همه آن چیزی که بعدها بیشتر دربارهاش شنیدیم و دانستیم در کتاب هیچ دوستی بهجز کوهستان آمده است. روایتی از «ام ای جی 35» مردی که حالا تبدیل شده بود به یک شماره و باید تلاش میکرد تا زنده بماند.
این کتاب که نویسنده آن خود با گوشت و پوست بدنش آنرا تجربه کرده درباره سفری است که برای زندگی بهتر آغاز شده و عجیبتر اینکه بازگشت او به آغاز حرکت برایش سختتر از تحمل این اتفافات است.
نویسنده درباره 5 سالی که اسیر این کمپ بوده مینویسد. رباره احساساتی که با آن دست به گریبان شده و تجربه کرده است. کتابی که واقعیتهایی از مواجهه انسان با تنهایی و دیگری را عیان میکند، درباره بسیاری از کشورهایی که به عنوان معبد آمال پناهندگان محسوب میشدند. کتاب نثری ساده دارد و گاه به شعر پهلو میزند. باور کردنی نیست که در دنیای آزاد چنین رفتارهایی با افراد میشود: ساعتها صف برای رسیدن به خوراکی نامناسب، تحقیر پشت تحقیر، کنترل بدنی شدید برای پیدا کردن یک ذره مواد غذایی.
از نظر بسیاری این کتاب یک گزارش دقیق از نحوه سازماندهی سیستمهای پناهندگی علیه شرایط انسانی است و میتواند حتی به عنوان روایتی از شکست اصول انسانی در مدارس جهان تدریس شود. کتابی که در عین حال مجموعهای از جزییات را که یک مهاجر تجربه میکند، روایت کرده است.
هیچ دوستی بهجز کوهستان جایزه ویکتوریا استرالیا را در بخش غیرداستانی دریافت کرد و هم برنده جایزه ده هزاردلاری ساوت ولز شد. کتابی که هم زندگینامه است و هم داستان.
درباره نویسنده
بهروز بوچانی متولد اول مرداد 1362 در ایلام است و کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی را در دانشگاه مدرس دریافت کرده است. مدتی کوتاه هم تجربه روزنامهنگاری داشته است و در سال 91 یکی از هزاران مهاجر ایرانی بود که برای زندگی بهتر قصد داشت به استرالیا برود. او از طریق اندونزی دو بار اقدام کرد، بار اول ماهیگیران این کشور آنها را از دریا نجات دادند اما بار دوم به همراه تعداد دیگری دستگیر و روانه جزیره مانوس شد.
بوچانی شروع به نوشتن تجربیاتش در واتساپ کرده بود و در سال 2017 یا 1396 فیلمی مستند همراه با آرش سروستانی با عنوان «چوکا ، الان ساعت چنده؟» درباره شرایط این اردوگاه ساخت که در جشنوارههای مختلف حضور پیدا کرد و مورد توجه قرار گرفت. همه دارایی او یک تلفن همراه بود و تصاویر و فیلمها را برای این کارگردان ارسال میکرد.
کمی بعدتر کتاب او با عنوان هیچ دوستی بهجز کوهستان چاپ شد. روایتی دقیق از اردوگاهی که در آن اسیر و زندانی بود. سال بعد کتاب با ترجمه انگلیسی توسط «امید توفیقیان» منتشر شد و به شدت مورد توجه قرار گرفت و جایزه 125 هزار دلاری ویکتوریا در استرالیا را دریافت کرد. اما این نیوزیلند بود که به او تابعیت داد و هرگز پروندهاش در استرالیا پذیرفته نشد.
از او یک مانیفست درباره شعر با نام نامهای از جزیره مانوس در سال 2018 منتشر شده و در سال 2022 نیز کتاب 217 صفحهای آزادی، فقط آزادی در انتشارات بلومزبری به چاپ رسیده. در این کتاب، مجموعهای از نوشتههای او به همراه مقالاتی از کارشناسان درباره مهاجرت، حقوق پناهندگان، سیاست و ادبیات جمعآوری شده است. مجموعهای که در کنار هم گزارشی چالش برانگیز از تجربه دلخراش یک نویسنده و همچنین جزییاتی بیشتری از خشونت رفته بر مهاجران اسیر را ارائه میکنند.
بخشهایی از کتاب
*نپذیرفتن مرگ یک چیز است، به پیشواز مرگ رفتن چیزی دیگر. نمی خواستم به پیشواز مرگ بروم آن هم در سرزمینی دور از سرزمین مادریام، در جایی که فقط آب و آب. احساس می کردم مرگ من درجایی اتفاق می افتد که به دنیا آمدهام، بالیدهام و زندگی کردهام…
* بچه کوچک چندماهه هم غریزهاش به کار افتاده بود و جیک نمیزد؛ سینه مادرش را گرفته بود و بیاینکه آن را بمکد، فقط نگاه میکرد. کوچکترین جیغ یا صدایی ممکن بود همهچیز را خراب کند. سه ماه آوارگی و گرسنگی در جاکارتا و کِنداری و همه آن ترسها عاقبت ختم شده بود به سکوتِ آن ساحل. کِنداری تغییر ماهیت داده و گورستان پناهندهها شده بود. باید در جوّ بهشدت پلیسی آنجا در زیرزمین هتلی حبس میماندم. پولم تمام شده بود و هجوم گرسنگی بدن و روحم را نشانه رفته بود. فقط شانس آوردم که نیازی نبود برای صبحانه پولی بپردازم. صبح زود بیدار میشدم تکهای نان برشته، قالب کوچکی پنیر، و یک لیوان چای داغِ پُر از شکر میبلعیدم و این تمامِ غذایم در یک شبانهروز بود.
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری