سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

روز: 28 فروردین 1401

بامداد خمار

آیا بامداد خمار به پایان رسیده است؟

فروش بسیار بالایی که «بامداد خمار» پس از انتشار در سال 1374 و سال‌های بعد از آن پیدا کرد و میزان استقبال بسیار زیاد از این کتاب، بسیاری را شگفت‌زده کرد. در مجامع روشنفکری انتقادهای زیادی برانگیخت. به خصوص که محتوای داستان اقشار پیش‌روتر را خوش نیامد. اولین چاپ کتاب در سال 74 با تیراژ 2 هزار نسخه و قیمت 780 تومان بود و تا زمان انجام این مصاحبه در مجله زنان (زمستان 75) کتاب 9 چاپ با مجموع تیراژ 86 هزار نسخه پیدا کرده بود! بله دو چاپ آخر هرکدام 20 هزار نسخه. جالب‌تر اینجاست که در این مصاحبه، محور اصلی عشق است. مصاحبه‌کننده پافشاری می‌کند روی اصالت عشق و مصاحبه‌شوند از موضعی بزرگسالانه و سرد یادآوری می‌کند که هر واقعیتی بعدها روی عشق سایه می‌اندازد.

کلک آه استانبول

یادداشتی بر آه، استانبول

پرویز زاهدی نقدی بر «آه استانبول» نوشته رضا فرخ‌فال نوشت که اولین بار در 1369 چاپ شده بود. زاهدی در این نقد ابتدا از سابقه آشنایی خود با رضا فرخ‌فال نوشته است و سپس به روایت «آه استانبول» و داستان‌های این مجموعه پرداخته است. داوری نهایی او درباره کار چنین است: «فرخ‌­فال یکی از هوشمندترین نویسندگان ماست. زنده‌­ترین و قابل لمس‌­ترین. همان که او پس از انقلاب، سبک خود را پرداخته، از رموز و معانی روزگار نشات گرفته است. این همه دیر بپایی و با منشور رنگ‌ها و بازی‌ها پهلو به پهلو بغلطی، ماجرایی است از طرفه دست نگار ایام. از قضا بر ذمه خود اوست که کنکاش کند چرا.»

کلک سمفونی مردگان

تصنیفی ناهماهنگ

محمد بهارلو در نقدی بر «سمفونی مردگان» اثر عباس معروفی این رمان را چیزی بین رمان سنتی و رمان نو و شیوه جریان سال ذهن توصیف می‌کند. رمانی که از اولی فاصله گرفته و هنوز کامل دومی نشده است. بهارلو معتقد است نویسنده به‌خصوص وقتی خواسته از جریان سیال ذهن و روش روایت فاکنر از زبان شخصیت بنجی در «خشم و هیاهو» تقلید کند در بسیاری از جاها رشته کلام را از دست داده و به سبک نویسندگان ابتدای قرن بر داستان و شخصیت‌هایش غلبه دارد. با این حال در پایان «سمفونی مردگان» را علیرغم تمام ضعف‌هایش گامی بلند در داستان‌نویسی ایران می‌داند.

کلک همینگوی

نقطه‌ای در پایان شعر و زندگی

پرویز داریوش این مقاله را به مناسبت مرگ ارنست همینگوی چند روز بعد از مرگ وی نوشته است. (تیر ماه ۱۳۴۰) مقاله را سال‌ها بعد مجله کلک بازنشر کرد. داوری او درباره همینگوی چنین بود: «جهان را خشن می‌دید و با خشونت درون می‌خواست خشونت برون را در هم بکوبد یا لااقل آن را نشان دهد بی‌هیچ دعوت ظاهری مردم را به تماشای جهان خود و جهان ایشان خوانده بود یا می‌خواند اما این در هنگام جوانی او بود.

زمان در او نیز همچون دیگر دوپاروندگان دست انداخت، بارها با او کشتی گرفت و بارها زمین‌­اش زد و همینگوی نیرومند و چابک بود و باز بر پا خاست و از نو به پیکار دست یازید؛ اما هر بار پخته‌­تر و داناتر و این خود شرط طی مراحل است.»