سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

سرهای بریده، گورهای خالی

سرهای بریده، گورهای خالی


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

رمان خون‌خورده رمانی است پر از قبرهای خالی، مرده‌های باستانی، نمادهای مسیحی، عشق‌های ناکام، تصاویر سینمایی، نام‌ها و مکان‌های آشنا، و البته خون. رمانی که اسم تاریخ را بارها و بارها گوشزد می‌کند و در حال انفجار از رخدادهای تاریخ معاصر است و البته تاریخ را دست‌کاری می‌کند. اما نویسنده به تاریخ دیگری نیز اشاره می‌کند. تاریخی که در جایی ثبت نشده. تاریخی که مربوط به رویدادهای بزرگ تاریخی و فاتحان و شکست‌خوردگان نیست. این تاریخ انسان‌های معمولی است.

خون‌خورده

نویسنده: مهدی یزدانی خرم

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۲۷۱

رمان خون‌خورده رمانی است پر از قبرهای خالی، مرده‌های باستانی، نمادهای مسیحی، عشق‌های ناکام، تصاویر سینمایی، نام‌ها و مکان‌های آشنا، و البته خون. رمانی که اسم تاریخ را بارها و بارها گوشزد می‌کند و در حال انفجار از رخدادهای تاریخ معاصر است و البته تاریخ را دست‌کاری می‌کند. اما نویسنده به تاریخ دیگری نیز اشاره می‌کند. تاریخی که در جایی ثبت نشده. تاریخی که مربوط به رویدادهای بزرگ تاریخی و فاتحان و شکست‌خوردگان نیست. این تاریخ انسان‌های معمولی است.

خون‌خورده

نویسنده: مهدی یزدانی خرم

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۲۷۱

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

«خون، مَرکَبِ روح است.»

سید اسماعیل جرجانی

رمان این‌گونه آغاز می‌شود: با جاری شدن خون!

کتاب خون‌خورده، رمانی است پر از قبرهای خالی، مرده‌های باستانی، نمادهای مسیحی، عشق‌های ناکام، تصاویر سینمایی، نام‌ها و مکان‌های آشنا، و البته خون.
رمانی که اسم تاریخ را بارها و بارها گوشزد می‌کند و در حال انفجار از رخدادهای تاریخ معاصر است و البته تاریخ را دست‌کاری می‌کند.

پنج برادر با انتخاب‌های خود سرنوشتی را رقم می‌زنند که ‌تجلی جنبه‌هایی از تاریخ معاصر است. نویسنده اصراری بر حقیقت‌نمایی ندارد. او حقیقت خود را بنا می‌کند و ماجرا از همین‌جا آغاز می‌شود، حقیقت او!
حقیقتی که از پالایش‌های شناختی او می‌گذرد: علاقه‌اش به ادبیات مذهبی («و خداوند شبان من است، محتاج هیچ‌چیز نخواهم بود.») تکه‌ای از مزامیر داوود در مقدمه، علاقه‌اش به دیدن رویدادها در پهنه‌ی تاریخ (‌مانند بازگشت‌های گاه‌وبی‌گاه به جنگ‌های صلیبی و صلاح‌الدین‌ایوبی)، علاقه‌اش به سینما (خود در مصاحبه‌ای گفته‌بود، متاثر از سینمای تارانتینوست)، علاقه و تبحرش در تفسیر عکس و نقاشی (هنگامی که شما‌یل‌ها‌ی درون کلیساها را توصیف می‌کند)…

پنج‌ برادر کتاب خون‌خورده چه‌کسانی هستند؟

 

ناصرسوخته‌

ناصر دانشجوی باستان‌شناسی است و دوستی به نام‌ مریم دارد و چون دانشگاه‌ها تعطیل شده و کشور گرفتار جنگ است، می‌خواهد ایران را به همراه مریم ترک کند، اما برای این کار‌‌ مجبور به معامله‌ی غیرقانونی‌ با یک مجموعه‌دار فرانسوی‌اند: سر یحیی نبی!

 

مسعودسوخته

مسعود برادر ناصر، در سوسنگرد، کنار چمران جنگیده، و اکنون در آبادان برای شکستن محاصره در کنار دو دوستش سیاوش و ابوالحسن که هریک داستان جداگانه‌ای دارند، می‌جنگد. داستان از لحظات آخر زندگی مسعود روایت می‌شود و به عقب برمی‌گردد تا قصه ای از‌ فراری دادن زنانی از یک دهکده‌ی بسیار کوچک را روایت کند؛ زنانی از یک فرقه‌ی صابئی که یحیی‌نبی را می‌پرستند، ابوالحسن در آن عملیات گم می‌شود و اندک زمانی بعد در اوج نبرد آبادان، سیاوش کشته و سرش از بدن جدا می‌شود، مسعود ناباورانه به دنبال سر او می‌گردد. بدن سیاوش را روی محراب می‌گذارند، گویی مسیح بر محراب است و قلب مسعود که طاقت این غم را ندارد، از زندگی بازمی‌ایستد.

 

منصورسوخته

منصور برادر سوم در کتاب خون‌خورده؛ عاشق عکاسی؛ شاهد مرگ‌های بسیار در نقش یک عکاس خبری؛ در آرزوی مشهورشدن درحد عکاسان حرفه‌ای و جهانی، برای ماموریتی به بیروت می‌رود. قصد رفتن به بعلبک و دیدن راس‌الحسین و عکاسی‌ از آن‌جا را دارد. اما هنگام عکس‌برداری از راهبه‌ای به‌نام ماریا، برای اولین بار احساس عشق یا دل‌بستگی را (که برایش غریب و نامانوس است)، تجربه می‌کند.‌ در راه بعلبک مارونی‌ها او را گروگان می‌گیرند و توسط پدر ماریا و دو مسیحی دیگر اعدام می‌شود. ماریا با اندوه و خسته از این جنگ، جسد او را دور از چشم دیگران زیر درخت کاجی خاک می‌کند.

 

محمودسوخته

پسر‌چهارم؛ دانشجوی دانشگاه پلی‌تکنیک که در غیاب برادرانش‌ و تعطیلی دانشگاه‌ها به پدرش در فروش نفت و کرایه حجله کمک‌ می‌کند. دل در گرو دختری توده‌ای دارد که زیباست و سری پرشور دارد. شور جوانی در بحبوحه‌ی یک انقلاب و سپس جنگ‌، که او را سودازده کرده‌ است و تصور می‌کند جهان آرمانی‌اش در شوروی است و محمود را که شیفته‌ی زیبایی و شور اوست، ترغیب می‌کند تا باهم به شوروی فرار کنند. اما داستان خون‌خورده به گونه‌ی دیگری برای آن دو رقم می‌خورد. دختر کشته می‌شود و محمود حافظه‌ی خود را از دست می‌دهد و گم می‌شود. 

 

طاهرسوخته

پسر پنجم‌ خون‌خورده، کوچکترین پسر که بعد از مفقود شدن و مرگ‌ چهار برادرش به دنیا می‌آید. کودکی که سال‌های آخر جنگ‌ و موشک‌باران شهرها را تجربه می‌کند و طی یک سفر زیارتی به مشهد، همراه پدر و مادر و عمه‌ها، ناباورانه در سد لتیان خفه می‌شود. در قبرهای پنج برادر در بهشت زهرا، فقط جسد طاهر در قبر است و گورهای برادرانش خالی است.

چهار دهه از انقلاب و سه دهه از جنگ‌ می‌گذرد و هنوز جنگ ادبیات و سایر هنرها را تحت تاثیر قرار می‌دهد، همان‌طور که ادبیات و هنر و فلسفه اروپا هنوز متاثر از دو جنگ‌ جهانی است.

رمان خون‌خورده الگویی دارد که آن را در هر بخش بازآفرینی می‌کند. این الگو دارای چند وجه اساسی است: تاریخ، جنگ، کلیسا (‌مسیحیت و ارامنه)، سر بریده (‌سر یحیی‌نبی در داستان ناصرسوخته، سر سیاوش در داستان‌ مسعودسوخته، راُس‌الحسین در داستان منصورسوخته، اسکلت سر مارتا میسیونر هلندی در داستان محمودسوخته و سرانجام سر خاچیک آوانسیان، کشیش مردد کلیسای مریم مقدس در داستان طاهرسوخته)‌.

 

تاریخ و باز هم تاریخ

تاریخ کلمه‌ای است که بارها و بارها در این رمان ذکر می‌شود.‌‌ تاریخ انقلاب، تاریخ جنگ و حتی تاریخ جنگ‌های‌صلیبی در برهه‌ای که صلاح‌الدین ایوبی به‌عنوان فاتح به اورشلیم می‌رسد. اما نویسنده به تاریخ دیگری نیز اشاره می‌کند. تاریخی که در جایی ثبت نشده. تاریخی که مربوط به رویدادهای بزرگ تاریخی و فاتحان و شکست‌خوردگان نیست. این تاریخ انسان‌های معمولی است. تاریخی پویا و زنده از لحظه‌هایی که انسان‌های معمولی فکر کرده‌اند، شک‌ کرده‌اند، رنج برده‌اند، عاشق شده‌اند، تصمیم گرفته‌اند، و … .‌ برخی از این یادآوری‌های تاریخی:

  • تاریخ پر است از سه سربازی که می‌خواهند از خط دشمن عبور کنند تا دخترانی را که در زیرزمین پنهان شده‌اند نجات بدهند.
  • تاریخ پر از رویاپردازانی است که کسی‌ جدی‌شان نمی‌گیرد و بعد آن‌هایند که دیگران را جدی نخواهند گرفت.
  • تاریخ پر است از مردانی که به آنی تصمیم می‌گیرند که کار را تمام کنند و جوری بمیرند که دست فلک به‌شان نرسد و ابولحسن چنین کرد.
  • می‌شه خاکش کنیم؟ سوالی به قدمت ابدیت. تاریخ پر است از خاک کردن برادر به‌دست برادر.

و چه‌قدر زیباست این وجه انسانی تاریخ از رویاها و آرزوها و رنج‌های انسان‌های معمولی.

 

مذهب و اسطوره و تاریخ‌ در کتاب خون‌خورده

 سرهای بریده برگرفته از مذهب و اسطوره و تاریخ‌اند و اگرچه نویسنده کتاب خون‌خورده بارها از آنها در روایت‌های متفاوت نام می‌برد،‌ و نمادهای بسیار معناداری هستند و شاید بتوان گفت بنیان رمان‌اند، اما کارکردشان تا حد زیادی مبهم باقی می‌ماند.  

حضور دو روح سرگردانی که بال دارند؛ روح مرد خبیث خال‌دار و روح شاعر آزادی‌خواه، منطق آشفته‌ای دارد. معلوم نیست چرا و چطور این دو خط‌به‌خط در داستان حضور دارند. در حالی که در صفحات انتهایی داستان ناگهان به‌نوعی اعلام می‌شود که میکائیل (فرشته مقرب پرودگار)، راوی دانای‌کل داستان است. مشکل دیگر این است که روح شاعر آزادی‌خواه بسیار منفعل و حضورش بلااستفاده است. گاهی کلام بی‌ربطی می‌گوید که در شاُن او نیست و بود و نبودش تاثیری در روند داستان ندارد و مهم‌تر این‌که هم‌شاُن نامش ظاهر نمی‌شود.

به نظر می‌رسد، نویسنده کتاب خون‌خورده سرشار از ایده‌ها و داستان‌ها است، اما نمی‌توان همه‌ی این ایده‌ها را در یک‌جا کنارهم گردآورد. واضح است که نویسنده بنا به دلایلی اصرار داشته که قصه‌ی پنج برادر را بگوید، اما قصه‌ی برادر پنجم‌؛ (طاهر) که کودک است، ‌ریتم زیبای داستان‌های چهار برادر قبلی را می‌شکند و مرگش به یک‌ انیمیشن شبیه است، شخصیت محوری در داستان برادر پنجم، نه طاهر، بلکه خاچیک آوانسیان، کشیش مردد کلیسای مریم است. به‌علاوه در فاصله‌ی روایت‌های مربوط به پنج برادر، خرده‌داستان‌هایی که تعدادشان کم نیست از مرده‌های دیگر روایت می‌شود که فقط باعث شلوغی داستان می‌شوند.

 

عشق در کتاب خون‌خورده 

در کتاب خون‌خورده عشق نیز جایگاهی دارد، اگرچه بنا به فضای داستان، پررنگ‌ نیست اما صحنه‌هایی زیبا و به یادماندنی می‌سازد. ‌در داستان ناصرسوخته در انتهای داستان می‌خوانیم: «…آن‌ها زن و مردی جوان بودند درجاده. در راه. و این باشکوه بود، خیلی باشکوه» تصویری زیبا و موجز از عشق. در داستان منصورسوخته، عشق زمانی اتفاق می‌افتد که در حال عکاسی از یک راهبه است: «تاریخ پر است از مردانی که زنی را نگاه می‌کنند، از او عکس‌ می‌گیرند و آه‌ می‌کشند برایش و زن‌ در غروبی که سایه انداخته بر کوچه‌ی‌ سنگفرش، برمی‌گردد و نگاه‌شان تلاقی می‌کند و چیزی اتفاق می‌افتد در  جهان»

در داستان محمود سوخته لحظات آخر گفتگوی او با تهمینه بسیار زیبا توصیف شده: «دختر با پسر حرف می‌زد و پسر سر تکان می‌داد. صدای‌شان می‌آمد و گم می‌شد در نور. نور صدا را می‌خورد. دختر به سینه‌اش می‌زد و پسر سر تکان می‌داد و ملتمسانه نگاهش می‌کرد… تصویر پسر از جایش بلند شد و دست به سینه‌اش زد. تصویر دختر رو برگرداند…»

 

کتاب خون‌خورده رمان قابل تاُملی است و مهدی یزدانی‌خرم ما را مشتاق خواندن رمان‌هایی کرده که یا هنوز در حد یک ایده در ذهن اوست و یا ‌اکنون در حال نگارش آن است. اگرچه پرسش‌های زیادی درباره‌ی این رمان وجود دارد که مجالی برای پرسیدن‌شان نیست.و تاریخ پراست از پرسش‌هایی که هرگز بر زبان جاری نمی‌شوند.

 

  این مقاله را ۱۴ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *