فونداسیون یا قبر؟
یکی از دورههای انفجار خلاقیت ادبی مدرن در اتحاد جماهیر شوروی دههی 1920 رخ داد؛ با ظهور نویسندگان، شاعران و نظریهپردازانی همچون ولادیمیر مایاکوفسکی، ویکتور شکلوفسکی، ایزاک بابِل، و بوریس پیلنیاک. اگر استالین همه را نمیکشت یا زندانی و تبعید و وادار به سکوت نمیکرد سرنوشت ادبیات شوروی در دهههای بعد شاید طور دیگری پیش میرفت. برخی از بهترین نوشتههای آن دوره پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ظاهر شدند و در سالهای اخیر در عرصهی بینالمللی مورد توجه و ترجمه قرار گرفتند. یکی از این آثار، گودال پی اثر آندری پلاتونوف است.
گودال پِی
نویسنده: آندری پلاتونوف
مترجم: سید محمد امیر
ناشر: نشر خوب
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۲۴۸
شابک: ۹۷۸۶۰۰۳۲۶۱۵۹۴
یکی از دورههای انفجار خلاقیت ادبی مدرن در اتحاد جماهیر شوروی دههی 1920 رخ داد؛ با ظهور نویسندگان، شاعران و نظریهپردازانی همچون ولادیمیر مایاکوفسکی، ویکتور شکلوفسکی، ایزاک بابِل، و بوریس پیلنیاک. اگر استالین همه را نمیکشت یا زندانی و تبعید و وادار به سکوت نمیکرد سرنوشت ادبیات شوروی در دهههای بعد شاید طور دیگری پیش میرفت. برخی از بهترین نوشتههای آن دوره پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ظاهر شدند و در سالهای اخیر در عرصهی بینالمللی مورد توجه و ترجمه قرار گرفتند. یکی از این آثار، گودال پی اثر آندری پلاتونوف است.
گودال پِی
نویسنده: آندری پلاتونوف
مترجم: سید محمد امیر
ناشر: نشر خوب
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۲۴۸
شابک: ۹۷۸۶۰۰۳۲۶۱۵۹۴
پلاتونوف، نویسندهی پرولتاریا بود. فرزند یک کارگر راهآهن بود که در سال 1917 با شور و شوق به انقلاب پیوست اما بهسرعت ناامید شد. او که از تأثیرات قحطی و خشکسالی سال 1921 مات و مبهوت مانده بود، مهندسی خواند و در دههی 1920 بیشتر در پروژههای برقرسانی و آبیاری کار کرد و تنها در پایان آن دهه بود که نویسندهی تماموقت شد. در حالی که بسیاری از داستانهایش چاپ میشد اما آن داستانهایی که به جریان زندگی در شوروی، از انقلاب تا ظهور استالین، میپرداخت در زمان حیاتش منتشر نشد.
پلاتونوف، امروزه در غرب، بیشتر به خاطر شاهکار جمع وجورش -گودالپی- که بازسازی هوشمندانهای از برنامهی توسعهی پنج سالهی استالین است شناخته میشود. این کتاب در سال 1930 نوشته شد اما تا سال 1987 در روسیه منتشر نشده بود. پلاتونوف در سال 1951 درگذشت. نوشتههایش ترکیبی شگفتانگیز از آرمانشهر و ضد آرمانشهر است. از نظر تعدادی از منتقدان، او اثرگذارترین استعداد ادبی از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی است. جوزف برادسکی -شاعر روس- از او به عنوان استاد زبان و نوآور قرن بیستم، همردیف با جیمز جویس و فرانتس کافکا، ستایش کرد.
گودال پی آشکارترین کتاب پلاتونوف در واکنش مستقیم به وحشیگریهای سرسامآور اشتراکیسازیهای استالین در کشاورزی روسیه است؛ داستانی درخشان و دلخراش بر اساس رویدادهای واقعی تاریخی؛ یک چشمانداز کابوسوار از بشریت که به دام سیستم دوزخی توتالیتاریسم افتاده است؛ یک طنز کوبنده از تلاش شوروری سابق برای ایجاد آرمانشهر کارگری؛ یک کمدی سیاه پوچی.
نثر گودال پی ترکیبی است از ناامیدی، طنز، پوچی، غزلوارگی، و همدلی. در این رمان، فعالان قهرمان حزب به کارگران انگیزه میدهند تا بر موانع غلبه کنند و بهرهوری را افزایش دهند. رمان با کارگر اخراجی یک کارخانه به نام «ووشچف» آغاز میشود که شخصیت اصلی داستان است و اخراجش به دلیل تفکر بیش از حد او هنگام کار بوده است. او سرگردان است و جستجوگر، و با جمعآوری اشیاء بیجان به دنبال معنای زندگی میگردد. او هیچ چیز ندارد -نه خانه و نه خانواده- و تنها نیازش زنده ماندن است.
ووشچف پس از اخراج از کارخانه به ساختمانی میرسد که در آن گروه کوچکی از کارگران در حال حفاری گودالی عظیم برای سکونتگاه آیندهی پرولتاریا هستند. گودال همچنان عمیقتر و وسیعتر میشود و ووشچف، با پیشرفت کار، نسبت به بحران آینده هشدار میدهد. آنچه در حال کندناند نه پایهی یک ساختمان، بلکه یک قبر بزرگ است و هرگز چیزی بر آن ساخته نمیشود.
تصویر اصلی رمان بر پایهی روبنای مارکسیسم جلو میرود. شخصیتهای طبقهی کارگر پلاتونوف همگی بر پایهی شعارها و اصطلاحات زبانی مورد تأیید آن زمان صحبت میکنند. اما رنگ این زبان را تغییر داده و نیروی ایدئولوژیکیاش را تجدید میکنند. شاید این زبان بیش از همه در سخنان مهندس داستان به نام «پروشفسکی» جاری است (شخصیتی که گویی به خود پلاتونوف نزدیک است).
پروشفسکی و از طریق او پلاتونوف، نقد پروژهی شوروی را با اصطلاحات بلاغیِ خودِ شوروی پیش میبرند. همهی تلاشها برای ایجاد یک مدینه فاضله کمونیستی بیهوده باقی میماند و زندگی روزمره به خلأ خستهکننده بازمیگردد. گویی پلاتونوف میخواهد بگوید که جهان دیگری ممکن است اما دقیقاً مشابه این جهان است- فقط تنوعی است میان تغییرات. پلاتونوف فیلسوف نبود اما رمانهای او شبح کمونیسم را همچون یک جهش سیاسی در حال سقوط نشان میدهد.
گودال پی استعارهای است از آنچه دولت وعده میدهد و آنچه در واقعیت عمل میکند؛ استعاره از کودکانی که بزرگسالان آیندهاند اما نمیتوانند سوسیالیسم را به طور کامل درک کنند؛ استعاره از آهنگری که خرس است و همچون خرس خستگیناپذیر کار میکند؛ مملو است از تصاویر خشونتهای دلخراش و عذاب و اگزیستانسیالیسم. شخصیتهای اصلی رمان احساس میکنند خودمختاریشان را در جامعه از دست میدهند و این میتواند وضعیت روانیشان را از کنترل خارج کند.
طرح داستان کاملاً خطی نیست و شخصیتهایش تقریباً بدون دلیل این طرف و آن طرف میروند و مانند شخصیتهای آثار ساموئل بکت بدون امید به دنبال معنا میگردند؛ معنایی که یا وجود ندارد یا غیر قابل تصور است یا خارج از دسترس آنها.
ووشچوف که قهرمان داستان است بهراحتی میتواند جای ولادیمیر یا استراگون در در انتظار گودو باشد. او مانند بیگانه کامو بدون امید زندگی میکند با این حال همواره و تا جایی که بتواند در حرکت است. به نظر میرسد همه چیز در گذشته باقی مانده است اما همه منتظر میمانند و پیر میشوند تا زمان مرگ فرا رسد. زمان در داستان هرگز مشخص نیست بااینحال داستان به موقع پیش میرود.
رابرت چندلر همراه با همسرش -الیزابت- و اولگا میرسون این کتاب را به انگلیسی برگردانده است.
او، همچنین، مترجم تعدادی دیگر از آثار نویسندگان روسی ازجمله «واسیلی گروسمان»، «پوشکین»، و «بوئیدا» است. ترجمههای مشترک او از آثار پلاتونوف در انگلستان و ایالات متحده برنده جایزه شده است. سیدمحمد امیر ترجمهی انگلیسی چندلر را به فارسی روان و خواندنی برگردانده که در سال 1400 توسط انتشارات «خوب» به بازار کتاب آمده است. پیش از آن، انتشارات «افراز» با ترجمهی رادین پرهام این رمان را در سال 1396 به چاپ رسانده بود.
برای اینکه از پلاتونوف بیشتر بدانیم شاید بهتر است به کتاب در همراهی با گودال پی اثر آندری پلاتونوف نوشتهی توماس سیفرید رجوع کنیم.