پرترهای تاریک از یک ازدواج
در خانه تولستویها بیش از یک نویسنده زندگی میکرده. سوفیا زیر سایه همسرش قرار گرفت اما خاطرات او پرده از یک زندگی خانوادگی آشفته برمیدارد. خاطراتی که تا حوالی سال ۲۰۰۰ در روسیه مناسب انتشار ارزیابی نمیشد. سوفیا به عنوان یک زن با استعداد و روشنفکر، دوست داشت افقهای وسیعتری داشته باشد، اما بیشتر و بیشتر توسط همسرش، مردی که سوفیا او را ایدهآل میدید ولی با این حال از او عذاب میکشید، کنار گذاشته شده و منزوی میشد.
در خانه تولستویها بیش از یک نویسنده زندگی میکرده. سوفیا زیر سایه همسرش قرار گرفت اما خاطرات او پرده از یک زندگی خانوادگی آشفته برمیدارد. خاطراتی که تا حوالی سال ۲۰۰۰ در روسیه مناسب انتشار ارزیابی نمیشد. سوفیا به عنوان یک زن با استعداد و روشنفکر، دوست داشت افقهای وسیعتری داشته باشد، اما بیشتر و بیشتر توسط همسرش، مردی که سوفیا او را ایدهآل میدید ولی با این حال از او عذاب میکشید، کنار گذاشته شده و منزوی میشد.
خط اول رمان مشهور آنا کارنینا به ما میگوید که «خانوادههای خوشبخت همه مثل هماند، اما خانوادههای شوربخت هر کدام بدبختی خاص خود را دارند.» حالا خاطرات سوفیا، همسر لِف تولستوی چهره جدیدی از زندگی خانوادگی آشفتهی شاید بزرگترین نویسنده روسی را به ما نشان میدهد.
آنچه در خاطرات سوفیا -که بیش از ۵۰ سال طول کشیده است- دیده میشود، تصویری از یک مرد بیرحم و سختگیر، بیتفاوت نسبت به خانوادهاش و بینهایت نکوهشگر است که همسرش را علیرغم رنجی که به او تحمیل میشود، وادار به شیر دادن به همه ۱۳ فرزندشان میکند.
سوفیا که تمام دستنوشتههای تولستوی، از جمله جنگ و صلح را رونویسی کرده، در آغاز سال ۱۸۹۵ نوشت: «همهی چیزهایی که او برای خوشبختی بشر موعظه میکند، فقط زندگی را پیچیدهتر میکند تا جایی که زندگی برای من سخت و سختتر میشود.
رژیم گیاهخواری او به معنی سختی تهیه دو نوع شام است، این یعنی دو برابر هزینه و دو برابر کار. موعظههای او درباره عشق و خوبی باعث شده که او نسبت به خانواده خود بیتفاوت باشد و باعث ورود هر نوع آدم نامناسبی به زندگی خانوادگی ما شده است. و چشمپوشی (صرفا کلامی) او از مادیات، او را بینهایت نکوهشگر ساخته است و باعث شده نسبت به دیگران پذیرش نداشته باشد.»
مدتی بعد در اکتبر ۱۸۹۹، سوفیا تولستوی تصویر دیگری از زندگی در یاسنایا پلیانا، ملک خصوصی تولستویها، ارائه میدهد؛ تولستوی که از سرفههای بد و سرماخوردگی رنج میبرد بدون اینکه به سوفیا بگوید که کجا میرود، برای پیاده روی به بیرون میرود.
«طوفان شروع شد، باران و برف میبارید، سقفها فرو ریختند و درختان شکسته شدند، قاب پنجرهها میلرزیدند، تاریک شد و ماه در آسمان نبود و او هنوز نیامده بود.
به ایوان رفتم و دلشکسته با بغضی در گلویم، روی تراس منتظر او ایستادم، همانطور که در زمان جوانی وقتی او به شکار میرفت، عادت داشتم ساعتها و ساعتها در تعلیقی عذابآور منتظر بمانم.» سرانجام تولستوی برمیگردد و سوفیا شروع به گریه کردن و سرزنش او میکند. «و پاسخ طعنهآمیز او به تمام حرفهای احساساتی و عاشقانه من این بود: خب که چی که من بیرون رفتم؟ من بچه نیستم و لازم نیست از تو اجازه بگیرم… خیلی عصبانی شدم. من همه عشق و مراقبتم را نثار او میکنم، ولی قلب او یخی است.»
سوفیا به عنوان یک زن با استعداد و روشنفکر، دوست دارد افقهای وسیعتری داشته باشد، اما بیشتر و بیشتر توسط همسرش، مردی که سوفیا او را ایدهآل میدید ولی با این حال از او عذاب میکشید، کنار گذاشته و منزوی میشود. خاطرات او قبلاً، بیش از ۲۰ سال پیش در یک نشر دانشگاهی منتشر شده بود، اما ناشر کتابهای آلما معتقد است که با تولید یک نسخه قابلدسترستر، مخاطبان گستردهتری خواهد داشت.
پیشگفتاری از دوریس لسینگ نیز در این کتاب گنجانده خواهد شد، که در آن برنده جایزه نوبل، تولستوی را به عنوان یک شوهر بد که از نظر جنسی بیملاحظه و هیولاصفت است توصیف میکند.
آلما همچنین امیدوار است که نسخه جدید خاطرات شامل مطالب قبلاً منتشرنشدهای باشد که مدیرعامل نشر، الساندرو گالنزی آن را «بسیار بیپروا» توصیف کرده است. گالنزی گفت: «او نقدهای زیادی به تولستوی داشت و این خاطرات به دلیل موقعیت تولستوی، برای انتشار در روسیه دهه ۷۰ مناسب تلقی نمیشد.» و افزود: «او به تولستوی خیلی حسادت میورزید.»
پرترهای تاریک از یک ازدواج
این مقاله در سال ۲۰۰۹ از سوی انتشارات آلما در نشریهی گاردین منتشر شده است و شامل خلاصهای از محتوای کتاب روزنگاریهای سوفیا تولستوی است.
نشانی مقاله:
https://www.theguardian.com/books/2009/jun/02/sofia-tolstoy-diaries