سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

جدال شک و ایمان

جدال شک و ایمان

 

ای اچ کار (۱۸۹۲-۱۹۸۲) نویسنده‌ی کتاب داستایفسکی: جدال شک و ایمان تاریخ‌نگار و متخصص تاریخ شوروی و روابط بین‌الملل است. کتاب او درباره‌ی تاریخ شوروی در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۹ یعنی دوازده سال نخست حیات شوروی از انقلاب اکتبر تا سال ۱۹۲۹ مرجع معتبری در این زمینه است که توسط نجف دریابندری به فارسی ترجمه شده است. کتاب دیگر او تاریخ چیست نیز توسط حسن کامشاد به فارسی در آمده است. از دیگر آثار او باکونین توسط «نشر نو» منتشر شده است. کتاب او درباره داستایفسکی حالا خود به اثری کلاسیک تبدیل شده است. کتابی که دائما از دیدگاه خرد به کلان و برعکس در حرکت است.

ای اچ کار (۱۸۹۲-۱۹۸۲) نویسنده‌ی کتاب داستایفسکی: جدال شک و ایمان تاریخ‌نگار و متخصص تاریخ شوروی و روابط بین‌الملل است. کتاب او درباره‌ی تاریخ شوروی در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۹ یعنی دوازده سال نخست حیات شوروی از انقلاب اکتبر تا سال ۱۹۲۹ مرجع معتبری در این زمینه است که توسط نجف دریابندری به فارسی ترجمه شده است. کتاب دیگر او تاریخ چیست نیز توسط حسن کامشاد به فارسی در آمده است. از دیگر آثار او باکونین توسط «نشر نو» منتشر شده است. کتاب او درباره داستایفسکی حالا خود به اثری کلاسیک تبدیل شده است. کتابی که دائما از دیدگاه خرد به کلان و برعکس در حرکت است.

 

 

داستایفسکی را همه می‌شناسیم، بیشترمان دست کم یک یا دو کتاب از نوشته‌هایش را خوانده‌ایم؛ برادران کارامازوف یا جنایت و مکافات یا  ابله را. جالب این است که او این کتاب‌ها را بسیار دیر نوشته است. اما اگر می‌خواهید بدانید داستایفسکی در چه شرایطی و چگونه زیست و اندیشه‌ها و ارزش ادبی کارهایش چه سیری داشت، کتاب داستایفسکی: جدال شک و ایمان را از دست ندهید. داستایفسکی کلاً شصت سال عمر کرد، از ۱۸۲۱ تا ۱۸۸۱ . برادران کارامازوف را یک سال مانده به پایان زندگی‌اش یعنی در سال ۱۸۸۰ منتشر کرد. ابله را تقریباً ده سال مانده به پایان زندگی‌اش و جنایت و مکافات را چند سال پیش از آن. ای. اچ. کار نویسنده‌ی زندگی‌نامه‌ی داستایفسکی که در این جا قصد معرفی‌اش را داریم، سال‌های ۱۸۶۶- ۱۸۷۱ زندگی داستایفسکی را «سال‌های آفرینش» نام داده است.

کتابی که قصد ارائه‌ی تصویری از زندگی یک چهره‌ی ادبی را دارد به طور طبیعی سه مقطع مهم جوانی، میان‌سالی و کهنسالی نویسنده را از هم تفکیک می‌کند. همین طور اگر حادثه‌ی مهمی و تعیین‌کننده‌ای در زندگی نویسنده رخ داده باشد، آن هم می‌تواند مبنای دوره‌بندی زندگی و خلاقیت نویسنده قرار گیرد. و در زندگی داستایفسکی قطعاً چنین حادثه‌ی تکان‌دهنده‌ای بوده است. همه شنیده‌ایم که او در بیست‌وهشت سالگی به اتهام شرکت در یک محفل سیاسی مشهور به «محفل پتراشفسکی» که گویا قصد توطئه علیه حکومت تزار را داشت دستگیر می‌شود. تا پای اعدام می‌رود، اما مشمول عفو قرار می‌گیرد و جان سالم به در می‌برد، هرچند چهار سال را در زندان و چندین سال دیگر را در «سمیپالاتینسک، شهری کوچک با پنج هزار سکنه در حاشیه‌ی کویر قرقیز» در تبعید به سر می‌برد. ای. اچ. کار علت دستگیری او را چنین توضیح می‌دهد:

«شاید ما آسان‌تر از پلیس روسیه بتوانیم پی به حالت روحی این مردان جوان [مشارکت‌کنندگان در محفل روشنفکری] ببریم که وجودشان شور و شوق جوانی، ساده‌دلی جوانی، و خودنمایی جوانی به یکسان درآمیخته بود. تردیدی نیست که اینان در مطالعه‌ی آرمانشهرهای ساخت فرانسه سخت جدی بودند؛ به مذهب رسمی به دیده‌ی بیزاری می‌نگریستند و ایمانی نافذ به دلالت‌های سیاسی اخلاقیات مسیحی داشتند؛ اینان آرزومندانه به بشریت باور داشتند، و مایل بودند که بشریت را با آنچه فرانسویان «طبقه سومی‌ها» یعنی توده‌ی محروم از امتیازات می‌نامیدند، مساوی بدانند. اما اینان انقلابی‌های سیاسی نبودند …. اینان به هیچ روی اصلاح‌گران اهل عمل هم نبودند …» (ص ۶۱)

تعدادی از این جوان‌های پرشور به اعدام محکوم می‌شوند. البته تزار آن‌ها را عفو می‌کند، اما عزم دستگاه قضا بر این قرار می‌گیرد که به هر رو مراسم اعدام به صورت نمایشی اجرا شود و تنها در لحظه‌ی آخر، خبر عفو اعلام گردد. همین طور هم می‌شود و این حادثه‌ی چنانچه در تاریخ ادبیات مشهور است، تاثیر پایایی بر زندگی داستایفسکی می‌گذارد، هرچند نویسنده‌ی کتاب موردبحث ما این تاثیر را آن اندازه که مشهور است بزرگ نمی‌داند، کما این‌که در ادامه‌ی کتاب برای توضیح مضمون کتاب‌های داستایفسکی یا رفتار او نسبت به پیرامونیان، کمتر جایی به این حادثه اشاره می‌کند.

در تبعیدگاه، در سمیپالاتینسک، داستایفسکی با زن اول خود آشنا می‌شود، زنی مطلقه با یک فرزند. این فرزندخوانده تا پایان عمر داستایفسکی در زندگی او هست و با ولنگاری و ریخت‌وپاشش سربار اوست. اما داستایفسکی از انجام وظایف پدری در حق او کوتاهی نمی‌کند.

 

 

در میراث ادبی داستایفسکی، یادداشت‌های خانه‌ی مردگان یادگار سال‌های زندان اوست، اما در عین حال، به نظر ای‌. اچ. کار، یک نوشته‌ی غیرداستایفسکی‌وار است:

«این کتاب گزارشی کامل از زندگی محکومان روسی در زندان سیبریایی در نیمه‌ی قرن نوزدهم است.» (ص ۷۱)

«قدرت کتاب در روایت و توصیف بی‌پیرایه است؛ از این بابت می‌توان آن را غیر «داستایفسکیانه»ترین اثر داستایفسکی خواند.» (ص ۷۲)

فاصله‌ی دوران پایان تبعید تا ازدواج دوم داستایفسکی به نوشتن، روزنامه‌نگاری، سفر به خارجه، قمار و به قول کتاب «میان‌پرده‌های احساساتی» می‌گذرد. تنها ازدواج دوم او با آنا گریگوریونا در فوریه ۱۸۶۷ بر این دوره‌ی بلاتکلیفی نویسنده‌ای در پی شهرت و ناتوان بر مهار زندگی بی‌بندوبار خویش، نقطه‌ی پایان می‌گذارد. به قول کتاب:

«در سن چهل‌وپنج سالگی دست بخت و اقبال ــ چون بخت و اقبال در این امر بیش از عمل آگاهانه یا ارادی دخیل بود ــ داستایفسکی را از آن دلدادگی‌های آزادهنده و تجربه‌های ادبی دوران جوانی برکنار داشت و با یک چرخش او را تبدیل به شوهری وفادار و رمان‌نویسی بنام کرد.» (ص ۱۷۱)

معنی این حرف این است که ما آثار ادبی ارزشمند داستایفسکی را مدیون این بخت‌واقبال و یک پیمان زناشویی هستیم. اما شاید بتوان گفت که داستایفسکی که در مسیر طبیعی رشد خود به اواخر میان‌سالی رسیده بود به هر رو وارد دوران پختگی می‌شد و در این جا ورود آنا گریگوریونا به زندگی او، تنها این امر را تسهیل کرده و شاید هم بدون این اتفاق این عبور به یک زندگی منظم و پربار اتفاق نمی‌افتاد و ما براستی از شاهکارهایی نظیر جنایت و مکافات و ابله محروم می‌ماندیم. اما ماهیت تاریخ چنین است که «اگرها» جایی در آن ندارند و به هیچ روی نمی‌توان گفت که اگر آنا گریگوریونا وارد زندگی داستایفسکی نمی‌شد، چه اتفاقی می‌افتاد. اما این زن به‌راستی زن غریبی است؛ زن مدیر و ایثارگری که خود را وقف شوهری کرده که به گمانش نویسنده‌ی بزرگی است، و براستی او را هدایت می‌کند. در صفحات کتاب نقش او در زندگی داستایفسکی با جزئیات تمام باز نموده شده است. یک نمونه‌اش انتشار یادداشت‌های روزانه‌ی نویسنده در قالب مجله بود که به همت او اتفاق افتاد. 

ای اچ کار سه رمان مهم «سال‌های آفرینش» را رمان‌هایی می‌داند که موضوع‌شان اخلاق است. پرسش داستایفسکی در این دوره اخلاق است و نه هنوز دین. اما آیا داستایفسکی رمان می‌نوشت که ایده‌های اخلاقی یا فلسفی خود را مطرح سازد؟ ای. اچ. کار در پاسخ به این پرسش ملاحظات جالبی را مطرح می‌کند:

«رمان اعتقادی» که امروزه چندان ناخوشایند است که معمولاً در نقد ادبی در مقام توهین و تحقیر به کار می‌رود، در نیمه‌ی قرن گذشته نوع تثبیت شده و باارزشی در ادبیات محسوب می‌شد. … در واقع همه‌ی رمان‌های بزرگ روسی دوره‌ی کلاسیک کم‌وبیش «رمان عقیدتی» به حساب می‌آیند. … در دو دهه‌ی آخر قرن نوزدهم بود که جدایی میان هنر و اخلاقیات اعلام و پذیرفته شد. داستایفسکی حتی به مخیله‌اش هم خطور نمی‌کرد که بخواهد منکر هدف‌دار بودن رمان‌هایش بشود. … (صص ۲۲۴-۲۲۵)

و درباره‌ی جنایت و مکافات:

«مضمون و درونمایه‌ی کتاب تحلیل انگیزه‌های قتل و تاثیر قتل بر قاتل است. داستایفسکی در این مضمون همه‌ی مساله‌ی رابطه‌ی میان «خویشتن» و جهان پیرامون، و فرد و جامعه را که در واقع مساله‌ی محوری اخلاقیات و متافیزیک است می‌گنجاند.» (ص ۲۲۷)

کتاب‌هایی که داستایفسکی در فاصله‌ی چهل‌وپنج‌سالگی تا پنجاه سالگی می‌نویسد همه در نهایت برای بیان عقاید فلسفی و اخلاقی او در قالب داستان هستند و از نظر استفاده از قالب روایی برای بیان اندیشه‌ نمونه‌اند.

 

 

داستایفسکی به تدریج در مقابله‌ی بین لیبرال‌های غرب‌گرا و سوسیالیست‌ها و اسلاو‌پرستان به آخری‌‌ها متمایل می‌شود، کما این‌که حتی نام رمان او جن‌زدگان (که عنوانش به تسخیرشدگان هم ترجمه شده است) بر انقلابیونی دلالت دارد که به زعم او روح‌شان توسط شیطان تسخیر شده بود.

به هریک از رمان‌های مهم داستایفسکی فصلی اختصاص داده شده است و ای‌. اچ. کار نشان می‌دهد که به عنوان منتقد ادبی هم کارش واجد ارزش و قابل‌تامل است. نمونه‌ای از تحلیل شخصیت اصلی رمان براداران کارامازوف:

«دیمیتری کارامازوف صرفاً بزرگ‌ترین شخصیت واپسین رمان داستایفسکی نیست که آموزه‌های گناه و رنج خود را در وجود او تجسم بخشیده و به عمیق‌ترین وجه بیان کرده است؛ او یکی از چهره‌های تراژیک بزرگ ادبیات جهان است. …. در لحظاتی از رمان او به دنیای شعر ناب تعلق دارد. … دائماً به زبان شعر سخن می‌گوید؛ هر جمله‌اش مطابق این تعریف میلتون است: «ساده، پر احساس و پرشور.» او در جایی می‌گوید: «زیبایی نه فقط دهشتناک، بلکه سراسر راز است. در زیبایی است که خدا و شیطان به هم می‌آویزند تا بر یکدیگر غلبه یابند و میدان این نبرد قلب انسان است.» … برخلاف اکثر شخصیت‌های داستایفسکی و بر خلاف خود داستایفسکی او سخت مجذوب طبیعت است و …» (ص ۳۶۰-۳۶۱)

کار، پیشینه‌ی «کیش رنج» را چونان اندیشه‌ای نیمی رمانتیک و نیمی مذهبی، در نوشته‌های دیگر داستایفسکی و در اندیشه و ادبیات اروپایی نشان می‌دهد. آشنایی عمیق او با فرهنگ و ادبیات و اندیشه‌ی غرب از یک سو و حساسیت‌ها و دقت ادبی‌اش از سوی دیگر از کتاب داستایفسکی: جدال شک و ایمان کتابی ساخته است که از دیدگاه خرد به دیدگاه کلان و برعکس در حرکت است و تصویری فارغ از تنگ‌نظری هریک از این رویکردها ارائه می‌کند.

داستایفسکی در دهه‌ی ۱۸۷۰ در مجله‌ای به نام «گراژدانین» صفحاتی داشت تحت عنوان «یادداشت‌های روزانه‌ی یک نویسنده». بعدها او تصمیم می‌گیرد مقاله‌های سیاسی و اجتماعی‌اش را تحت همان عنوان به صورت مجله‌ای مستقل منتشر کند. مدیریت مالی و فنی این کار هم البته به عهده‌ی همسرش آنا بود. همه‌ی کارهای مالی و حروفچینی و چاپخانه و توزیع و گرفتن مشترک و … سخت‌تر از همه واداشتن داستایفسکی به آماده کردن به موقع یادداشت‌ها، به عهده‌ی آنا بود. دو سال ــ ۱۸۷۶ و ۱۸۷۷ ــ این مجله به طور منظم منتشر شد و شمارگان آن در اواخر به حدود ۶۰۰۰ نسخه رسیده بود که عایدی و سود چشمگیری داشت. محتویات مجله که بعدها به صورت کتاب هم منتشر شدند عمدتاً مقاله‌های سیاسی و اجتماعی داستایفسکی هستند و گاهی هم داستان کوتاهی یا طرحی.

در صفحات این مجله است که افکار سیاسی داستایفسکی به اوج تعصب روسی خود می‌رسند. او مردم روسیه را که «خلق» یا به روسی «نارود» می‌خواند می‌ستود، انسان نمونه‌ی روس را واجد روح مسیحی واقعی می‌دانست و در برابر بورژوازی قرار می‌داد. اما به نظر کار «خلق» داستایفسکی هیچ ارتباطی به مردم عادی روسیه نداشت:

«…خلق را بالاتر از بورژوازی قرار می‌دهد، در واقع طبقه‌ای را آرمانی می‌کند که از آن طبقه هیچ نمی‌داند، و در مقابل طبقه‌ای را قربانی می‌کند که بر کوچک‌ترین جزئیات وضع و حالش آگاه است و خودش نیز از آن طبقه است.» (ص ۳۲۴)

«حتی امروز هم در نقدها و کتاب‌های مرجع گاه به اشتباه داستایفسکی را قهرمان «ستمدیدگان و آزردگان» معرفی می‌کنند. اما واقعیت این است که او اصلاً به فکر هیچ یک از این چیزها نبود. آنچه مورد توجه او بود صرفاً جنبه‌ی اخلاقی مسائل بود و نه جنبه‌ی اجتماعی یا سیاسی آن‌ها. موضوع کیش او صرفاً یک موضوع انتزاعی بود؛ او یکی از رواج‌دهندگان یا شاید آفرینندگان اسطوره‌ی «خلق مقدس روسیه» بود …» (ص ۳۲۵)

و به نام همین خلق مقدس او به کاتولیک‌ها، سوسیالیست‌ها و لیبرال‌ها می‌تازد و با دربار تزار و کلیسای ارتدکس روسیه روابط حسنه برقرار می‌کند. جزئیات این روابط و این دوره از زندگی داستایفسکی هم به تفصیل در آخرین فصل‌های کتاب آمده است.

 

 

کتاب حاوی نکات جالبی درباره‌ی شرایط اقتصادی کار نویسندگان در روسیه و رقابت‌های آن‌هاست. نویسنده‌های روسیه آثارشان را بار نخست در نشریات ادواری به صورت پاورقی منتشر می‌کردند؛ البته بعد از این‌که کل کار به پایان می‌رسید و به مجله تحویل داده می‌شد. آن‌ها در ازای کارشان صفحه‌ای پول دریافت می‌کردند و جالب است که داستایفسکی از این‌که در ازای هر صفحه حق‌التحریری کمتر از تولستوی دریافت می‌کرد، رنجیده‌خاطر است. او با تورگنیف روابط خوبی ندارد اما در یکی از آخرین سخنرانی‌هایش که تورگنیف هم حضور دارد نامی از یکی از قهرمانان او را می‌برد تا دلش را به دست آورد. نوعی موقعیت‌شناسی که کار می‌گوید داستایفسکی به طور کلی از آن محروم بود. گفتنی است که نویسندگان پرخواننده‌ی روس از محل همین حق‌التحریر می‌توانستند زندگی خود را بگذرانند.

ای اچ کار (۱۸۹۲-۱۹۸۲) نویسنده‌ی کتاب داستایفسکی: جدال شک و ایمان تاریخ‌نگار و متخصص تاریخ شوروی و روابط بین‌الملل است. کتاب او درباره‌ی تاریخ شوروی در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۹ یعنی دوازده سال نخست حیات شوروی از انقلاب اکتبر تا سال ۱۹۲۹ مرجع معتبری در این زمینه است که توسط نجف دریابندری به فارسی ترجمه شده است. کتاب دیگر او تاریخ چیست نیز توسط حسن کامشاد به فارسی در آمده است. از دیگر آثار او باکونین توسط «نشر نو» منتشر شده است.

روی جلد کتاب مورد بحث ما نام کامل نویسنده ــ ادوارد هلت کار ــ آمده است که بلافاصله ای. اچ. کار را به یاد نمی‌آورد. کتابی از ای. اچ. کار درباره‌ی داستایفسکی بدون هیچ توضیحی انتشار کتابی قدیمی درباره‌ی یک نویسنده‌ی کلاسیک را توجیه می‌کند؛ این در واقع خود کتابِ کلاسیکی است درباره‌ی یکی از چهره‌های مهم تاریخ ادبیات جهان. در شناسنامه‌ی کتاب تاریخ انتشار آن ۱۹۶۲ قید شده است، در حالی که چاپ نخست کتاب در سال ۱۹۳۱ بوده و گمانم برای داوری درباره‌ی قضاوت‌های نویسنده، دانستن زمان انتشار نخست کتاب اهمیت دارد. اساساً به همین دلایل من فکر می‌کنم کتاب به مقدمه‌ای هرچند مختصر نیاز داشت درباره‌ی ای‌ اچ کار و اندیشه‌ها و پیشینه‌ی او.

نکته‌ی عجیب دیگر این‌که در طول کتاب بارها به بیوگرافی رسمی داستایفسکی اشاره می‌شود و همین طور به یادداشت‌های روزانه‌ی زن دوم داستایفسکی آنا گریگوریونا و برخی منابع دیگر که درباره‌ی مشخصات آن‌ها چیزی در کتاب نمی‌یابید. در واقع در نسخه‌ی انگلیسی کتاب نویسنده در دو صفحه نشانی همه‌ی این منابع و توضیحات مختصری درباره‌ی هریک را آورده است، اما این مقدمه به فارسی ترجمه نشده است. از آن‌جا که این مقدمه چندان طولانی نبود آن را ترجمه کردم. خواننده می‌توان برای آشنایی با منابع قید شده در کتاب عجالتاً این مقدمه در این‌جا بخواند. با این امید که در چاپ‌های بعدی کتاب مقدمه هم با ترجمه مترجم گرامی خشایار دیهیمی که ترجمه‌ی خوبی از این کتاب مهم ارائه کرده است ترجمه و به ابتدای کتاب افزوده شود.

 

  این مقاله را ۳۵ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *