سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

گفت‌وگو با فریبا وفی درباره‌ی رمان «روز دیگر شورا»

گفت‌وگو با فریبا وفی درباره‌ی رمان «روز دیگر شورا»

 

فریبا وفی داستان‌نویسی را با چاپ داستان در نشریات آغاز کرد و نخستین مجموعه داستان کوتاهش با نام «در عمق صحنه» در سال ۱۳۷۵ توسط نشر چشمه منتشر شد. پرنده من اولین رمان او بود که توانست جایزه هوشنگ گلشیری و جایزه ادبی یلدا را در سال ۱۳۸۱ نصیب او کند. پس از آن ۶ رمان دیگر نوشت که برنده جوایز متعددی شدند، از جمله جایزه ادبی لیتپروم از کشور آلمان بابت کتاب ترلان. وفی تاکنون پنج مجموعه داستان کوتاه به چاپ رسانده است و آثارش به زبان‌های مختلفی ترجمه شده‌اند. روز دیگر شورا نام آخرین رمان اوست که درباره‌اش گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

فریبا وفی داستان‌نویسی را با چاپ داستان در نشریات آغاز کرد و نخستین مجموعه داستان کوتاهش با نام «در عمق صحنه» در سال ۱۳۷۵ توسط نشر چشمه منتشر شد. پرنده من اولین رمان او بود که توانست جایزه هوشنگ گلشیری و جایزه ادبی یلدا را در سال ۱۳۸۱ نصیب او کند. پس از آن ۶ رمان دیگر نوشت که برنده جوایز متعددی شدند، از جمله جایزه ادبی لیتپروم از کشور آلمان بابت کتاب ترلان. وفی تاکنون پنج مجموعه داستان کوتاه به چاپ رسانده است و آثارش به زبان‌های مختلفی ترجمه شده‌اند. روز دیگر شورا نام آخرین رمان اوست که درباره‌اش گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

 

 

 

خانم وفی اسم آخرین رمان‌تان روز دیگر شورا ست. من که اولش خوب نمی‌دانستم باید Shora بخونم یا Shoora. البته حالا روشن است که اولی‌ست. انتخاب این اسم برای قهرمان رمان و بعد هم آوردنش در نام رمان، آیا دلیل خاصی داشت؟ یا این هم صرفاً اسمی است میان اسم‌های دیگری که می‌توانستند نام زن داستان و جزئی از نام کتاب باشند؟

توجیه خاصی برای این انتخاب ندارم، اما باید اسمی انتخاب می شد که با شخصیت، روحیه و حال‌و‌هوا و زمینه‌ی خانوادگی او جور در می‌آمد. اسم شورا از همان ابتدا به ذهنم نرسید. زن داستان را با اسم دیگری خواندم اما در میانه رمان ناچار شدم برگردم و اسم دیگری انتخاب کنم. این اتفاق چند بار تکرار شد تا شورا شورا شد.

 

یعنی به این‌که این اسم آدم را یاد «کشور شوراها» و نسلی از روشنفکران می‌اندازد که به خاطر ارادت به آن، اسم دخترهاشون را می‌گذاشتند «شورا» ارتباطی ندارد؟ و اگر می‌شه اسم‌های قبلی این شخصیت را هم بگویید.

بی ارتباط هم نیست. نام او بسرعت ما را با عقاید پدر  آشنا می‌کند. فضا را برایمان ملموس می کند و از طرفی رمان را از انباشتن اطلاعات اضافی بی‌نیاز می‌کند.

اسم‌ها خیلی زیادند. فکر کنم بیشتر از سی اسم را امتحان کردم.

 

به نظرم اسم قشنگی هم هست. منظورم آهنگش است.

بعد از چاپ کتاب شوراهای زیادی پیدا کردم و از انتخاب خودم راضی بودم.

 

عشق ممنوع و فشار خانواده‌ی سنتی دو تم اصلی رمان هستند. موافقید؟ درباره‌ی این‌ها قبلاً هم در رمان‌ها و داستان‌های‌تان نوشته‌اید؟ چه انگیزه‌ای شما را به پرداختن به این تم‌ها می‌کشاند؟ با گذشت ایام آیا تغییری در رویکرد شما به این دو موضوع پیدا شده است؟

تمرکز تم اصلی روی فشار و سرکوب در خانواده را انکار نمی‌کنم، اما دوست دارم جور دیگری به موضوع نگاه کنم. تلاش روز به روز و حتی لحظه به لحظه زن ایرانی برای حق زندگی، برای مستقل بودن، برای به فعل درآوردن امکانات وجودی خودش و زیستن انسانی و …. از دغدغه های من بوده و هست. در این رمان نیز بیشتر از پرداختن به عشق ممنوع، پرداختن به نیاز زن به فردیت داشتن، به حق دوست داشتن بوده و از طرف دیگر نشان دادن تنگناهای عینی و محدودیت‌های ذهنی برای خارج شدن از این سیکلی که اجازه رشد به او نمی‌دهد.

 

فشار خانواده سنتی در رمان خیلی خوب شرح داده شده؛ آدم احساس خفقان می‌کند. اما وقتی کمی فاصله می‌گیریم و منطقی‌تر به موضوع نگاه می‌کنیم، آن همه نفرت زن را از شوهر و مادرشوهرش خوب درک نمی‌کنیم. بخصوص که در رمان شخصیت هیچکدام به عنوان آدم‌های خیلی خبیثی ترسیم نشده‌ است.

شورا اگر عصبانی است به خاطر فشاری است که از طرف آنها به او وارد می‌شود. شما در رمان به صحنه های زیادی برمی‌خورید که شورا به درک و همدردی با تک‌تک آدم‌های اطرافش نزدیک می‌شود. رنج و عذاب او از روابط و سیستمی است که به قول خودش دوست و رفیق تولید نمی‌کند.

 

موضوع عشق ممنوع هم خیلی برجسته است در داستان. عشق ممنوعی که آخرش معلوم می‌شود راه‌‌گشا هم نیست و این مرد دیگر هم فرق زیادی با شوهر ندارد.

ترجیح می‌دهم به جای عشق ممنوع بگویم تجربه تازه و وقتی از تجربه حرف می‌زنیم بیشتر از آنچه با نتیجه‌اش کار داشته باشیم با پروسه‌اش سر و کار داریم. ناگفته پیداست که پرداخت دقیق و روشن آن ممکن نبود.

 

برای روایت داستان شورا و رفتن او به ارمنستان برای دیدار با مردی دیگر، یک ساختار روایت موازی را انتخاب کرده‌اید. چرا چنین ساختاری انتخاب کرده‌اید؟ این ساختار در مقایسه با یک ساختار خطی چه کمکی می‌کند؟

من فرمی لازم داشتم که بتوانم همزمان ازدواج، رابطه و گره‌گاه‌های عینی و ذهنی آن را به شکل فشرده در کنار هم قرار دهم. جوری که خواننده در عین حال که دارد سفر کوتاهی را تجربه می‌کند بتواند  چشم اندازی از یک زندگی طولانی هم داشته باشد.

 

و سوال آخر: آیا کار دیگری در دست دارید؟ انشاالله کی منتظر رمان بعدی‌تان باشیم.

دارم روی داستان های کوتاهم کار می‌کنم.

خیلی ممنونم که دعوت مصاحبه با ما را پذیرفتید.

 

یادداشت نجمه خادم در سایت وینش درباره رمان «روز دیگر شورا» را می‌توانید در این آدرس بخوانید.

 

 

 

  این مقاله را ۴۰ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *