سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

هان ای شب شوم وحشت‌انگیز!

هان ای شب شوم وحشت‌انگیز!

 

چرا برخی افراد دوست دارند بترسند؟ این میل سیری‌ناپذیر تماشا و خواندن آثار ترسناک از کجا می‌آید؟ جواب‌های متنوعی را می‌توان برای چنین سوالی تصور کرد، اما قریب به یقین اکثر جواب‌ها به کیفیت روان انسان برمی‌گردد: «لذت و بقا». اما اگر بخواهیم منحصرا در دنیای داستان به دنبال چرایی آن بگردیم، پاسخ ساده و شناخته‌شده است؛ اینکه وحشت به عنوان محرکی عالی برای پیشبرد داستان و همراه کردن مخاطب عمل می‌کند.

چرا برخی افراد دوست دارند بترسند؟ این میل سیری‌ناپذیر تماشا و خواندن آثار ترسناک از کجا می‌آید؟ جواب‌های متنوعی را می‌توان برای چنین سوالی تصور کرد، اما قریب به یقین اکثر جواب‌ها به کیفیت روان انسان برمی‌گردد: «لذت و بقا». اما اگر بخواهیم منحصرا در دنیای داستان به دنبال چرایی آن بگردیم، پاسخ ساده و شناخته‌شده است؛ اینکه وحشت به عنوان محرکی عالی برای پیشبرد داستان و همراه کردن مخاطب عمل می‌کند.

 

 

 

هان ای شب شوم وحشت‌انگیز!

 

 

اولین سوالی که اغلب از یک ترسناک‌نویس می‌پرسند این است که چرا دوست دارید درباره‌ی ترس، وحشت و چیزهای منزجرکننده بنویسید؟ 

 

اما شاید بهتر باشد این سوال را نخست از مخاطب این ژانر بپرسیم. چرا آن‌ها دوست دارند بترسند؟ این میل سیری‌ناپذیر تماشا و خواندن آثار ترسناک از کجا می‌آید؟

 

جواب‌های متنوعی را می‌توان برای چنین سوالی تصور کرد، اما قریب به یقین، اکثر جواب‌ها به کیفیت روان انسان برمی‌گردد؛ لذت و بقا. در سطح رویی این آدرنالین است که انسان را برای کسب لذت و رها شدن از احساس کرختی زندگی روزمره فرامی‌خواند و در سطح زیرین، عامل برانگیزاننده، تلاش انسان برای بقا و مواجهه با ناشناخته‌هاست که آدرنالین را به تکاپو وامی‌دارد. 

 

اما اگر بخواهیم منحصرا در دنیای داستان به دنبال چرایی آن بگردیم، پاسخ ساده است؛ اینکه وحشت محرک خوبی برای پیشبرد داستان به‌شمار می‌آید. چیزی که مخاطب را تا انتها گوش‌به‌زنگ و آگاه نگاه می‌دارد و به او انگیزه‌ای قدرتمند می‌دهد تا داستان را دنبال کند.

 

کافی است شب شوم وحشت‌انگیزی را تصور کنید: “ماه کامل است و ابرهای تندرو نور مهتاب را مدام قطع می‌کنند. صدایی جز زوزه‌ی گرگ‌ها در دوردست به‌گوش نمی‌رسد. شخصیت اصلی داستان در یک خانه‌ی قدیمی و متروکه، تنها به انتظار دوستی ایستاده که ساعت‌ها از زمان آمدنش گذشته است.” 

 

 

اگر یک چنین داستان کلیشه‌ای می‌تواند شما را بربیانگیزد، درست آمده‌اید. این پرونده برای شماست. 

 

 

 

پیش از همه، ببینیم چه چیزهایی یک داستان را ترسناک می‌کند و چطور می‌شود یک داستان ترسناک نوشت؟ مقاله‌ی زیر می‌تواند در شناخت و به‌کارگیری کلیشه‌های ژانر ترسناک تاحدودی راهگشا باشد.  

 

ساختار یک داستان ترسناک

چه چبزی باعث عالی شدن یک داستان ترسناک می‌شود؟ شاید هیولاهای وحشتناک و فواره‌های خون نقطه شروع خوبی به نظر برسند، اما هوارد فیلیپس لاوکرفت، نویسنده ترسناک‌نویس در این‌باره می‌گوید: «قدیمی‌ترین و قوی‌ترین نوع ترس، ترس از ناشناخته‌هاست.» در ادامه چیزهایی که داستان شما را ترسناک‌تر می‌کند را برمی‌شمریم.

 

 

داستان‌های ترسناک از ابتدای شکل‌گیری و شکوفایی سینما منابع خوبی برای اقتباس بودند. شاید مهمترین دلیل برای ترغیب فیلمسازان به استفاده از چنین کتاب‌هایی، این بود که داستان‌های ترسناک غالبا از تصویرپردازی‌های قدرتمندی برخوردار بودند و توصیفات فضایی بیشتری را برای دلهره‌اورترشدن به خدمت می‌گرفتند. به عبارت دیگر خوراک فیلم‌شدن بودند!

 

رزمری

استیون کینگ، آیرا لوین نویسنده «بچه روزمری» را این‌گونه توصیف می‌کند: «ساعت‌سازِ سوییسیِ رمان‌های سبک تعلیق؛ او کاری می‌کند که کارهای سایر ما مثل ساعت‌سازهای کم‌بها در دراگ‌استورها به‌نظر برسند.» به گفته مترجم محمد قائد در مقدمه، کتاب آیرا ادیب‌پسند نبوده است و تا حدی چوب موفقیت برق‌آسای خود را خورده و جدی گرفته نشده است. اگر عاشق کلاسیک‌ها هستید خواندن کتاب بچه رزمری را با ترجمه سلیس و روان محمد قائد به شما پیشنهاد می‌کنم اما اگر می‌خواهید بترسید به سراغ فیلم پولانسکی بروید.

 

 

کلکسیونر

کلکسیونر در نکوهش ظاهربینی طبقه نوکیسه‎ای است که روح زندگی را می‎گیرد و آن را تبدیل به شیئی مرده می‎کند؛ مثل پروانه‎ای که زیبایی بال‎هایش نه وقتی در آسمان پرواز می‎کند که زمانی که مرده است و در کلکسیونی سنجاق شده، اهمیت دارد. در واقع فردریک نماد کسانی است که روح زندگی را می‎کشند و میراندا همان روح است. همزمانی نوشته شدن این رمان با زن در ریگ روان کوبو آبه می‎تواند دری بر کشف دغدغه نسلی از نویسندگان بگشاید که جنگ‎های ویرانگر را پشت سر گذاشته و در طلیعه دوران تازه ‌‎ای ایستاده‎ اند که آدم‎ها را به سمت تهی شدن و شیء وارگی می‎کشاند.

 

علاوه‌بر رمان‌ها و داستان‌هایی که مستقیما مورد اقتباس سینمایی قرار گرفته‌اند، کتاب‌هایی نیز درباه‌ی آثار سینمایی آن‌ها و رویکرد منتقدان به آن‌ها نگاشته شده‌اند که برای طرفداران سینما می‌تواند جالب‌تر باشد. «درخشش» فیلم محبوب خیلی‌های ما از سینمای استنلی کوبریک، یکی از آن‌هاست. چه کسی باور می‌کند که فیلم کوبریک نامزد جایزه‌ی تمشک طلایی هالیوود بوده باشد؟ ظاهرا استفن کینگ، یکه‌تاز عرصه‌ی ترسناک‌نویسی و ژانر وحشت کاملا باور می‌کند. روبرت صافاریان نگاهی داشته به کتابی درباره‌ی فیلم درخشش و مطلبی نوشته است با این عنوان «چرا استفن کینگ از درخشش بدش می‌آمد؟»! 

 

درخشش

راجر لاک‌هرست در این تک‌نگاری فیلم را از دریچه ژانر و تحولاتی که این ژانر در سال‌های ساخته شدن فیلم در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد گذرانده است بررسی می‌کند. دوران احیای ژانر وحشت در کلان‌متن تاریخی آن در یک برهه از بحران فرهنگی. البته تمرکز بر معنا کردن فیلم بر بستر ژانر، باعث نمی‌شود که نویسنده به جزئیات سینمایی و بصری آن توجه نکند.

 

بحث اقتباس از داستان‌های ژانر ترسناک را پی می‌گیریم با استاد پرآوازه‌ی ادبیات ترسناک جناب «ادگار آلن پو» که داستان‌های کوتاهش دستمایه‌ی ساخت فیلم‌های زیادی بودند. حتی شعر بلند «کلاغ» او نیز به خاطر تصویرسازی‌ها و روایتگری بی‌نظیرش، از راه یافتن به دنیای سینما و تئاتر بازنمانده است. یکی از بهترین اجراهای نمایشی از «کلاغ» متعلق است به وینسنت پرایس، استاد بازیگری در ژانر وحشت که اتفاقا نام او نیز با آثار آلن‌پو گره خورده است. کلاغ به روایت وینسنت پرایس را ببینیم:

 

کلاغ شاهکار جاودانه ادگار آلن پو در ژانر ادبیات ترسناک

اجرایی که در ادامه از متن مشهور “کلاغ” نوشته‌ی ادگار آلن پو می‌بینید، متعلق است به اواخر دهه 1970 که در آن وینسنت پرایس، استاد بازی در ژانر وحشت، یکی از بهترین اجراهایش را بر روی صحنه‌ به نمایش می‌گذارد. کلاغ شاهکار جاودانه ادگار آلن پو در ژانر ادبیات ترسناک نوشته شده؛ اثری که با تصویرسازی‌های غم‌انگیز و داستان‌سرایی مسحورکننده‌ی خود، دوستدارانش را برای نسل‌ها مجذوب خود کرده است.

 

علاوه‌بر ادگار آلن پو، شاعران بزرگ دیگری نیز در این سبک خود را آزموده‌اند و اشعار ماندگاری برجای گذاشته‌اند. هرچند بسیاری گمان نمی‌کنند که شعر بتواند جدای از برانگیختن احساسات ملایم انسانی، احساسات بُرنده و تیز را به نمایش بگذارد. به بیانی دیگر می‌خواهند بدانند «شعر وحشت چگونه معجونی‌ست؟»

اما شعر وحشت معجون غریبی نیست و تفاوت چندانی با سایر سبک‌های شعری ندارد، جز آنکه فضای تاریک و نومیدانه در آن بیش از دیگر مضامین است و غالبا در فضاهای مرگ‌آلود و آشفته‌ای سیر و تامل می‌کند؛ به طوری که وحشت و آشفتگی شاعر به سطرهای شعر و مخاطب رخنه می‌کند. در مطلب پیش رو می‌توانید برخی از اشعار هراس‌انگیز برگزیده در ادبیات انگلیسی را بخوانید: از ادگار آلن پو تا امیلی دیکنسون.   

 

امیلی دیکنسون چند شعر هراس انگیز

شعر، ما را برمی‌انگیزد. می‌تواند ما را به فکر فرو ‌برد و باعث شود دنیا را به گونه‌ای دیگر ببینیم. حتی می‌تواند ما را به خنده وادارد. اما آیا شعر قادر است لرزه بر انداممان بیاندازد؟ در مطلب پیش رو ما تعدادی از هراس‌انگیزترین و ترسناک‌ترین شعرها را آورده‌ایم. در انتهای هر یک از شعرهای برگزیده، لینکی گذاشته‌ایم که شما را به سوی خواندن متن کامل شعر (به زبان اصلی) هدایت می‌کند.

 

شاعران ایرانی نیز با مضمون دلهره بیگانه نبودند. چطور می‌شود شاعر بود و مضاف بر آن در فضایی دلهره‌آور زیست و از آن حرف نزد؟ شاید زیستن در چنین فضایی بود که دلهره‌های بسیاری از این شاعران را به نمادگرایی و زمینه‌های اجتماعی سرزمین‌شان پیوند می‌زد.

بااین‌وجود، همچنان که ادبیات ترسناک در فیلم و داستان ایرانی (در قیاس با مفهومی تحت‌عنوان «ژانر» که در دنیا وجود دارد) آنقدرها شناخته‌شده نیست، در شعر نیز چندان چنین ادعایی مطرح نشده است. اما نبود ادعا، شاهدی بر نبود آن نیست. کمااینکه در بسیاری از آثار شعری مرگ‌انگارانه‌ی ایرانی می‌توان ردپای مولفه‌های مرموز ترس‌آور را یافت. نگاهی کرده‌ام به نیما و «آی آدم‌ها»یش.  

 

آی آدم‌ها نیما یوشیج

نیما شاعر محبوب من است. ستایشش می‌کنم و در شبانه‌هایم گاه ‌و بیگاه شعرهای اوست که در ذهنم تداعی می‌شود. خصوصا شب‌های سرد که آدمی را می‌برد به تجربه‌های متلاطم و مرگ‌اندود. اما هر وقت می‌خواهم سراغ تنها مجموعه شعری که از او در کتابخانه‌ام دارم بروم، یکی از شعرهایش را نخوانده رد می‌کنم: «آی آدم‌ها». نه اینکه زیبایی آن را درنیابم و از شگفتی آن درنمانم؛ بیشتر به دلیل آن نفوذ و کیفیتی است که این شعر بر احوالات درونی‌ام دارد: «آی آدم‌ها»ی نیما دلهره‌آور است.

 

حال که به ادبیات ایران رسیده‌ایم، گذاری می‌کنیم بر داستان‌های ترسناک ایرانی. در ایران، مثل هر جای دیگری، از روزگاران گذشته عناصر ترس و وحشت در لابلای داستان‌ها و افسانه‌های کهن وجود داشته است. آدم‌ها در مواجهه با ناشناخته‌ها می‌هراسیدند و داستان می‌بافتند و در آن از تمایلات و دغدغه‌های انسانی خود سخن می‌گفتند.

اکنون نیز چنین عناصری در داستان‌های ایرانی به کرات دیده می‌شود، هرچند که بسیاری از نویسندگان آن، بنا را بر نوشتن یک داستان در ژانر ترسناک نگذاشته باشند. در ادامه نگاهی داریم به سه نویسنده‌ی ایرانی که درهم‌آمیزی افسانه‌های کهن، فضاهای تیره و تب‌آلود، و تیره‌اندیشی و مرگ‌انگاری در نوشته‌هایشان، آن‌ها را به خلق جهانی ترس‌آور واداشت: بهرام صادقی با ملکوتش، صادق هدایت با بوف کور، و غلامحسین ساعدی با آدم‌های خاکسترنشین داستان‌های کوتاهش. 

 

ملکوت بهرام صادقی کارنامه‌ی دو دهه از تاریخ اجتماعی ماست که با رویکردی روانشناختی در فضای مه‌آلود فلسفی در یکی از بهترین مدل‌های داستان‌نویسی طراحی و پردازش شده است. ساختار قصه مشتمل بر شش فصل است که از آن‌جا که یک روایت غیرخطی را روایت می‌کند در نگاه اول غیرمنسجم و آشفته می‌نماید.  

 

 

بوف کور صادق هدایت خیره در آینه

هدایت در نهایت نمی‌تواند برای راوی‌اش راه و روزنی برای نجات از ورطه‌ای که در آن گرفتار آمده باز کند. برای همین هم هست که راوی در صحنه پایانی خود را در هیئت پیرمرد خنزرپنزری در آینه بازمی‌یابد. برای او راه گریزی از این تقدیر شوم نیست چنان‌که برای خود هدایت راه گریزی نبود. با این‌همه نقش و رسالت تاریخی بوف کور شاید همین باشد که ـ به مدد چراغی که هدایت با نوشتن این اثر بر زخم‌های روح انسان مدرن ایرانی برگرفت ـ شاید سرنوشت انسانی که هدایت در بوف کور ساخت روزی دیگر در آینه‌های جبر و تقدیر مکرر نشود.

 

 

ساعدی دنیایی پرهراس خلق می‌کند برازنده‌ی عنوان کتاب‌هایش: ترس‌ولرز، واهمه‌های بی‌نام‌ونشان، … دنیایی که هم از موقعیت عینی آدم‌ها ناشی می‌شود (موقعیت دایی‌ بزرگ و ترس از لو رفتن، فقر و گرسنگی) و هم از ترس‌های ناشناخته‌ی آن‌ها (گریه‌ی بی‌دلیل، ترس از اتفاق بد، ترس از شب و تاریکی و ماه‌گرفتگی). این‌ها جای توصیف ذهنیات را می‌گیرند. حضور پررنگ قبرستان‌ها و ماشین اموات و صدای کندن قبر از حضور مرگ در یک قدمی حکایت می‌کند.

 

در انتها شاید بهتر باشد درباره‌ی آینده‌ی ژانر وحشت در ایران صحبت کنیم. کار راحتی نیست اما اکنون زیر سایه‌ی دوران طلایی ادبیات وحشت در جهان، وضعیت این ژانر در ایران رو به‌ بهبودی است. تعداد فزاینده‌ی کتاب‌های نوشته‌شده و ترجمه‌شده در این ژانر خود گواه همین ادعاست.

انتشارات جهان کتاب یکی از موفق‌ترین‌ها در چاپ و انتشار کتاب‌های ژانر وحشت، به‌ویژه در زیرژانر «معمایی» و «جنایی»‌ست و در این زمینه منحصرا بخش جداگانه‌ای را به وجود آورده تحت عنوان «مجموعه‌ی نقاب». اگر به دنبال گستره‌ی وسیعی از کتاب‌های معمایی و جنایی هستید سری به «مجموعه‌ی نقاب» انتشارات جهان کتاب بزنید. مطمئنا دست خالی بازنخواهیدگشت. 

 

 

مؤسسه فرهنگی–هنری جهان كتاب فعالیت خود را از مهر ماه ۱۳۷۴ با انتشار نخستین شماره مجله«جهان کتاب»  آغاز کرد. این مؤسسه در سه زمینه فعالیت دارد: انتشار مجلّه، انتشار کتاب، و پژوهش.

 

فهرست انتشارات ـ آبان 1402

 

 

علاوه‌براین، شاگردان کارگاهِ مرورنویسیِ همکار خوبمان، افسانه دهکامه، در پلتفرم یادِمی برخی از این کتاب‌ها را معرفی کرده‌اند. شما هم اگر کتاب محبوبی در این ژانر دارید و مایلید به دیگران معرفی کنید، مرور یا نقد این کتاب‌ها را برایمان بنویسید و بفرستید.  

 

 



 

  این مقاله را ۱۳ نفر پسندیده اند

یک دیدگاه در “هان ای شب شوم وحشت‌انگیز!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *