سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

ربعه در برابر سبعه

ربعه در برابر سبعه

 

چهار جوانی که در کافه رزنوآر و سایر کافه‌های لاله‌زار عصرهایشان را می‌گذراندند، تبدیل به یکی از مشهورترین کافه‌نشینی‌های تاریخ ادبیات شدند. آن‌ها به طعنه و شوخی خود را محفل ربعه می‌نامیدند که این اسم را در تقابل با ادبای سبعه (بدیع‌الزمان فروزانفر، نفیسی، علامه قزوینی، علی اصغر حکمت و…) روی خودشان گذاشته بودند. آن‌ها نوجو و فرنگ‌رفته بودند و می‌خواستند ادبیات جدیدی بیافرینند که با پسند نسل نوآمده خودشان تطبیق کند. در این سال‌ها از محفل ربعه بسیار گفته شده. آنقدر که شاید بد نباشد بعدها در وینش درباره ادبای سبعه هم بنویسیم.

چهار جوانی که در کافه رزنوآر و سایر کافه‌های لاله‌زار عصرهایشان را می‌گذراندند، تبدیل به یکی از مشهورترین کافه‌نشینی‌های تاریخ ادبیات شدند. آن‌ها به طعنه و شوخی خود را محفل ربعه می‌نامیدند که این اسم را در تقابل با ادبای سبعه (بدیع‌الزمان فروزانفر، نفیسی، علامه قزوینی، علی اصغر حکمت و…) روی خودشان گذاشته بودند. آن‌ها نوجو و فرنگ‌رفته بودند و می‌خواستند ادبیات جدیدی بیافرینند که با پسند نسل نوآمده خودشان تطبیق کند. در این سال‌ها از محفل ربعه بسیار گفته شده. آنقدر که شاید بد نباشد بعدها در وینش درباره ادبای سبعه هم بنویسیم.

 

 

اگر از آن‌هایی باشیم که معتقدیم هر پدیده‌ای را از روی ضد آن می‌توان شناخت و هر آدمی را از روی دشمنانش و هر جریان سیاسی یا ادبی را از روی این‌که به چه جریانی واکنش نشان می‌دهد؛ دانستن دلیل نامگذاری این گروه دوستانه به اصحاب یا محفل «رَبعه» مهم‌تر می‌شود.

محفل ربعه، تشکیل می‌شد از چهار نفر، چهار جوان نوجو و متجدد یعنی صادق هدایت و مسعود فرزاد و مجتبی مینوی و بزرگ علوی که در تهران دهه دوم قرن همدیگر را یافته بودند و از شر دنیای بیرون به محفل دوستانه‌ی خود پناه می‌بردند. آن‌ها اسم‌شان را از روی دهن‌کجی به گروه دیگری به نام ادبای سبعه انتخاب کرده بودند. هفت ادیب نام‌آشنا و کهن‌گرا.

جریان از این قرار بود که سعید نفیسی شوهرخواهر مسعود فرزاد بود و این جوان‌ها از طریق فرزاد به محفل پررونق اساتید مبرز ادبیات آن زمان گهگاه راه پیدا می‌کردند. داستان را از زبان بزرگ علوی در خاطراتش نقل کنیم:
«مسعود فرزاد برادرزن سعید نفیسی بود و گاهی برای اینکه خودی نشان دهد به دیدن شوهرخواهرش می‌رفت. هرهفته آن‌جا فاضلان و سردمداران ادب جمع می‌شدند. فرزاد هم ما را همراه خود می‌برد. ما جوجه نویسندگان تازه سر از تخم درآمده می‌خواستیم سری توی سرها دربیاوریم. ما چهار نفر بودیم و آن‌ها هفت نفر. روزی مسعود فرزاد به شوخی گفت اگر آن‌ها ادبای سبعه هستند ما هم ادبای رَبعه هستیم. گفتم آخر ربعه که معنی ندارد. گفت عوضش قافیه دارد!»

گروه ربعه هر روز بعد از پایان کار اداری‌شان ابتدا در کافه فردوس در چهارراه مخبرالدوله و بعد در کافه رُزنوآر لاله‌زار (بعدها که دستگاه رضاشاهی استعمال اسامی فرنگی را ممنوع کرد نام آن به کافه ژاله تغییر کرد) جمع می‌شدند و تا پاسی از شب حرف می‌زدند. درباره ادبیات، درباره اوضاع پیرامون و البته شوخی و خنده.

بعدها افراد دیگری هم به این جمع چهارنفره اضافه شدند. کسانی از قبیل عبدالحسین نوشین که از فرانسه برگشته بود، ذبیح بهروز که علاقه‌های پژوهشی‌اش با این جمع مشابهت‌هایی داشت، غلامحسین مین باشیان، شین پرتو که هدایت را پیش خودش به هند برد، محمد مقدم و آخرسر پرویز ناتل خانلری.

 

 

اصحاب ربعه

اصحاب ربعه اما همین چهار نفر بودند: صادق هدایت، مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و بزرگ علوی.
اولین دوستی در این گروه بین بزرگ علوی و صادق هدایت شکل گرفت که در یک کتابفروشی مسیرشان به هم برخورده بود. دوستی فشرده این گروه هم بین 1310 تا 1315 جریان داشت. در 1310 اعضای اصلی این گروه صادق هدایت و مجتبی مینوی 29 ساله، بزرگ علوی 27 ساله و مسعود فرزاد 25 ساله بودند. هدایت چند سالی بود که از فرانسه برگشته بود. دوران دانشجویی او بیشتر صرف آشنایی با فرهنگ و ادبیات فرانسه شده بود تا درس خواندن. بزرگ علوی 18 ساله بود که همراه پدرش به آلمان رفت اما پدرش آن‌جا خودکشی کرد و آقابزرگ یک سال بعد به ایران برگشت و در هنرستان‌ها و دوایر دولتی مترجم بود و زبان آلمانی درس می‌داد.

دو نفر دیگر به تازگی از انگلستان برگشته بودند اما قبل از رفتن به فرنگ هم انگلیسی بلد بودند. بعدها هردو به انگلستان رفتند و از جمله در رادیو بی‌بی‌سی کار کردند. هر چهار نفر جوان و نوجو بودند و احساس می‌کردند در زمانه‌ی خود به اندازه کافی قدر ندیده‌اند. آن‌ها نه خود را با ادبای سبعه و ادبیات کهن نزدیک احساس می‌کردند (به قول بزرگ علوی «آن‌ها ادب‌شناس بودند و ما می‌خواستیم ادبیات خلق کنیم») نه با جریان پاورقی‌نویسی و ادبیات رمانتیک زمان خودشان که با نویسنده‌هایی از قبیل محمد حجازی، مشفق کاشانی، علی دشتی و حسینقلی مستعان شناخته می‌شد. دوران روشنفکران صدر مشروطیت هم که گذشته بود. در این شرایط این چهارنفر می‌خواستند شکلی جدید و مدرن از ادبیات برای ایران پی‌ریزی کنند.

 

 معرفی اجمالی اصحاب ربعه

مسعود فرزاد تنها شاعر گروه بود. او هم از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده (هملت و رویای نیمه شب تابستان شکسپیر) و هم از فارسی به انگلیسی (موش و گربه عبید زاکانی) مسعود فرزاد در سال‌های آخر دوره رضاشاه دوباره به انگلستان رفت و با آغاز کار رادیو بی‌بی‌سی در 1319 در این شبکه ده سالی به عنوان گوینده و برنامه‌ساز مشغول به کار شد اما با بالا گرفتن اختلاف بین انگلستان و دولت ایران در زمان ملی شدن صنعت نفت از این شبکه استعفا داد. مثل خیلی دیگر از جوان‌های دوران خودش به شدت میهن‌پرست بود. پژوهش‌های عمیق و متعددی درباره حافظ کرد.

مجتبی مینوی در انگلستان همنشین و همکار شرق‌شناسان مشهوری شد. اختلاف زیادی هم با آنان داشت. به تندخویی شهره بود. او هم زمانی در بی‌بی‌سی کار کرد و به علت همان اختلافات پیش‌گفته از آن جدا شد و به ایران برگشت و در دانشگاه تهران مشغول به کار شد. تنها عضو گروه بود که در ایران از دنیا رفت. دوسال پیش از انقلاب.

بزرگ علوی هم به واسطه داستان‌نویسی و هم به واسطه درگیری در دنیای سیاست بعدها مشهور شد. از میان آثار مشهورش «چمدان» را وقتی نوشت که هر روز عصر با اصحاب ربعه در کافه رزنوآر هم‌صحبت بودند. با گروه پنجاه‌وسه نفر به زندان افتاد، بعد از شهریور 20 در تاسیس حزب توده مشارکت کرد و وقتی کودتای 28 مرداد اتفاق افتاد در وین بود و همان‌جا از آلمان شرقی تقاضای پناهندگی کرد و تا انقلاب ایران در بلوک شرق ماند. بهترین آثارش را بین شهریور 20 و کودتای 32 نوشت.

صادق هدایت هم که معرف حضور خوانندگان محترم است. این تقدیمیه یک جلد کتاب «بوف کور» است که صادق خان از بمبئی برای مجتبی مینوی در لندن فرستاده است. خواناست اما اگر خوب خوانده نمی‌شود، این چیزها نوشته شده: «از گوشت سگ حرومترت. بمبئی 18 آوریل 37. (امضا) / 10 ماه می واصل شد. لندن. مجتبی مینوی»

 

 

کارهای مشترک

اصحاب ربعه هرکدام یک کار مشترک با صادق هدایت انجام دادند. اما با یکدیگر نه. «وغ وغ ساهاب» (1313) همکاری مشترک مسعود فرزاد و صادق هدایت است. مجتی مینوی دیباچه مفصلی بر نمایش‌نامه «مازیار» (1312) صادق هدایت نوشت و «سایه مغول» (1310) همکاری مشترک بین بزرگ علوی و هدایت و شین پرتو بود. اصحاب ربعه معمولا بر آثار همدیگر مقدمه‌هایی می‌نوشتند.

 

اختلاف نظرها

اختلاف نظر بین این چهار دوست کم نبود. فرزاد و مینوی دغدغه‌های پژوهشی داشتند و علوی و هدایت بیشتر دغدغه داستان‌نویسی داشتند. هدایت همیشه منتقد لحن رمانتیک و احساساتی بزرگ علوی بود. هرچند علوی چندان هم به او گوش نکرد و در معروف‌ترین اثرش «چشمهایش» این لحن را به مشخصه اصلی اثرش تبدیل کرد. مینوی درمورد زبان و جمله‌بندی آثار هدایت سختگیر بود و اعتقاد داشت او آن‌قدر که باید به فارسیِ درست در آثارش توجه ندارد. هدایت در جواب می‌گفت تو تنه‌ات به تنه قزوینی و نفیسی خورده و نمی‌توانی از جامه فاخری که آن‌ها برایت دوخته‌اند بیرون بیایی. کشمکش اصلی اما بین فرزاد و مینوی بود که در طول زندگی هم بارها سرنوشت‌شان در جاهای مختلف به هم گره خورد و دوستی‌شان به دشمنی هم بدل شد. از جمله انتقاد مینوی به بزرگترین پروژه زندگی فرزاد یعنی تصحیح دیوان حافظ که باعث شد فرزاد کینه او را به دل بگیرد.

 

 

پایان ربعه

بزرگ علوی در اردیبهشت 1316 به اتهام عضویت در گروه کمونیستی تقی ارانی دستگیر شد. همان گروهی که بعدها به تعداد زندانیانش، گروه پنجاه‌وسه نفر نام گرفت. بزرگ علوی به هفت سال زندان محکوم شد هرچند چهارسال و اندی از آن را بیشتر سپری نکرد چون با حمله متفقین به ایران نظم و نظام حکومت فروپاشید و زندانی‌ها بیرون آمدند و اصحاب پنجاه‌وسه نفر حزب توده را تاسیس کردند. یک سال پیش از آن صادق هدایت با کمک شین پرتو به هند رفته بود و آن‌جا تصمیم داشت زبان‌های باستانی ایرانی را بیاموزد و البته مهم‌ترین کار زندگی‌اش «بوف کور» را در آن‌جا نوشت.
مسعود فرزاد سال‌های پایانی عمرش را در فقر و انزوا گذراند. پیش از مرگش قطعه منظومی درباره دوستانش در گروه ربعه سروده بود: «هدایت مرد و مسعود مردار شد / علوی به کوچه علی چپ زد و گرفتار شد / مینوی به راه راست رفت و پولدار شد»!

 

 

 

  این مقاله را ۹ نفر پسندیده اند

یک دیدگاه در “ربعه در برابر سبعه

  1. محمدمهدی حسنی می گوید:

    درود بر شما از چند نوشته شما بهره زیاد و صدالبته لذت بردم. نثرتان، ساده (مرسل)، مختصر و شیرین از سنخ روزنامگاری و البته می تواند معیار باشد. هرچند به خاطر عادت، همیشه دنبال ذکر منبع نقل هستم که نیست. مانا و پایا و همیشه دست به قلم باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *