سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

سرگین غلتان

نویسنده: مانیا نیکویی

ناشر: ژیل

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۴۸

شابک: ۹۷۸۶۲۲۹۷۰۳۲۲۹


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید
سرگین غلتان

اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

داستان کوتاه سرگین غلتان، تک گویی مردی است که به مرور زندگی‌اش می‌پردازد. او که امروز خسته از زندگی زناشویی و شرایط خود را به علت نگرانی از ابتلا به ویروس محبوس کرده است، احساس می کند همه زندگی‌اش با جسدها احاطه شده، اجسادی که هرکدام نقشی در سرنوشتش داشته‌اند.

با گفت‌وگوی درونی که او با خود می‌کند، با ناامیدی‌ها، عشق‌ها و شکست‌هایش آشنا می‌شویم. با پدری معلم که بعد از زندان به خاموشی و سکوت رو می‌آورد، خواهری که از دست می‌رود، برادری که تغییر می‌کند و دختری که رویای زندگی‌اش می‌شود. مسیر معمولی که خودش در زندگی طی می‌کند، ازدواج به صرف ازدواج، شاغل شدن به صرف شاغل شدن و بچه‌دار شدن مثل همه آدم‌ها.

راوی قصد ندارد یک داستان پرفراز و فرود برای ما تعریف کند، انگار فقط می‌خواهد دلتنگی و خشم و ناامیدی‌اش را از روزگار و زندگی فعلی و آدم‌ها و روابط واگویه کند. او از دست همه چیز و همه کس عصبانی است و گرچه در پایان داستان بهانه‌ای برای تغییر حال و احوالش پیدا می‌کند اما این هم از تلخی‌اش نمی‌کاهد؛ احساس می‌کند کل زندگی‌اش مثل یک سرگین غلتان است که شرافتمندانه به غلتاندن سرگین ادامه می‌دهد.

سرگین غلتان داستان کوتاهی است که یک نفس می‌توان خواند. نکته جالبش این است که از معدود داستان‌هایی است که در روزگار کرونا و با اشاره به شرایط حاکم نوشته شده‌اند. نویسنده ماجرای بیماری و ماسک و آلودگی را به نوعی با واقعیت‌های اجتماعی پیوند زده و در صحنه پایانی کتاب هم ماسک را برای عکس پدرش بجا می‌گذارد.

از مانیا نیکویی تاکنون رمان‌های دیر می‌فهمیم، سرگشته‌ی پابرجا، کدام آناکارنینا و مجموعه داستان یک خانواده خوشبخت منتشر شده است.

 

 

بخش‌هایی از کتاب سرگین غلتان

*کلاس نویسندگی! باور می‌کنید در کارنامه یارو یک مجلد پیدا نمی‌شود که بشود اسمش را رمان گذاشت و آن‌وقت آنلاین، قسطی و اکازیون درس نویسندگی می‌دهد، توی خانه و توی قهوه‌خانه، توی اتاق خواب! خط تولید نویسنده موفق راه انداخته‌اند، جایزه هم می‌دهند. مهم دک و پوزشان است که اووف همه این اساتید شبیه هم‌اند و سخت از دماغ فیل افتاده. باورتان نمی‌شود در این مملکت گل و بلبل که ادبیاتش روزهاست جسد نیمه جان است این حجم از استادان نویسندگی، یاللعجب!

برای همین است که سال‌هاست دیگر کتاب نمی‌خوانم، روزنامه را هم گذاشتم کنار، چه چیز را بخوانم! آنچه را که نمی‌نویسند؟ حکایت این روزنامه‌چی‌ها همین است. اولش کمی رگ شرافتشان قلمبه می‌شود و می‌زند بیرون، تا کمی آب خنک می‌خورند ورم رگ شرافت می‌خوابد و می‌شوند همان که از اول قرار بود باشند.

نویسنده معرفی: گیتی صفرزاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *