روی ماه خداوند را ببوس
نویسنده: مصطفی مستور
ناشر: مرکز
سال چاپ: ۱۳۷۹تعداد صفحات: ۱۳۲
شابک: ۹۷۸۹۶۴۲۱۳۴۴۶۵
این مقاله را ۷ نفر پسندیده اند
روی ماه خداوند را ببوس
نویسنده معرفی: فرزانه عامل
روی ماه خداوند را ببوس داستان «یونس» است، جوانی روشنفکر، عاشق و جامعهشناس که در گیرودار نوشتن تز دکترای خود درباره «علل خودکشی یک استاد دانشگاه» است. اما یونس درگیر بحران دیگری نیز هست؛ او که مدتی است در وجود خداوند شک کرده، در گردابی از سردرگمیهای اعتقادی دست و پا میزند.
وقایع داستان در زمستان نمناک تهرانِ سال ۱۳۷۴ میگذرد. ورود «مهرداد»، دوست یونس که از آمریکا بازگشته، بهانهای میشود برای گردهم آمدن سه دوست قدیمی دبیرستانی: یونس، مهرداد و «علیرضا» که انسانی معنوی و معتقد است و سابقه حضور در جبهه را دارد. علیرضا سعی دارد تا همچون ناجی، دوست قدیمی خود را از این تردیدها نجات دهد. داستان علاوه بر جریان اصلی، ماجرای عشق یونس به «سایه» و انتظارش برای ازدواج با او را نیز روایت میکند که بر عمق احساسی اثر میافزاید.
شخصیت اصلی داستان یونس است. یونس دانشجوی دکتری، روشنفکر و عاشق است. در گذشته اعتقادات مذهبی و دینی عمیقی داشته اما چند وقتی است که دچار تردید و و کشمکشهای فکری درباره وجود خداوند شده است. شخصیتهای فرعی این داستان سایه، مهرداد، علیرضا، مهتاب، شهره و دکتر پارسا هستند. این شخصیتها در پیش بردن وقایع داستان کمک کننده بوده و در برخی جاها تقابل عقاید را نیز نشان میدهند.
کتاب در 20 فصل کوتاه نوشته شده است و هر فصل روایتی از روزی جدید را پیش روی خواننده قرار می دهد. به عبارتی وقایع داستان به صورت خطی و منسجم در این 20 فصل اتفاق می افتد. اگر چه روایت اصلی بر حال متمرکز است اما داستان فلاش بک های خیلی کمی به زندگی گذشته یونس نیز دارد (مثل یادآوری دوران دبیرستان). این فلاش بک ها بسیار کوتاه و مختصر است.
نثر داستان ساده ،روان، گفت و گو محور و البته تامل برانگیز است. نویسنده بدون به کارگیری پیچیدگیهای غیر ضروری با ذهن خواننده ارتباط برقرار می کند. جملاتی در گفتوگوهای داستان وجود دارد که خواننده را به توقف وا میدارند و او را به فکر فرو میبرد.
گفتوگوها طبیعی و باورپذیر است و فاصلهی میان خواننده و دنیای داستان را از بین برده و فضای داستان را ملموس میسازد.

تمامی علاقهمندان به ادبیات داستانی مخاطب این رمان کوتاه، هستند. اما این رمان بیش از همه، خوانندگانی را هدف گرفته است که از تلفیق هنرمندانه داستان و فلسفه لذت میبرند. مخاطبینی که به دنبال متنی هستند که صرفاً یک سرگرمی ساده نباشد و میخواهند داستان، روح و ذهن آنها را به چالش بکشد.
روی ماه خداوند را ببوس رمانی است عمیق و تأملبرانگیز که بحران ایمان و هویت روشنفکری را در فضای ایران دهه ۷۰ روایت میکند. استفاده از روایت اول شخص، همذاتپنداری خواننده با تردیدها و دغدغههای ذهنی یونس(شخصیت اصلی داستان) را ممکن میسازد. نثر روان و گفتوگو محور اثر، به همراه شخصیتپردازی قوی، داستان را از سطحی ساده فراتر برده و به اثری فلسفی_عاشقانه تبدیل کرده است. این کتاب برای مخاطبی که به دنبال چالش فکری است، گزینهای مناسب محسوب میشود.
داستان روی ماه خداوند را ببوس را مصطفی مستور، نویسنده معاصر نوشته است.
بخشی از کتاب
آدرس بازپرس فیضی را روی تکهای کاغذ یادداشت میکنم و میپرسم: «به نظر تو اصلا وجود داره؟»
نگاهش بیشتر به روبهرو است تا به پایین. به چند تابلو تبلیغاتی که به ساختمان مقابل کوبیدهاند.
-در رو میگی یا کلید رو؟
-خداوند رو میگم.
انگار جن دیده باشد صورتش را برمیگرداند و صاف زل میزند توی چشمهام.
از روی صندلی بلند میشوم و میگویم: «به نظر تو خداوند وجود داره؟ فعلا این مهمترین چیزیه که دلم میخواد بفهمم. این سوال حتی از این تز لعنتی و دلیل خودکشی پارسا و خیلی چیزهای دیگه هم برای من مهمتره. به نظر من پاسخ این سوال تکلیف خیلی چیزها رو روشن میکنه و جواب ندادنش هم خیلی چیزها رو تا ابد در تاریکی محض نگه میداره. هست یا نیست؟»
طنین صدام اندکی بالا رفته است اما اهمیتی نمیدهم. حالا درست روبهروی من ایستاده است.
سرفه خفیفی میکند و میگوید: «نمیدونم.»







