پنج داستان موسیقی و شب
راوی هر پنج داستان کوتاه مجموعه شبانهها (آوازخوان، چه بارانی باشد چه آفتابی، تپههای مالورن، شبانه و نوازندگان ویلون سل) اول شخص است و به نظر میرسد نویسنده در پی ایجاد احساس همدلی با خواننده است. هر پنج راوی نوازندگان ساز هستند که عمدتاً به جایگاه موفقیتآمیزی در موسیقی نرسیدهاند و بهنوعی در شهر و دیارشان شکست را تجربه کردهاند و اگرچه در جایگاهی که هستند مأیوس از پیشرفت و رسیدن به موقعیتی بهترند اما عشقشان به موسیقی را حفظ کردهاند و در خلوت خویش به آن مشغولاند.
شبانهها
نویسنده: کازوئو ایشیگورو
مترجم: علیرضا کیوانینژاد
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۹
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۲۲۴
راوی هر پنج داستان کوتاه مجموعه شبانهها (آوازخوان، چه بارانی باشد چه آفتابی، تپههای مالورن، شبانه و نوازندگان ویلون سل) اول شخص است و به نظر میرسد نویسنده در پی ایجاد احساس همدلی با خواننده است. هر پنج راوی نوازندگان ساز هستند که عمدتاً به جایگاه موفقیتآمیزی در موسیقی نرسیدهاند و بهنوعی در شهر و دیارشان شکست را تجربه کردهاند و اگرچه در جایگاهی که هستند مأیوس از پیشرفت و رسیدن به موقعیتی بهترند اما عشقشان به موسیقی را حفظ کردهاند و در خلوت خویش به آن مشغولاند.
شبانهها
نویسنده: کازوئو ایشیگورو
مترجم: علیرضا کیوانینژاد
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۹
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۲۲۴
ادبیات ژاپن اگرچه در سالهای گذشته در ایران بیشتر ترجمه شده و شناخته شده است اما هنوز جای کار بسیاری دارد. بهعنوانمثال برای بسیاری که ادبیات داستانی را بهطورجدی دنبال میکنند نامی مثل موراکامی آشناست اما درباره بسیاری دیگر از بزرگان ادبیات ژاپن نظیر کنزابوره اوئه یا یوکیو میشیما یا یاسوناری کاواباتا کمتر صحبت شده است. در این میان برخی نامها در ادبیات ژاپن شهرت جهانی دارند. کازوئو ایشی گورو یکی از آنهاست.
کازوئو ایشی گورو اگرچه از کودکی همراه با والدینش به انگلیس مهاجرت کرده است و به قول برخی از منتقدان، هدیه ادبیات ژاپن به کشور انگلستان است اما همچنان به سنت روایی شرق آسیا متعهد و وفادار مانده است. او که تجربه دریافت جایزه ادبی وایتبرد و بوکر را در کارنامه دارد در سال 2017 نیز به خاطر کارنامه درخشانش موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد.
کازوئو ایشی گورو را در ایران بیشتر برای رمانهایش میشناسند اما از این نویسنده ژاپنی علاوه بر فیلمنامههایی که نوشته است در سال 2009 مجموعه داستانی بهنام شبانهها نیز منتشر شده که تنها مجموعه داستان کوتاه این نویسنده است. از این کتاب که مشتمل بر پنج داستان کوتاه است در ایران دو ترجمه منتشر شده است.
یکی متعلق به نشر چشمه است و توسط علیرضا کیوانینژاد ترجمه شده و دیگری را نشر پارسه منتشر کرده است و توسط خجسته کیهانی به فارسی برگردانده شده و باید اذعان کرد که هر دو ترجمه نیز (از انگلیسی به فارسی) از سطح کیفی مطلوبی برخوردارند.
راوی هر پنج داستان (آوازخوان، چه بارانی باشد چه آفتابی، تپههای مالورن، شبانه و نوازندگان ویلون سل) در این کتاب اول شخص است و به نظر میرسد ایشی گورو در پی ایجاد احساس همدلی با خواننده است اگرچه زاویه دید اول شخص به نظر میرسد زاویه دید موردعلاقه کازوئو ایشی گورو در بیشتر آثارش است.
هر پنج راوی نوازندگان ساز هستند که عمدتاً به جایگاه موفقیتآمیزی در موسیقی نرسیدهاند و بهنوعی در شهر و دیارشان شکست را تجربه کردهاند و اگرچه در جایگاهی که هستند مأیوس از پیشرفت و رسیدن به موقعیتی بهترند اما عشقشان به موسیقی را حفظ کردهاند و در خلوت خویش به آن مشغولاند. گویی نویسنده به دنبال کشف چرایی تجربه شکست راویانش است و در هر داستان از این دریچه تجربهاش را با خواننده در میان میگذارد.
کازوئو ایشی گورو در همه داستانها نهتنها از عهده ایجاد هارمونی بین فرم و محتوا برآمده است که با روایت قصهای درگیر کننده موفق به خلق موقعیتهای مدرنی شده که در آنها شخصیتپردازی محور پیشبرد ماجراست. در همه داستانها زمان روایی بازه کوچکی است و فاصله یک روز یا چند ساعت را شامل میشود ولی شخصیتپردازی در طول روایت هرلحظه عمیقتر و پرکششتر میشود.
در پیرنگ هر پنج داستان موسیقی موتیف تکرارشوندهای در جهت ایجاد معنا و زیرلایه است. درواقع ساختار داستانها بر این اساس پایهریزی شده است که راوی اول شخص تجربهاش از اتفاقی که افتاده یا شاهدش بوده را بازگو میکند اما این اتفاق نه موقعیت تصمیمگیری است و نه حادثهای مهیج.
تنها در شخصیتِ راوی بعد از پایان داستان تغییر رخ داده است و دیگر انسانِ ابتدای ماجرا نیست کما اینکه مخاطب نیز دیگر مخاطب ابتدای داستان نیست. همین باعث شده است که این کتاب یک اثر بهشدت درگیر کننده به لحاظ ساختار باشد. درواقع خواننده با راوی داستان همراه میشود و بعد گویی تجربه راوی برایش درونی میشود.
روابط زناشویی در آستانه شکست یا شکستخورده موتیف دیگر این داستانهاست. زن و شوهری که سالها عاشقانه زندگی کردهاند و در سن پیری آخرین سفرشان را تجربه میکنند و قرار است بعدازآن از یکدیگر جدا شوند و هر کس راه خودش را بهتنهایی طی کند و یا زن و شوهری که در آستانه جدایی هستند و از دوستشان کمک میخواهند تا به زندگی برگردند.
عمیقتر که به محتوای داستانها نگاه کنید گویی تمام داستانها روایتگر زندگی تلخ انسانهایی شکستخورده هستند که در لحظه آخر قرار است موسیقی جداییشان توسط یک نوازنده شکستخورده نواخته شود. کازوئو ایشی گورو اما بهقدری قصهگوی تواناییست که ماجراهایی چنین تلخ را در قالبی طنز و شیرین بر جان خواننده مینشاند و در لحظه پایان نه نشانی از تلخی که دقیقاً خواننده حلاوت خواندن یک اثر شیرین را میچشد و قطعاً از یاد نمیبرد.
نکته کلیدی دیگری که درباره این کتاب میتوان گفت کشش روایی این مجموعه است. درواقع محال است کتاب از دست خواننده تا پایان بیافتد و باید اذعان کرد که این هنر قصهگویی ایشیگورو است که کتاب را استادانه تبدیل به یک اثر خلاق، در عین حال شاعرانه و لطیف کرده است. نقاط برجسته داستانها اما مانع از آن نمیشود که از ضعف ساختاری برخی روایتها چشم بپوشیم.
داستانهای آوازهخوان و تپههای مالورن در این مجموعه ساختار منسجمتری دارند و فرم و معماری سه داستان دیگر عقبتر از این دو است با این حال کلیت مجموعه را در حد یک اثر به یادماندنی در ذهن برای همیشه میتوان ثبت کرد و خواندنش را به همه علاقهمندان ادبیات داستانی توصیه کرد.