سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

جعفر مدرس صادقی، از «سفر کسرا» تا «بهشت و دوزخ»

جعفر مدرس صادقی، از «سفر کسرا» تا «بهشت و دوزخ»

 

جعفر مدرس صادقی در ادبیات داستانی ما پنج دهه حضور فعال داشته است. در ویکیپدیا ثبت است که اولین رمان او به نام نمایش در سال ۱۳۵۹ منتشر شده، مجموعه داستانی با عنوان بچه‌ها بازی نمی‌کنند نیز در سال ۱۳۵۶ منتشر کرده است. تاریخ ذکر شده در انتهای بعضی از داستان‌های کوتاه او به میانه‌ی سال‌های ۱۳۵۰ برمی‌گردد. او در این مدت سبک خاص خود را آفریده و خواننده‌های پی‌گیر خود را یافته، اما هنوز آن طور که شایسته است مورد بررسی انتقادی قرار نگرفته است. این پرونده ادای دین کوچکی است به او.

جعفر مدرس صادقی در ادبیات داستانی ما پنج دهه حضور فعال داشته است. در ویکیپدیا ثبت است که اولین رمان او به نام نمایش در سال ۱۳۵۹ منتشر شده، مجموعه داستانی با عنوان بچه‌ها بازی نمی‌کنند نیز در سال ۱۳۵۶ منتشر کرده است. تاریخ ذکر شده در انتهای بعضی از داستان‌های کوتاه او به میانه‌ی سال‌های ۱۳۵۰ برمی‌گردد. او در این مدت سبک خاص خود را آفریده و خواننده‌های پی‌گیر خود را یافته، اما هنوز آن طور که شایسته است مورد بررسی انتقادی قرار نگرفته است. این پرونده ادای دین کوچکی است به او.

 

 

 

 

اگر از شما بپرسند جعفر مدرس صادقی چه‌گونه نویسنده‌ای است، به احتمال زیاد پاسخی می‌دهید در این مایه‌ها:

گفتن داستان برایش اهمیت درجه اول دارد. برخلاف هوشنگ گلشیری و شاگردانش از تکنیک‌‌زدگی و مغلق‌نویسی گریزان است. به زبان ساده‌ای می‌نویسد که به زبان محاوره نزدیک و آهنگین است. نثرش از متون ادبیات کلاسیک فارسی متاثر است و تعدادی از این متون را تصحیح کرده است. رسم الخط مخصوص به خود را دارد. با «روشنفکربازی» مخالف است و معتقد است قصه و ادبیات ارجش بالاتر از دادن پیام‌های اجتماعی و سیاسی و فلسفی و زدن حرف‌های ‌گنده است؛ کار نویسنده قصه گفتن است.

این‌ تصویر در مجموع درست است، اما اولاً از حرف‌های خود نویسنده گرفته شده و ثانیاً بسیار کلی‌ است. ویژگی‌های این زبان آهنگین کدام‌اند؟ ارتباط آن‌ها با نثر متون کهن ادب فارسی چیست؟ آیا قصه گفتن منافاتی با دادن پیام‌های اجتماعی و سیاسی دارد یا می‌تواند وسیله‌ای برای همین کار باشد؟

دو نکته هست که این پاسخ‌دهنده‌ی فرضی (و تقریباً همه‌ی کسانی که درباره‌ی مدرس صادقی و داستان‌هایش نوشته‌اند)، به آن‌ها نمی‌پردازند.

یکم: مدرس صادقی چه می‌گوید؟

با توجه به تاکید خود مدرس صادقی بر این‌که کار نویسنده این نیست که چیزی بگوید، به نظر می‌رسد این سوال اصولاً موضوعیت ندارد. اما مگر می‌شود پنج دهه نوشت برای این‌که چیزی نگفت؟ فارغ از این‌که خود نویسنده در این باره چه می‌گوید، وظیفه‌ی منتقد است (راستی او بامنتقدها هم میانه‌ی خوبی ندارد) که در کنار پرداختن به ساختار و زبان آفریده‌های نویسنده و بر اساس تحلیل این ساختار و زبان، بگوید حرف نویسنده چیست یا دست کم نویسنده در کجا ایستاده است.

دوم: مدرس صادقی دهه‌ی نود چه فرقی با مدرس صادقی دهه‌ی شصت دارد؟

از نظر کاربرد تکنیک‌های روایی (مگر می‌شود داستانی مثل ناکجاآباد نوشت و تکنیک روایی نداشت؟)، آمیزش خیال و واقعیت، زبان، مضامین، شخصیت‌ها و نگاه به زندگی، چه تغییرات یا تحولاتی در آثار او به وجود آمده است؟ مگر می‌شود چهل-پنجاه سال نوشت و همان بود که در زمان نوشتن اولین داستانت بودی؟ زمانه عوض شده، جوانی بیست‌وخرده‌ای ساله شده است مردی شصت‌وخرده‌ای ساله، بر تجربه‌ی نویسندگی و تجربه‌ی زندگی‌ افزوده شده است، آیا این‌ها بر جعفر مدرس صادقی هیچ تاثیری نگذاشته‌اند؟ یکی از جذاب‌ترین وجوه مطالعه‌ی مجموعه‌ی آثار یک نویسنده چون متنی بزرگ، بازنمودن ارتباط همین عوض‌شدن‌ها با متن‌هایی است که در طول زمان آفریده شده‌اند.  

امیدوار بودم این پرونده مقدمه‌ای جدی باشد برای شروع پاسخگویی به دو پرسش بالا. اما از آن‌جا که جامعه‌ی ما جامعه‌ی کوتاه‌مدت است، حاصل کار تنها اندکی به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد. این مجموعه جامع نیست، اما کوشیده‌ایم به یک دوره از کار مدرس صادقی محدود نماند. از سفر کسرا شروع و به یکی از آخرین رمان‌هایش بهشت و دوزخ ختم می‌شود.

جعفر مدرس صادقی در ادبیات داستانی ما پنج دهه حضور فعال داشته است. در ویکیپدیا ثبت است که اولین رمان او به نام نمایش در سال ۱۳۵۹ منتشر شده، مجموعه داستانی با عنوان بچه‌ها بازی نمی‌کنند نیز در سال ۱۳۵۶ منتشر کرده است (من این کتاب‌ها را ندیده‌ام). تاریخ ذکر شده در انتهای بعضی از داستان‌های کوتاه او به میانه‌ی سال‌های ۱۳۵۰ برمی‌گردد. در سال‌های پیش از انقلاب در روزنامه‌ی آیندگان می‌نوشته و پس از آن بی‌وقفه به نوشتن و انتشار کتاب‌های رمان و داستان کوتاه ادامه داده است. او در این مدت سبک خاص خود را آفریده و خواننده‌های پی‌گیر خود را یافته، اما به گمانم هنوز آن طور که شایسته است مورد بررسی انتقادی قرار نگرفته است. این پرونده ادای دین کوچکی است به او. امیدوارم در آینده باز به آثار او بپردازیم.

در این پرونده می‌خوانید:

سرزمین گمشده‌ها: نگاهی به «سه‌گانه‌ی کسرا»

 

آرمان و خیال، ردپای دهه شصت در آثار جعفر مدرس صادقی

 

دلم می‌خواد یه تحولی بدم..

 

مهلتی بایست تا خون شیر شد: نگاهی به «سه‌گانه‌ی نوشین»

 

گشادگی و آسودگی کجاست..

از زبان مدرس صادقی: گزیده‌ی مصاحبه‌ها

مانده اسم از عمارت پدرم: نگاهی به رمان «سرزمین عجایب»

 

«مجموعه‌ی بازخوانی متون»‌ و تازه‌ترین کتابش: سفرنامه‌ی ناصرِخسرو

 

 

 

  این مقاله را ۷۱ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *