سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

یک قصه از کولبران هورامانات

یک قصه از کولبران هورامانات


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

«اینجا صدای گرگ‌ها بلندتر است» زندگی کولبران منطقه‌ی هورامانات کردستان را روایت می‌کند. کتاب، رمانی است اجتماعی-سیاسی، اسطوره‌ای و بومی با تمی ماجراجویانه و گاه عاشقانه. نویسنده سعی کرده در اثرش نه فقط مشقت‌های کولبری بلکه تهدیدات و خطرات جانبی آن، فقر و مشکلات زندگی اهالی منطقه‌ی هورامانات را بازنمایی کند در عین اینکه به عوامل ریشه‌ای‌تر و تاریخی‌تری چون بمباران شیمیایی حلبچه بر مردمان منطقه هم می‌پردازد.

اینجا صدای گرگ‌ها بلندتر است

نویسنده: عادله خلیفی

ناشر: کوله‌پشتی

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۶

تعداد صفحات: ۱۵۲

«اینجا صدای گرگ‌ها بلندتر است» زندگی کولبران منطقه‌ی هورامانات کردستان را روایت می‌کند. کتاب، رمانی است اجتماعی-سیاسی، اسطوره‌ای و بومی با تمی ماجراجویانه و گاه عاشقانه. نویسنده سعی کرده در اثرش نه فقط مشقت‌های کولبری بلکه تهدیدات و خطرات جانبی آن، فقر و مشکلات زندگی اهالی منطقه‌ی هورامانات را بازنمایی کند در عین اینکه به عوامل ریشه‌ای‌تر و تاریخی‌تری چون بمباران شیمیایی حلبچه بر مردمان منطقه هم می‌پردازد.

اینجا صدای گرگ‌ها بلندتر است

نویسنده: عادله خلیفی

ناشر: کوله‌پشتی

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۶

تعداد صفحات: ۱۵۲

 


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

 

رمان اینجا صدای گرگ‌ها بلندتر است روایت زندگی کولبران منطقه‌ی هورامانات در کردستان است. رمانی اجتماعی-سیاسی، اسطوره‌ای و بومی با تمی ماجراجویانه و گاه عاشقانه.

چهار جوان برای جابجایی کول‌ها از مرز ایران و عراق قاطری را به‌طور اشتراکی خریده‌اند؛

«دو پای جلوی قاطر مال راویار و هیوا بود و دو پای عقب برای هومان و شوان. به‌خاطر شوان این کار را کردند. همیشه می‌پرسید پولش چی شد، کجا رفت؟ یک پا به نامش کردند تا خیالش از دنگش آسوده شود. پای عقب قاطر که زخمی می‌شد، انگار دنیا روی سرش آوار می‌شد.»

شوان پسری ساده و کم‌هوش است. خانواده‌اش چند سال قبل از تولد او از بمباران شیمیایی حلبچه گریخته‌اند. مادرش روان‌پریش است و پدرش که زیر بار کول سکته کرده، همان‌جا، در کوه مرده. شوان خواندن را دوست دارد و کتابی از افسانه‌های محلی دارد. افسانه‌های کتاب شوان متناسب با ماجرای هر فصل از رمان به‌موزات روایت می‌شوند و غنای ادبی مضاعف به اثر بخشیده‌اند.

نویسنده ـ عادله خلیفی ـ برای نوشتن رمان شخصاً به هورامانات سفر کرده. تحقیقات میدانی انجام داده و سعی کرده نه فقط مشقت‌های کولبری بلکه تهدیدات و خطرات جانبی آن، فقر و مشکلات زندگی اهالی منطقه‌ی هورامانات و اثر ناگزیر عوامل ریشه‌ای‌تر و تاریخی‌تری چون بمباران شیمیایی حلبچه را بر مردمان آن منطقه به‌نوعی در اثر خود بازنمایی کند. او تلاش دارد تا با زبانی ادبی رسالت خود را در برانگیختن هم‌دلی مخاطب و به گوش رسانیدن بی‌عدالتی‌ها، قانون‌شکنی‌ها و فراموش‌شد‌گی مردمانی که صدایشان تاکنون راه به جایی نبرده، ادا کند.

تلاشی درخور ستایش که گاه از ارزش اثر در نگه‌داشت فرم ادبی می‌کاهد، چراکه دغدغه‌ی نویسنده در رساندن پیام خود، در برخی دیالوگ‌ها چنان آشکار است ‌که صدای او را به‌جای شخصیت‌های داستانی می‌شنویم. اگرچه توصیف طبیعت جغرافیای رخداد داستان بعضاً دل‌انگیز است اما آن‌جا که پای مرگ و زندگی کولبران به میان می‌آید، روایت سوز سرما و برف زمستان در کوهستان، سوزناکی‌اش را حتا پس از پایان رمان در یاد مخاطب به‌جا می‌گذارد. این توصیفات به‌همراه شخصیت‌پردازی‌ها، فضاسازی‌ها، به‌کارگیری اسطوره‌ها، افسانه‌ها، اشعار محلی، باورها و اعتقادات منطقه‌ای و… نشان از توانمندی نویسنده در به‌کارگیری تکنیک‌های ادبی و پتانسیل‌های بومی منطقه در جهت خلق اثر دارد.

رمان رویکردی انتقادی به وضعیت کولبران دارد و گویی بیان آن را بیش از همه به‌عهده‌ی شخصیتی به‌نام صادق نهاده تا با طرح پرسش‌ها و فلسفیدن‌هایش مخاطب و وضعیت موجود در داستان را به چالش بکشد:

«کول از آن سوی مرز می‌آوری، خیلی‌ها می‌گویند حقت است هر بلایی سرت بیاید. نمی‌فهمنت که فشار بار می‌کشد؛ خودت را، غرورت را، کمرت را، جانت را می‌گیرد. همه را می‌گیرد؛ چه ذره ذره، چه یک‌جا فرقی نمی‌کند. چیزی ازت نمی‌گذارد بماند. زندگی‌ات می‌شود کول، له می‌شوی زیرش…»

اثر آشکارا دغدغه‌ی پرداختن به زنانی را دارد که بخشی از وجوه شخصیتی‌شان وام‌دار مصائب زندگی در اقلیم هورامات است و بخشی دیگر زن بودن در یک فضای فرهنگی مردسالار. از این‌رو رمان بستری برای نقدهای فمنیستی نیز فراهم کرده است؛ هیوا که مردانه نگهبانی می‌دهد و خود راه‌بلد است. هانا دختری که به ایران گریخته و خطر بار کول بودن را به جان خریده و سر پرواز و آزادی دارد:

«هانا انگار که پیله‌اش را بشکافد، سر از کیسه چرمی بیرون آورد. بال زد و نشست دم در غار. سرآستین‌های گجی آبی‌اش توی باد تاب می‌خورد… تولد پروانه‌ای تازه و نورسته از میان پیله به همان ظرافت و تردی!»

و ریحانه که با پوششی مردانه کولبری می‌کند و بار کول و داشتن شوهری زمینگیر را هر دو به دوش می‌کشد:

«فقط صدای باد بود که می‌وزید روی تپه و می‌پیچید بین‌شان… همه به کسی که ریحانه صدایش کرده بود، نگاه می‌کردند مثل همه‌شان چکمۀ پلاستیکی پایش بود. با دستمال دور صورتش را بسته بود و تا چشم‌هایش بالا کشیده بود. کلاه را هم پایین آورده بود، پایین‌تر از ابروهایش. فقط چشم‌هایش پیدا بود… گفت: چتانه؟ این‌جوری نگاهم نکنید. خوشم نمی‌آید. ندیدید زن بیاید؟ باید بیایم.

جای مردم قاطر آوردم. کول فلجش کرده. تکه‌ای از روده‌اش را بریده‌اند برش داشته‌اند. به‌خاطر فشار کول، به‌هم پیچ خورده بود. مهره‌های کمرش هم ترک دارد… همۀ شما مثل شوهر من می‌شوید. از مین نمیرید، از دره نیفتید، سرما شما را نکشد، توی این جاده تصادف نکنید، کولتان را بگیرند خودکشی نکنید، کم کمش همۀ شما می‌شوید مثل شوهر من. زندگی همۀ ما مزۀ مرگ گرفته. پس همدیگر را نخورید.»

نویسنده با ایجاد تعلیق‌های بسیار در داستان مخاطب را به ادامه‌ی خواندن برمی‌انگیزد و با شرح و توصیف جز به جزء و مستندگونه از پیچ و خم مسیر کولبری و زندگی کولبران او را وامی‌دارد تا با ایشان عمیقاً هم‌ذات‌پنداری کند. اگرچه نگاهی به کارنامه نویسندگی عادله خلیفی نشان می‌دهد که حوزه‌ی نوشتاری او بیشتر در زمینه‌ی کودک و نوجوان است اما به‌خوبی از عهده‌ی نوشتن رمانی برای بزرگسالان نیز برآمده است. 

رمان اینجا صدای گرگ‌ها بلندتر است را عادله خلیفی در ۱۵۱ صفحه نوشته و نشر کوله‌پشتی با تیراژ ۵۰۰ نسخه، اولین بار، در سال ۱۳۹۶ چاپ کرده است.

پ.ن: در اردیبهشت ۹۷ نشست نقد و بررسی این اثر با حضور عثمان مزین، وکیل پایه یک دادگستری و فعال حقوق کارگری و کولبری و دو منتقد ادبی برگزار شد. در این نشست مزین به استناد این رمان به ایراد سخنان خود در دفاع از حقوق کولبران و مطالبه‌گری به‌منظور بهبود وضعیت زندگی، کار و معیشت اهالی منطقه هورامانات و دیگر مناطق مشابه پرداخت. متن گزارش این نشست در این لینک موجود است و مطالعه‌ی آن در جهت آشنایی بیشتر با این اثر خالی از لطف نیست.

 

یک قصه از کولبران هورامانات

  این مقاله را ۱۰۵ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *