سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

پرسش‌هایی درباره‌ی آمار مطالعه‌ سرانه

پرسش‌هایی درباره‌ی آمار مطالعه‌ سرانه

 

از کجا می‌دانیم ایرانی‌ها چند دقیقه در روز یا در ماه یا در سال کتاب خوانده‌اند؟ میانگین مدت مطالعه در کشور ما پایین است. اما آمارهایی که در این زمینه داریم از چه روشی تهیه شده‌اند؟ و چطور می‌توان این آمار را با آمار دیگر کشورها مقایسه کرد؟ به‌خصوص که در آمارهای متفاوت کشورهای متفاوتی، گاه هند و مصر و گاه روسیه یا کشورهای اسکاندیناوی، به عنوان کتاب‌خوان‌ترین ملت‌ها معرفی می‌شوند. این یادداشت طرح پرسش‌هایی است در خصوص چگونگی به دست آمدن این اعداد و در نتیجه میزان اعتنایی که باید به این اعداد بکنیم. یا نکنیم.

از کجا می‌دانیم ایرانی‌ها چند دقیقه در روز یا در ماه یا در سال کتاب خوانده‌اند؟ میانگین مدت مطالعه در کشور ما پایین است. اما آمارهایی که در این زمینه داریم از چه روشی تهیه شده‌اند؟ و چطور می‌توان این آمار را با آمار دیگر کشورها مقایسه کرد؟ به‌خصوص که در آمارهای متفاوت کشورهای متفاوتی، گاه هند و مصر و گاه روسیه یا کشورهای اسکاندیناوی، به عنوان کتاب‌خوان‌ترین ملت‌ها معرفی می‌شوند. این یادداشت طرح پرسش‌هایی است در خصوص چگونگی به دست آمدن این اعداد و در نتیجه میزان اعتنایی که باید به این اعداد بکنیم. یا نکنیم.

 

 

 تصور کنید در خانه یا پشت میز اداره نشسته‌اید، یا پشت فرمان دارید رانندگی می‌کنید، تلفن‌تان زنگ می‌زند و کسی از آن طرف خط می‌گوید که از «مرکز آمار ایران» تماس می‌گیرد و شما به طور تصادفی انتخاب شده‌اید برای مشارکت در نظرسنجیِ میزان مطالعه‌ی سرانه در کشور و از شما می‌خواهد به این پرسش پاسخ دهید: «روزی چند ساعت مطالعه‌ می‌کنید؟»

حالا پیش از این‌که به خواندن این نوشته ادامه دهید، قدری درنگ کنید و سعی کنید به این سوال پاسخ بدهید: روزی ــ یا هفته‌ای یا ماهی ــ چند ساعت مطالعه می‌کنید؟

. . . . . . . . .  

خُب، همان طور که ملاحظه می‌کنید پاسخ به این سوال چندان آسان نیست؟ منظور از «مطالعه» چیست؟ خواندن کتاب؟ یا خواندن روزنامه و مجله هم شاملش می‌شود؟ تازه حالا فرض کنیم کتاب، آیا خواندن کتاب تِست کنکور یا کتاب جغرافیای مدرسه هم شاملش می‌شود یا منظور فقط کتاب‌های غیردرسی است؟ کتاب‌های دعا و قران و سایر متون مذهبی چه؟ زمانی که صرف خواندن و تماشا در اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی مشابه می‌کنید چه؟

این‌ها اصلاً مطالعه هستند یا ترکیبی از خواندن و تماشا کردن عکس و ویدئو؟ چقدر از وقتی که صرف گردش در اینترنت می‌کنید «خواندن» به حساب می‌آید؟

حالا فرض می‌کنیم سوال بعدی پرسش‌کننده تکلیف را روشن می‌کند که منظور از «مطالعه» همه‌ی این‌هاست. خواندن کتاب اعم از درسی و غیردرسی و مجله و روزنامه و اینترنت. حلّ شد؟

به هیچ وجه. نکته‌ی مهم‌تر این است که اصلاً چه کسی حساب وقتی را که صرف کتاب خواندن، مجله خواندن و اینترنت‌گردی می‌کند نگه می‌دارد؟ تازه از این‌ها میانگین هم می‌گیرد؟ در واقع با اطمینان می‌شود گفت هیچ‌کس ــ مگر آدم‌های غیرعادی با وسواس غیرعادی در محاسبه‌ی این‌که عمرشان را چطور بین فعالیت‌های مختلف تقسیم می‌کنند ــ پاسخ روشنی به این پرسش نمی‌تواند بدهد.

حالا بر مبنای چنین نظرسنجی‌ای، مرکز آمار ایران در تاریخ  نتایج نظرسنجی سرانه‌ی مطالعه‌ در ایران در سال ۱۳۹۹ را چنین اعلام می‌کند:

«در این آمارگیری به 43700 خانوار شهری و 18860 خانوار روستایی و در کل به 62560 خانوار مراجعه شده و اطلاعات مرتبط با حوزه کتاب و نشریات، موسیقی، شبکه‌های اجتماعی، فعالیت‌های ورزشی، تغذیه، سرمایه اجتماعی و … افراد 15 ساله و بیشتر اخذ شده است.»

(«سایت مرکز آمار ایران»، ۲۷ شهریور ۱۴۰۰) 

از مقاله‌ی سایت مرکز آمار معلوم نمی‌شود منظور از «مراجعه» چیست و چرا به جای فرد به «خانوار» مراجعه شده است. این «مراجعه» آیا تلفنی بوده است یا حضوری؟ و مشخصاً از افراد چه سوالاتی شده است؟ اصولاً درباره‌ی روش این آمارگیری توضیحی داده نشده است.

به هر رو، بر اساس جمع‌بندی داده‌های این «مراجعه»‌ها معلوم شده است که:

«در سال 1399 سرانه مطالعه افراد 15ساله و بيش‌تر با سواد در ماه به طور متوسط 8 ساعت و 18 دقيقه برآورد شد كه به عبارت دیگر 16 دقیقه و 36 ثانیه در روز بوده است. از این مقدار 6 ساعت و 32دقيقه سرانه مطالعه كتاب غيردرسی، 1 ساعت و 23 دقيقه سرانه مطالعه روزنامه و 23 دقيقه سرانه مطالعه نشریات بوده است.» (همان جا)

البته نتایج دیگری هم به دست آمده که از قضا روشن‌تر و معتبرتر هستند:

  • ‏- 4‏/22 درصد از افراد باسواد 15 ساله و بيش‌تر، در ماه قبل از آمارگيری، روزنامه اعم از چاپی يا الكترونيكی مطالعه كرده‌اند. به عبارت دیگری تقریباً ۸۰ درصد (در ماه منتهی به زمان ارائه پاسخ) اصلاً روزنامه نخوانده‌اند.
  • ‏- 9‏/8 درصد از افراد باسواد 15 ساله و بيش‌تر، در ماه قبل از آمارگيری، نشریه (چاپی يا الكترونيكی) مطالعه كرده‌اند. و تقریباً ۹۱ درصد مردم (در ماه منتهی به زمان ارائه پاسخ) اصلاً مجله نخوانده‌اند.
  • ‏‏- از افراد 15 ساله و بیشتر که در سال 1399 مطالعه کتاب غیردرسی داشته‌اند، 2‏/33 درصد حداقل یک عنوان کتاب، 7‏/52 درصد دو تا چهار عنوان، 5‏/7 درصد پنج تا هفت و 5‏/6 درصد بیش از هفت عنوان کتاب مطالعه داشته‌اند.

کاش گفته می‌شد که چند درصد پاسخ‌دهندگان اصلاً کتاب خوانده‌اند ــ منظور از «کتاب خواندن» در کلام متداول همان «کتاب غیردرسی خواندن» است. این آمار خیلی قابل‌اعتمادتری می‌توانست باشد از آن نتیجه‌ی نهایی اعلام شده. اساساً چند نفر اصلاً کتاب خوانده‌اند؟ نمی‌دانیم. اما از کسانی که خوانده‌اند، یک سوم فقط یک کتاب در سال خوانده‌اند. نصفی دو تا چهار کتاب. اگر می‌دانستیم چند درصد پاسخ‌دهندگان کتاب خوانده‌اند، تصویر خیلی روشن‌تری می‌توانستیم به دست بیاوریم.  

در انتهای صفحه‌ای که این اطلاعات از آن نقل می‌شود قول داده شده که نتایج تفصیلی آمارگیری بزودی منتشر می‌شود که تا کنون منتشر نشده است. و ای کاش نه فقط نتایج تفصیلی که روش آمارگیری هم اعلام می‌شد. اگر نتایج آمارگیری جمع‌بندی پاسخ‌های افرادی باشد که مورد پرسش قرار گرفته‌اند، این آمارگیری چندان ارزشی ندارد، چون محاسبه‌ی مقدار وقتی که هر فرد صرف خواندن می‌کند، آن هم به تفکیک کتاب‌های درسی و غیردرسی و غیره، بسیار بسیار تخمینی و تقریباً غیرممکن است. حالا از این‌که فرد اصلاً علاقه‌ای یا انگیزه‌ای دارد حقیقت را بگوید یا نه می‌گذریم.

یک اشکال دیگر آمارگیری بالا این است که همه جا از خواندن نشریات روی اینترنت صحبت شده نه از وقتی که پرسش‌شونده صرف خواندن مطالب شبکه‌های اجتماعی می‌کند. به نظر می‌رسد این تاکید به این سبب باشد که خواندن پست‌های اینستاگرامی مثلاً هنوز مطالعه‌ به حساب نمی‌آید.

مراجعه به آمار بین‌المللی سرانه مطالعه نشان می‌دهد که از روش واحد و قابل‌اتکا در آن جا هم خبری نیست. برای همین هم جدول‌هایی که میزان مطالعه‌ی همه‌ی کشورها در آن‌ها به ترتیب ردیف می‌شود قابل‌اعتماد نیستند، بیشتر فاقد مرجع معتبر و توضیح روش نظرسنجی‌اند.

اما بر اساس همین نظرسنجی‌ها کسانی دست به کار نوشتن مقاله‌هایی می‌شوند با عنوان‌هایی چون «چرا ایرانی‌ها کتاب نمی‌خوانند؟» «احساس بی‌نیازی به مطالعه‌ مهم‌ترین عامل پایین بودن سرانه مطالعه در کشور است» و غیره. یعنی دیگر کسی از چگونگی رسیدن به میزان مطالعه‌ سرانه نمی‌پرسد و همه با پذیرش دربست نتایج نظرسنجی‌ها، حالا در پی تحلیل این موضوع هستند که چرا سطح مطالعه در کشور پایین است.

طبیعی است که منظور زیر سوال بردن هر گونه نظرسنجی نیست. مثلاً تعداد مرگ‌ومیر در تصادفات جاده‌ای کاملاً مشخص است. یا در همین حوزه‌ی فرهنگ، تعداد کتاب‌های منتشر شده در سال و تیراژ هریک یا مقدار فروش بلیط سالن‌های سینما کاملاً قابل‌محاسبه است. هرچند در این موارد هم ‌شفافیت کامل وجود ندارد، اما این‌ها ذاتاً قابل‌محاسبه‌اند. (تیراژ یا شمارگان، به شرطی که در تعداد عنوان‌های چاپ شده و تعداد چاپ‌ها ضرب شود، اتفاقاً یکی از گویا‌ترین ملاک‌هاست. هرچند در این مورد هم بیشتر اوقات فقط به تیراژ پایین اشاره می‌شود).

اما وقتی که یک فرد صرف خواندن می‌کند دشوار به عدد و رقم در می‌آید. اساساً کیفی است. شاید روزی اگر تمام خواندن‌ها آنلاین شود و تمام اطلاعات صفحاتی که افراد برای خواندن به آن‌ها رجوع می‌کنند جایی ثبت شود، بتوان به این عدد و رقم دست پیدا کرد، اما در شرایط فعلی خیر.

پرسشی که پیش می‌آید این است که وقتی چنین است، حالا چه اصراری است که «میزان مطالعه‌ ی سرانه» به ساعت و دقیقه داشته باشیم. پاسخ: عشق آمار. میل به کمّی کردن همه چیز. تبدیل همه چیز به یک عدد و استفاده یا سوء استفاده از آن عدد به عنوان اهرمی در بحث‌های سیاسی یا ارائه‌ی آن به عنوان بیلان کار این یا آن اداره یا فلان و بهمان دستاورد.

زمانی مارک تواین (به نقل از دیزرايلی نخست وزیر انگلستان) گفته بود «سه نوع دروغ داریم؛ دروغ معمولی، دروغ بی‌شرمانه، آمار» این سخن طبعاً گزافه‌گویی است. جمعیت یک کشور قابل‌محاسبه است. همین طور متولدین یک سال. و ده‌ها مورد دیگر. این اغراق اما در خدمت این است، هشداری است، که با آمار هوشمندانه و با احتیاط برخورد کنیم. همیشه مرجع آن و روش آمارگیری را بپرسیم. اصلاً از خودمان سوال کنیم که منطقاً می‌توان پدیده‌ی مورد نظر را محاسبه کرد (مثلاً میزان شادی افراد کشورهای مختلف را که آمارش مرتب در سایت‌ها و مطبوعات منتشر می‌شود).

یک چیز چون صرفاً در روزنامه‌ای یا سایتی اعلام می‌شود، به‌خصوص اگر تبدیل به گراف و نمودار و منحنی می‌شود (که با کامپیوتر به راحتی می‌شود هر جدول و عدد و رقمی را تبدیل به دوایر و منحنی‌های خوشگل و خوش‌رنگ کرد) انگار اعتبار پیدا می‌کند. این همان چیزی است که می‌توان نامش را گذاشت خرافه‌ی عدد یا خرافه‌ی آمار.

 

  این مقاله را ۳۵ نفر پسندیده اند

2 دیدگاه در “پرسش‌هایی درباره‌ی آمار مطالعه‌ سرانه

  1. طاها ربانی می گوید:

    عجب عنوان جالب و متناسبی با پاراگراف آخر این نوشته دارد کتاب رنه گنون: «سیطره‌ی کمیت و علائم آخرالزمان»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *