نوشتن چیزی شده است مانند حرف زدن
با رشد رسانههای مدرن، با بحران یا وضعیت بیسابقهای در زمینهی نوشتن روبهرو هستیم. امروز بیش از هر زمان دیگری مردم مینویسند. امروز در شبکههای مجازی، از اینستاگرام و واتساپ گرفته تا پیامکهایی که روزانه با هم مبادله میکنیم، چیزهایی را مینویسیم که قبلاً فقط میگفتیم: «کجایی بابا؟ من یه ساعته رسیدم.» «اگه نرسیدی، سر راهت ماست هم بخر!» «هاهاها!» و کسانی مینویسند که فارسی را برای خواندن آموختهاند نه برای نوشتن. در یک کلام، نوشتن چیزی شده است مانند حرف زدن. همان اندازه آزاد، فراوان، غیرقابلکنترل و غیرقابلویراستاری.
با رشد رسانههای مدرن، با بحران یا وضعیت بیسابقهای در زمینهی نوشتن روبهرو هستیم. امروز بیش از هر زمان دیگری مردم مینویسند. امروز در شبکههای مجازی، از اینستاگرام و واتساپ گرفته تا پیامکهایی که روزانه با هم مبادله میکنیم، چیزهایی را مینویسیم که قبلاً فقط میگفتیم: «کجایی بابا؟ من یه ساعته رسیدم.» «اگه نرسیدی، سر راهت ماست هم بخر!» «هاهاها!» و کسانی مینویسند که فارسی را برای خواندن آموختهاند نه برای نوشتن. در یک کلام، نوشتن چیزی شده است مانند حرف زدن. همان اندازه آزاد، فراوان، غیرقابلکنترل و غیرقابلویراستاری.
اصل بالا گرفتن بحث شکستهنویسی به خاطر رواج این پدیده در پیامکها، شبکههای اجتماعی و سایر فضاهای مجازی است. در جلسهای که برای بررسی کتاب مبانی و دستور خط فارسی شکسته: بر اساس صد سال آثار داستانی و نمایشی (۱۲۹۸ تا ۱۳۹۷) در « پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» برگزار شده بود، وقتی از نویسندهی کتاب امید طبیبزاده دربارهی انگیزهی نگارش این کتاب پرسیدند، او پاسخی داد که تکاندهنده بود:
علت اینکه من در این کتاب تاکیدم را روی رماننویسی گذاشتم این بود که به نظرم مخالفان شکستهنویسی این واقعیت را نمیتوانند رد کنند. شکستهنویسی در فضای مجازی را رد میکنند، میگویند اینها بیسوادند، اینها خائناند، اینها… ولی در مورد هدایت و گلشیری نمیتوانند این حرف را بزنند. به همین دلیل من تمرکزم را روی رمان گذاشتم.
اگر نمیترسیدم میرفتم سراغ آنچه که واقعیتر است، یعنی فضای مجازی، جایی که جوانها واقعاً دارند مینویسند بدون اینکه از کسی بترسند. …. به جای اینکه بروم سراغ فضای مجازی، ترسیدم و رفتم سراغ رمانها که در پشت نام افرادی مثل ابراهیم گلستان و بیژن نجدی و اینها پناه بگیرم …
(دقیقهی ۸۴ فایل صوتی جلسه که در سایت پژوهشگاه قابلدسترسی است)
واقعیت این است که با رشد رسانههای مدرن، با بحران یا وضعیت بیسابقهای در زمینهی نوشتن روبهرو هستیم. امروز بیش از هر زمان دیگری مردم مینویسند. امروز در شبکههای مجازی، از اینستاگرام و واتساپ گرفته تا پیامکهایی که روزانه با هم مبادله میکنیم، چیزهایی را مینویسیم که قبلاً فقط میگفتیم:
«کجایی بابا؟ من یه ساعته رسیدم.» «اگه نرسیدی، سر راهت ماست هم بخر!» «هاهاها!»
و کسانی مینویسند که فارسی را برای خواندن آموختهاند نه برای نوشتن. در یک کلام، نوشتن چیزی شده است مانند حرف زدن. همان اندازه آزاد، فراوان، غیرقابلکنترل و غیرقابلویراستاری.
مشکلِ ــ من ترجیح میدهم بگویم ویژگیِ ــ شرایط جدید در یک کلام این است که تعداد بیشتری از آدمها مینویسند. باید این شرایط جدید را به رسمیت شناخت و متناسب با آن تغییراتی در نظام آموزشی یا در خط فارسی به وجود آورد.
نظر مخالفان نوشتن به فارسی شکسته این است که در نوشتن نباید کلمات را شکست و خواننده موقع خواندن خود این کار را میکند و نوشتهی «درست» شما را شکسته و محاورهای میخواند. دوستی دارم که همهی پیامها و نوشتههایش در فضای مجازی را بدون شکستن کلمات مینویسد و مدعی است که تا به حال کسی به او نگفته است که چرا «کتابی» مینویسد.
حق با اوست. اینکه نوشتهای لحن محاوره داشته باشد، یا به اصطلاح «کتابی» و «لفظ قلم» نباشد، تنها به این وابسته نیست که به فارسی شکسته نوشته شده است یا غیرشکسته، بلکه به واژگان به کار رفته و نحو جملات هم بستگی دارد. این درست. اما چطور میشود زن خانهدار کمسواد یا کارگر فلان کارگاه خیاطی یا کودکی که برای دوستانش پیامک میفرستد را ملزم کرد که به فارسی «درست» بنویسند تا بعد مخاطب خودش پیام آنها را به شکسته و محاورهای بخواند. این تقاضا عملاً تقاضای بیهودهای است.
حتی اگر از الزام صحبت نکنیم و نوشتن به فارسی «غیرشکسته» را به عنوان پیشنهاد عرضه کنیم و قصدمان نه اجبار بلکه فرهنگسازی باشد، باز بسیار بعید به نظر میرسد که آن «نویسندگان» تازه به میدان آمده ــ آن زن خانهدار و کارگر خیاط و کودک دبستانی را میگویم ــ وقعی به خواست و پیشنهاد ما بگذارند.
برنامهریزی برای زبان البته در این میان نقشی دارد. اما این نقش باید با توجه به واقعیات در نظر گرفته شود. راه حل معقول به نظر میرسد کوشش برای بسامان کردن نگارش به فارسی شکسته باشد نه انکار آن و اصرار بر نوشتن به فارسی «رسمی» یا «درست». کتابهایی که توسط زبانشناسانی چون علی صلحجو و امید طبیبزاده نوشته شدهاند کوششهایی در همین راستا هستند.
حالا که از شکسته نوشتن گریزی نیست، بیایید آن را قاعدهمند کنیم؛ هرکس برای خودش یک جور شکسته ننویسد. البته این راه حل هم باید در نهایت با ذوق و شم زبانی کاربران زبان همخوانی داشته باشد.
متاسفانه یا خوشبختانه، حوزهی زبان یکی از دموکراتیکترین حوزههاست (اگر مجاز باشیم در بحث از زبان از لفظ «دموکراسی» که اساساً مال حوزهی سیاست است استفاده کنیم). در اینجا خواست کاربران زبان تعیین کننده است، هرچند پیشنهادات و نوآوریهای نخبگان و نهادهای آموزشی و رسانهای و انتشاراتی در شکلگیری این خواست نقش جدی بازی میکنند.
اما در نهایت اگر چیزی با شم زبانی مردم جور در نیاید رواجش دوام نمیآورد. میتوان بحث کرد در مطلوب بودن نوآوریهای نویسندگان وب. اما یک نکته را نباید فراموش کرد. نکتهای تکراری که باید مدام تکرارش کرد: زبان را گویندگان آن متحول میکنند. باید به عادتهای جدید گویندگان و نویسندگان زبان که همان عامه مردم هستند توجه کرد، آنها را قانونمند کرد و به مردم بازگرداند. زبان قواعد ازلی-ابدی ندارد و قواعدشان هرچند محتاطانه و بطئی، اما مدام در حال دگرگونیاند.
بحث شکستهنویسی در عمق خود به رسمیت شناختن «فارسی شکسته» به عنوان یک «زبانگونه» است در کنار فارسی رسمی که هیچ دلیلی ندارد نادیده گرفته شود یا به قدر فارسی رسمی مورد استفاده و بررسی قرار نگیرد. بیتوجهی به زبان واقعی که عوام به کار میبرند میتواند در یک نوع نخبهگرایی ریشه داشته باشد، در خواست نخبگان برای حق انحصاری دخالت در و تعیین تکلیف زبان. امروز در مرحلهی دیگری هستیم نسبت به زمانی که رماننویسان و نویسندگان دوران مشروطه زبان محاوره و مردمپسند را وارد ادبیات و مطبوعات کردند.
اما شباهتی با آن دوره به چشم میخورد. آن زمان نیز به نظر میرسید که اگر زمام زبان از دست خواص خارج شود دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. اما چنین نشد. امروز از یک جهت در موقعیتی به سر میبریم که بیشباهت به آن موقعیت نیست: هراس ادیبان از از هم پاشیدن امور در عرصهی زبان.