سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

مردی که قلبش برای ایران می‌تپید

مردی که قلبش برای ایران می‌تپید


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

«نامه‌های سیاسی دهخدا» بخشی از نامه‌های میرزا علی اکبرخان دهخدا است که عمدتا در دوران تبعید او در فرانسه و سوییس و استانبول به نگارش درآمده‌اند. در این نامه‌ها دهخدا از وضع مالی خود شکایت دارد و طلب کمک مالی می‌کند، دل ناگران وضع ناگوار وطن است و درصدد است با کمک مالی معاضدالسلطنه یک بار دیگر این بار در اروپا روزنامه صوراسرافیل را منتشر کند و به داخل ایران بفرستد. در همین انتشار مجدد روزنامه است که در شماره سوم و آخر آن مسمط معروفش را در بزرگداشت یار شهیدش میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل به نگارش درمی‌آورد که با عبارت «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» به یادش می‌آوریم.

نامه‌های سیاسی دهخدا

نویسنده: میرزا علی اکبر خان دهخدا، به کوشش ایرج افشار

ناشر: روزبهان

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۱۳۹

«نامه‌های سیاسی دهخدا» بخشی از نامه‌های میرزا علی اکبرخان دهخدا است که عمدتا در دوران تبعید او در فرانسه و سوییس و استانبول به نگارش درآمده‌اند. در این نامه‌ها دهخدا از وضع مالی خود شکایت دارد و طلب کمک مالی می‌کند، دل ناگران وضع ناگوار وطن است و درصدد است با کمک مالی معاضدالسلطنه یک بار دیگر این بار در اروپا روزنامه صوراسرافیل را منتشر کند و به داخل ایران بفرستد. در همین انتشار مجدد روزنامه است که در شماره سوم و آخر آن مسمط معروفش را در بزرگداشت یار شهیدش میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل به نگارش درمی‌آورد که با عبارت «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» به یادش می‌آوریم.

نامه‌های سیاسی دهخدا

نویسنده: میرزا علی اکبر خان دهخدا، به کوشش ایرج افشار

ناشر: روزبهان

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۱۳۹

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

نام دهخدا بیش و پیش از هرچیز لغت‌نامه‌ی دهخدا را به ذهن می‌آورد. اثر سترگ زندگی او. و البته دوران کوتاه اما پرثمر همکاری او و میرزا جهانگیرخان در روزنامه صوراسرافیل. دهخدا با نام «دخو» سلسله مقالاتی با عنوان «چرند و پرند» می‌نوشت و مقالات تند میرزا جهانگیرخان در برافروختن آتش مشروطیت موثر بود. اما با به توپ بستن مجلس در تابستان ۱۲۸۷، عمر این روزنامه سرآمد. عمر میرزا جهانگیرخان هم که به سبوعانه‌ترین شکلی در باغشاه خفه شد (کتاب شکوفه‌های عناب رضا جولایی شرحی از این قتل است) و میرزا علی‌اکبرخان دهخدا چون به سفارت انگلستان پناهنده شد جان سالم به در برد هرچند تبعید شد و بالاجبار از ممکلت رفت. کتاب «نامه‌های سیاسی دهخدا» عمدتاً پس از این دوره از زندگی او را دربرمی‌گیرد. دوران سیاه تبعید و غربت و دلتنگی و البته فقر.

این نامه‌ها به کوشش ایرج افشار جمع‌آوری شده است و نخستین بار در مجلات (از جمله مجله نگین) و سپس در سال ۱۳۵۸ به شکل کتاب به طبع رسیده‌اند. انتشار دوباره این نامه‌ها با سروشکل امروزی به نوعی زنده کردن مجدد کتاب است. و بیرون کشیدن آن از قفسه‌های خاک‌گرفته. ناشر در این احیای کتاب، دونامه دیگر به آن اضافه کرده که ایرج افشار در مجله آینده چاپ کرده بود و قصد داشت در چاپ‌های بعدی به کتاب اضافه کند. همچنین در ابتدای کتاب زندگینامه‌ای نه آن‌چنان مفصل، اما پرطول و تفصیل‌تر از اطلاعات ویکی‌پدیای او به آن افزوده است و خیلی جاها در پانویس، لغات منسوخ عربی مصطلح در نامه‌ها را معنی کرده است. امری که برای مخاطبان امروزی مفید است اما جدیت سروشکل کتاب را کاهش داده است.

میرزا علی‌اکبرخان سخت در پاریس غمگین و دل‌افسرده است. دوری از وطن، شکست انقلاب مشروطه و حاکم شدن دوباره‌ی استبداد، نگرانی برای معاش خانواده در ایران و بی‌پولی‌اش در اروپا شدیداً آزارش می‌دهد. در چنین شرایطی ابوالحسن خان معاضدالسلطنه (پیرنیای بعدی) پا پیش می‌گذارد و پیشنهاد انتشار دوباره صوراسرافیل را به او می‌دهد. عمده نامه‌های دهخدا در این کتاب از پاریس و بعداً از ایوردن سوییس به معاضدالسطنه در لندن و بعداً پاریس است. میرزا علی اکبر در این نامه‌ها از اوضاع اقتصادی‌اش می‌نالد و دائماً طلب پول می‌کند، وضع ایران را تحلیل می‌کند، گاه معاضدالسلطنه را به خاطر حشرونشر با بعضی مهاجرین ایرانی نزدیک به حکومت سرزنش می‌کند که البته مشخص است در تلاش است این آخرین امیدش برای گذران زندگی و مبارزه مجدد از طریق چاپ دوباره‌ی مشهورترین روزنامه دوران مشروطیت را نرنجاند و از حدی بیشتر به او انتقاد نکند.

در بسیاری از نامه‌ها صحبت از آن است که چطور آن‌ها البته به کمک سیدحسن تقی‌زاده و دوست انگلیسی مشروطه‌طلبان یعنی پروفسور ادوارد براون معروف، باید افکار عمومی انگلستان را به فجایع رخ‌داده در ایران و دخالت روسیه متوجه کنند. همچنین بارها صحبت از احمدرضا بیگ و به اصطلاح آن روز احرار (آزادیخواهان) عثمانی می‌شود که الگو و آرزوی احرار مهاجر ایرانند. جامعه مهاجر در تقلاست و در نگرانی. می‌ترسند نتوانند خرج زندگی را بدهند و می‌ترسند نکند برای ابد در اروپا باقی بمانند و استبداد در کشور همیشگی شود. میرزا علی‌اکبر سخن از اتحاد به عمل می‌آورد. «بی هیچ شبهه بیش از چهارصدهزارنفر امروز از اهالی وطن که طالب ترقی ایران‌اند در نقاط مختلفه‌ی خارجه حیران و سرگردان می‌باشند و همه میل دارند که به اعانت برادران دیگر خود دست اتحاد به هم داده، این خانه نیم‌سوخته را که اسمش ایران است خلاص کنند»

[از نامه‌ها برمی‌آید] که دهخدا نسبت به انگلستان و دموکراسی آن بسیار خوشبین است. در نامه به انجمن سعادت استانبول می‌نویسد: «امروز کارها از قوت و رشادت و شجاعت در میدان جنگ گذشته است. یعنی برای جلوگیری از روس جز توسل به پلتیک چاره‌ای نیست و الآن هیچ پلتیکی مهم‌تر از جلب افکار انگلیس‌ها ممکن نمی‌شود.» و جای دیگر «جلب افکار انگلیس‌ها و روزنامه‌های انگلیس همان تحصیل رای و جلب افکار انگلیس است. برای اینکه آزادی انگلیس حالا غیر از آزادی‌های سایر ممالک است.» تقی‌زاده و ادوارد براون در جبهه لندن به کاری مشغولند که امروزه لابی‌گری خوانده می‌شود. معاضدالسلطنه هم در لندن به آن‌ها پیوسته و سعی می‌کنند موافقت انگلیسی‌ها را برای فشار آوردن به روسیه مهم‌ترین حامی محمدعلی شاه در تهران جلب کنند. اما همین میرزا علی اکبر، چهل و چندسال بعد در کوران نهضت ملی شدن نفت (نهضتی که بعد از سال‌ها دوری از سیاست دوباره پای او را به میدان باز کرد) با نثری بسیار متفاوت با نثر نامه‌های سال‌های ۱۹۰۸ و ۱۹۰۹ که بسیار ساده‌تر و دورتر از لغات عربی شده، در مقاله‌ای در روزنامه باختر امروز، مشابه عقاید دوران نهضت ملی شدن نفت و جنبش‌های ضداستعماری چنین می‌نویسد: «اساس نهضت مشروطیت ایران اولاً همان نهضت استقلال‌طلبی و ضداستعماری و برای جلوگیری از دادن هرگونه امتیازات متوالی به روسیه تزاری و انگلستان بوده و موضوعات دیگر هراندازه هم مهم باشد در درجه دوم از اهمیت قرار گرفته و از لوازم مشروطیت بوده است. هموطنان عزیز بدانند نهضت ملی امروز ایران در اساس با نهضت مشروطیت یکسان است و ملت ایران هیچ امری را ولو بسیار مهم باشد با استقلال سیاسی و اقتصادی مملکت و قطع ایادی بیگانگان برابر نمی‌کند و همه چیز را در صورت لزوم فدای این هدف عالی خواهدکرد.» تغییر گفتمان زمانه در کلام میرزا علی‌اکبرخانِ زمان استبداد صغیر (۱۲۸۸) تا دهخدای سالخورده سال ۱۳۳۲ کاملا مشخص است.

بی‌پولی، بیکاری و از عهده مخارج پانسیون و غذا برنیامدن و نگرانی برای تامین مالی از مشکلات اصلی مطروحه در نامه‌های دهخداست. گاه تا حدی که مای خواننده از خواندن این نامه‌ها شرمگین می‌شویم. در نامه‌ای به دوست دوران طفولیت و همکار در صوراسرافیل بیان می‌کند که زندگی یا خودکشی او به جواب این نامه (کاغذ در اصطلاح آن روز) بستگی دارد. یا این‌جا در نامه‌ای به تاریخ نوامبر ۱۹۰۸ به معاضدالسلطنه: «کار من خیلی سخت است. غیر از سه فرانک و نیم در کیف و امید رجعت جنابعالی دیگر ابداً ملجا برای خود نمی‌شناسم.. استدعا می‌کنم اگر به حیات من اهمیتی می‌گذارید اقلاً صدوپنجاه فرانک با اولین پست برای من بفرستید، یعنی قرض بدهید. این‌که می‌گویم قرض بدهید شوخی نمی‌کنم. برای اینکه در عوض یا برایتان خدمت خواهم کرد یا اقلاً یک روز -ولو در روزنامه‌های خارجه باشد- استخدامی پیدا کرده می‌پردازم…. قربانت شوم البته کوتاهی نکنید اقلاً به قدر مخارج یک ماهه برای من بفرستید تا خودتان بیایید. از دبیرالملک کارسازی نمی‌شود.» دهخدا نه از اشراف است که چشم‌انتظار پولی از ایران باشد و نه به غیر از روزنامه‌نگاری کاری جز ترجمه از دستش برمی‌آید و دنبالش می‌رود. زبان‌دانی او هم به واسطه تحصیل در تهران است و هم ماموریتی که به مدت دوسال از سال ۱۲۸۱ به همراه معاون‌الدوله غفاری در وین پایتخت امپراتوری اتریش-هنگری آن روزگار گذرانده است.

اما وضع اشراف هم چندان بهتر نیست: «کار رفقا هم تمام خراب است. الان در پاریس تقریبا بنده، دبیرالملک، میرزا قاسم خان و اسدالله خان یک حال داریم. جز آن که آن‌ها باز یک تکیه‌گاهی به جایی دارند و امیدی از آتیه برای خود تصور می‌کنند و از این رو در پانسیون مانده طوری زندگی می‌کنند. به عکس این بنده که از ترس زیاد شدن قرض، پانسیون را رها کرده و اینک در منزل جناب شیخ محمدخان قزوینی [علامه قزوینی بعدی] به قدر پهن کردن یک رختخواب روی زمین آن هم فقط در شب جا عاریه کرده‌ام و با سه فرانک و نیم پول یعنی آنچه پول در تمام دنیا دارم می‌خواهم محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کرده و مشروطه را به ایران عودت بدهم؛ جناب دبیرالملک هم -محرمانه باشد- پول‌های امیراعظم را با کمال تفنن خرج تئاتر و گردش‌های شب کرده‌اند و بیچاره الان فقط به شام و ناهاری که در پانسیون دارد قناعت کرده است»
البته این تنها باری نیست که دهخدا در نامه‌ها خواسته امری خجالت‌برانگیز محرمانه بماند. در همین نامه در انتها دقیقاً ذکر می‌کند «استدعا می‌کنم کاغذ مرا به احدی نشان ندهند و اگر از جناب حاجی میرزا آقا امیدی هست دنبال کنید، شاید مفید فایده باشد.» اما با گذشت چند دهه حالا صدها و بلکه هزارها نفر شرح بی‌پولی میرزا علی اکبر در پاریس و ایوردون سوییس را می‌خوانند و به استدعای او هم احدی توجه ندارد. و این راز گذر زمان است که حساسیت‌ها را از بین می‌برد. مانند پرونده‌های سازمان‌های جاسوسی که بعد از چند ده سال از طبقه‌بندی خارج می‌شوند و سیاست به تاریخ بدل می‌گردد.

عمده نامه‌های جمع‌آوری شده به همین روزهای تبعید برمی‌گردند. دو نامه اول در زمان حرکت کردن دهخدا به قصد تبعید و در خاک ایران و در اوچ پریشانی او نوشته شده‌اند. تعدادی از نامه‌ها نیز مربوط به زمانی است که او بعد از ماموریت وزارت خارجه و قبل از مشروطیت و روزنامه‌نگاری، مترجم مهندسی بلژیکی در پروژه تسطیح جاده شوسه تهران به خراسان است و نماینده حاجی امین الضرب به عنوان مقاطعه‌کار. این نامه‌ها هم اکثرا شرح تمرد و زرنگی‌ها و از کار زدن دو مهندس روس راه‌سازی است که با پیچ و خم اضافی دادن به جاده درصدند پول بیشتری از طرف ایرانی بگیرند و خشم مهندس بلژیکی را برانگیخته‌اند. در همین نامه‌هاست که خطاب به حضرت مستطاب اکرم افخم امین الضرب می‌نویسد: «در باب مسیو دوبروک ابداً احتمال هیچ سوءقصدی نمی‌توان داد، مثل یک نفر برادر مهربان برای کمپانی کار می‌کند و شب و روز مجادله طویلی مابین این دونفر هست و همیشه به قواعد علمی، مسیو ساکالوسکی مجاب است. با این همه خیلی از خودش راضی است و گمانش ریش و قیچی به دست خود اوست و چون ایران و ایرانی ضعیف است هر اجحاف و بی‌حسابی را از پیش می‌تواند برد. در هرحال به عقیده‌ی چاکر، در تمام مواقعی که مشارالیه بخواهد اشکال‌تراشی کند باید مسیو دوبروک را دمش داد و شغال بیشه‌ی مازندران را به سگ مازندرانی واگذاشت.»

شاید مشاهده همین ضعف‌های ملی است که این مرد وطن‌پرست را آزرده می‌کند و به راه آزادیخواهی می‌اندازد. راهی که دوران جوانی و سالخوردگی‌اش در پیمودن آن می‌گذرد. بین این دو دوران دهخدا به دور از مبارزه سیاسی مشغول پروژه بزرگ زندگی خود است. کار خطیری که سرانجام همین کار است که نام او را جاودان می‌کند: تالیف اولین لغت‌نامه دوران مدرن ایران.

 

  این مقاله را ۱۴ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *