سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

قتل در شهربازی

قتل در شهربازی


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

ماهایا مثل بقیه‌ی بچه‌ها شیطنت‌های خودش را دارد و وقتی هم که روح است و کسی او را نمی‌بیند، بیشتر به شیطنت‌هایش ادامه می‌دهد. مخاطب در نهایت او را دوست دارد. مرگ او به دلسوزی و یا غم منجر نمی‌شود، چرا که پایان کتاب به نوعی فلسفی است، اشاره به انواع کلاه‌ها مخاطب را وا می‌دارد تا به مفهوم مرگ و زندگی فکر کند، بدون آنکه مستقیم آموزش ببیند و یا رمان به شعار نزدیک شود.

هیمالایا، غول قاتل

نویسنده: حدیث لزرغلامی / تصویرگر: سارا صابری فومنی

ناشر: هوپا

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۱۵۲

ماهایا مثل بقیه‌ی بچه‌ها شیطنت‌های خودش را دارد و وقتی هم که روح است و کسی او را نمی‌بیند، بیشتر به شیطنت‌هایش ادامه می‌دهد. مخاطب در نهایت او را دوست دارد. مرگ او به دلسوزی و یا غم منجر نمی‌شود، چرا که پایان کتاب به نوعی فلسفی است، اشاره به انواع کلاه‌ها مخاطب را وا می‌دارد تا به مفهوم مرگ و زندگی فکر کند، بدون آنکه مستقیم آموزش ببیند و یا رمان به شعار نزدیک شود.

هیمالایا، غول قاتل

نویسنده: حدیث لزرغلامی / تصویرگر: سارا صابری فومنی

ناشر: هوپا

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۱۵۲

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

سوال‌هایی مثل «مرگ چه شکلی است؟» و «وقتی می‌میریم به کجا می‌رویم؟»، سوال‌هایی است که زیاد از کودکان و نوجوانان می‌شنویم. مفهوم این دو سوال به نوعی در رمان هیمالایا، غول قاتل وجود دارد. از همان روی جلد، نام کتاب نشان می‌دهد که قرار است با مرگ سر و کار داشته باشیم. این مرگ نه تنها هراس‌آور و غم‌انگیز نیست بلکه مرگی است که تعدیل شده تا مخاطب در وهله‌ی اول کتاب را پس نزند.

رمان با قتل غیرعمدی ماهایا (یا اسم خلاصه‌شده‌اش ماهی) به دست هیمالایا شروع می‌شود. این شروع در چهار خط نوشته شده و در بین رمان‌های کودک و نوجوان ایرانی کم‌یاب و غافلگیرکننده است. محل وقوع قتل در شهربازی است، تضادی که بین یک فضای شاد و مهیج با یک اتفاق تلخ وجود دارد باعث می‌شود تا مخاطب کنجکاو شود و ادامه‌ی رمان را بخواند. ماهایا در مرکز نگهداری از کودکان بی‌سرپرست زندگی می‌کرده. بعد از این اتفاق هیمالایا را بی‌گناه تشخیص می‌دهند. هیمالایا غول پولدار و مهربانی است که پرواز می‌کند. پس از مرگ ماهایا، هیمالایا سعی می‌کند تا خوشحالش کند. او از کاری که بدون اراده انجام داده پشیمان است، دوست دارد قتل را جبران کند , ماهایا به زندگی برگردد. این دو شخصیت در کنار هم قرار می‌گیرند، به نوعی دوست هم می‌شوند و برای اینکه به مقصد مورد نظرشان برسند، مسیر جالبی را می‌گذرانند.

نویسنده به جزئیات شخصیت‌ها در دیالوگ‌هایشان توجه کرده و باعث شده دیالوگ‌های شخصیت‎ها شبیه به هم نباشد. مثلا تکه کلام شخصیت ماهایا تا نیمه‌های رمان «عوضی» است و در بخشی از داستان نان‌ها را تف‌مالی می‌کند و به روی زمین می‌اندازد. شاید بزرگ‌ترها از این اتفاقات نگران شوند که نکند برای فرزندشان بدآموزی داشته باشد اما شیوه‌ی «ادب از که آموختی» به میان می‌آید و از نویسنده دفاع می‌کند.

خنده‌ی بلند ماهی گوش هیمالایا را کر کرد. دوباره چشم‌های خالی و سیاهش آتش گرفت. در سر هیمالایا می‌چرخید و داد و بیداد می‌کرد!

«خرج یازده تا بچه‌ی زپرتی رو دادی فکر کردی جریمه دادی؟ اون ملیحه‌ی شیش انگشتی همیشه دفتر مشق‌های من رو می‌دزدید. از اون سارای کثافت که همه‌ش توی دست‌شویی انگشت می‌زد توی خراب‌کاری‌های خودش، متنفر بودم. از همه‌ی خرشون متنفر بودم. از همه‌ی اون دزدهای دماغو که چغلی می‌کردن و همه‌ش توی خیابونا بودن، متنفر بودم! اون وقت تو من رو کشتی و به اون‌ها که ازشون متنفر بودم، پول دادی! کار رو بدتر کردی آقاغوله!»

ماهایا مثل بقیه‌ی بچه‌ها شیطنت‌های خودش را دارد و وقتی هم که روح است و کسی او را نمی‌بیند، بیشتر به شیطنت‌هایش ادامه می‌دهد. مخاطب در نهایت او را دوست دارد. مرگ او به دلسوزی و یا غم منجر نمی‌شود، چرا که پایان کتاب به نوعی فلسفی است، اشاره به انواع کلاه‌ها مخاطب را وا می‌دارد تا به مفهوم مرگ و زندگی فکر کند، بدون آنکه مستقیم آموزش ببیند و یا رمان به شعار نزدیک شود.

هیمالایا، غول قاتل را می‌توانیم در دسته‌ی رمان‌های فانتزی قرار بدهیم. با این حال تصاویر و حال و هوا و تصاویر آن بیشتر به آثار ترجمه شده شباهت دارد. مثلا غول در یکی از تصاویر کراوات زده است. گرچه نویسنده صاحب اختیار است تا اسم مورد نظرش را روی شخصیت‌ها بگذارد اما در این رمان اسم‌ها هم حال و هوای غیرایرانی دارند. اسم غول من را به یاد قله‌ی هیمالیا می‌اندازد. این اتفاق باعث می‌شود مخاطب تصور کند با یک اثر شبه‌ترجمه روبرو شده که متاثر از زمان‌های خارجی نوشته شده است. می‌توان گفت سرعت بالای رمان و فصل‌های کوتاه آن جزو نقاط مثبت این کتاب است که به سبک رمان‌های ترجمه شده نزدیکی دارد.

این رمان برای کودکان و نوجوانانی که از مرگ می‌ترسند، دوست دارند بیشتر در موردش بخوانند و یا در کل از فضای ادبیات فانتزی لذت می‌برند می‌تواند انتخاب خوبی باشد. همینطور مربیان کودک و نوجوان که در مورد مفاهیم فلسفی در کارگاه‌ها و کلاس‌ها صحبت می‌کنند، می‌توانند برای باهم‌خوانی به سراغ این کتاب بروند.

 

  این مقاله را ۱۴ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *