جی دی سلینجر، نویسنده منزوی اما تاثیرگذار
جروم دیوید سلینجر، نویسنده پرکاری نبود. مهمترین اثرش «ناطور دشت» را سال ۱۹۵۱ منتشر کرد و آخرین داستان کوتاهش «هپورث…» را در ۱۹۶۵ و بعد از آن تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۰ نزدیک به نیم قرن چیزی ننوشت. اما با همین آثار، با خلق کاراکترهایی مثل هولدن کالفیلد و خانواده گلس، جاودانی شد. راز محبوبیت این نویسندهی مرموز و منزوی و گزیدهکار در چه بود؟
جروم دیوید سلینجر، نویسنده پرکاری نبود. مهمترین اثرش «ناطور دشت» را سال ۱۹۵۱ منتشر کرد و آخرین داستان کوتاهش «هپورث…» را در ۱۹۶۵ و بعد از آن تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۰ نزدیک به نیم قرن چیزی ننوشت. اما با همین آثار، با خلق کاراکترهایی مثل هولدن کالفیلد و خانواده گلس، جاودانی شد. راز محبوبیت این نویسندهی مرموز و منزوی و گزیدهکار در چه بود؟
هولدن کالفیلد مشهورترین مخلوق داستانی جیدی سلینجر است. محصول اولین سالهای پس از جنگ [جهانی دوم]. پسری 16 ساله با کلاهی قرمز روی سرش. کلاهی که روی گوشهایش را میپوشاند. هولدن که همان روز از مدرسه اخراج شده، سه روز در نیویورک پرسه میزند. از زمین و زمان شاکی است و درد بزرگی در قلبش دارد. دارد وارد دنیای بزرگسالی میشود اما از این دنیا متنفر است و دلنگران بچهها و دنیای کودکانه است.
شروع «ناطور دشت» را به یاد دارید؟ «اگر میخواهید در این مورد چیزی بشنوید لابد اولین چیزی که میخواهید بدانید این است که من کجا به دنیا آمدم و بچگی نکبتبارم چطور گذشت و پدرم و مادرم پیش از من چه کار میکردند و از این مهملاتی که آدم را یاد «دیوید کاپرفیلد» میاندازد. اما راستش را بخواهید من میل ندارم وارد این موضوعها بشوم.»
از همین ابتدا دو پیام به خواننده داده میشود؛ یکی اینکه قرار است چیزی بشنوی که تا حالا نشنیدهای، یک روایت ضد پیرنگ. دوم اینکه قرار است من با تو حرف بزنم. خود خود توی خواننده، به طور مستقل و بیواسطه… همین سطرهای آغازین پیوندی بین خواننده و راوی برقرار میکند که در بیشتر مواقع در این جمله خلاصه میشود: «اینکه منم، خود من».
در یادداشت نجمه خادم بیشتر از «ناطور دشت» و ویژگیهای این داستان بخوانید. عنوان این یادداشت از تعبیری گرفته شده است که لوییس مناند منتقد مجله نیویورکر درمورد شخصیت داستانی هولدن به کار برده است.
هولدن کالفیلد، پادشه غم زمانه خویشهولدن کالفیلد، قهرمان ناطوردشت، را همه به عنوان نمادی از نوجوان یاغی میشناسند. پسر 16 سالهای که از مدرسهاش اخراج شده و قبل از رفتن به خانه، سه روز در نیویورک پرسه میزند. جروم دیوید سلینجر، در ناطوردشت داستان بزرگی در مورد از دست دادن تعریف کرده است. قهرمان او در یک لایه برای مرگ برادرش سوگوار است و در لایهای دیگر در تلاش است تا تهماندهی معصومیت کودکی را حفظ کند. هولدن خودش را در ورطهی سقوط به بزرگسالی میبیند و متوجه است که کسی نیست او را نجات دهد. او تصمیم میگیرد ناطوردشت بچهها باشد تا بتواند از معصومیت آنها محافظت کند. |
هولدن علاقهای به «این مهملات دیوید کاپرفیلدی» درباره زندگینامه خودش نداشت. اما ما علاقه داریم. مهمترین نکات در زندگینامه سلینجر اینها هستند: سال 1919 در نیویورک از پدری یهودی و مادری مسیحی به دنیا آمد. پدرش در صنعت گوشت فعالیت میکرد و میخواست پسرش هم اینکاره بشود، پسر را برای ادامه دادن تجرت خانوادگی به اروپا فرستاد اما پسر اینکاره نشد، سلینجر مدتها از این شاخ به آن شاخ پرید تا در بیست سالگی او جنگ جهانی دوم آغاز شد و سه سال بعد به خدمت اعزام شد.
در بسیاری از نبردهای مهم جنگ دوم جهانی (از جمله در نبرد موسوم به D-Day) شرکت داشت و تا پایان زندگی از آنچه در جنگ دید متاثر بود. در نیمه دوم دهه چهل میلادی داستانهایش در نیویورکر چاپ شد و خیلی زود به موفقیتی بزرگ رسید. آخرین داستانش را در 46 سالگی نوشت و بعد از آن به سکوت و انزوا روی آورد. اما داستان این انزوا چه بود؟
داستان انزوای سالینجر پس از موفقیت ناطور دشتجروم دیوید سالینجر، یکی از سرسختترین رقبای گرتا گاربو و هاوارد هیوز در رشتهی انزوا و گوشهنشینی است. نویسندهی ناطور دشت، همان کتاب مقدس چهار نسل از جوانان عاصی، در سال 1953 یعنی دو سال بعد از انتشار رمان، به عرصههای عمومی پشت کرد و از سال 1965 هم به تمامی، انتشار کتابهای خود را متوقف نمود. اما چه داستانی پشت این تصمیم عجیب او بود؟ |
سلینجر در همه جای دنیا محبوب است و طرفدار دارد. از جمله در ایران. علت محبوبیت او بین خوانندگان ایرانی فارسیزبان چه بوده است؟ توجه سلینجر به ذن و آیین بودایی و عرفانهای شرقی، جایگاه کودکان در آثارش و نقش محوری جنگ در بعضی داستانهای او از جمله نکاتی هستند که این نوشتهها را به آثاری محبوب تبدیل کردهاند.
چرا ایرانیها سالینجر را دوست دارند؟برای ما درست مثل سالینجر مهم است که بچهها وقتی به دره نزدیک میشوند چه بر سرشان میآید؟ اردکهایی که در حوض پارک شهرند، فصل زمستان چه بلایی سرشان میآید یا دختری که مهرههای شطرنجش را جور خاصی میچیند، چه میشود؟ ولی باز جای شکرش باقی است که «فیبی»هایی وجود دارند که نجاتمان بدهند یا خانم چاقهای آن سر کشور وجود دارد که به خاطرش زندگی کنیم. همهاش به خاطر آقای سالینجر است که نمیخواهد از همه چیز ناامید باشد و به خاطر مایی که دلمان نمیآید ناامید ناامید باشیم. بالاخره چیزی سر جایمان قرارمان میدهد. مگر اینکه نبوغ سیمور گلس را داشته باشیم که در روزی خوش با کودکی دیدار کنیم و گرم و زنده زندگی را بدرود گوییم. |
از میان سایر آثار سلینجر، نقدی بر مجموعه «ُنه داستان» او منتشر کردهایم. برای آن دسته از خوانندگانی که «فرنی و زویی» سلینجر را خواندهاند و با «خانوادهی گِلَس» آشنایی دارند، خواندن نُه داستان او لذتی دو چندان دارد. هرچند کتاب قرار نیست در حد تجدید خاطراتِ مکرر با خانوادهی دوستداشتنی گلس باقی بماند اما رد شدن بعضی شخصیتهای آن کتاب در این داستانها درست مثل این است که بعد از مدتها چمدانتان را در شهری آشنا که در آن دوستان و عزیزانی دارید باز کرده باشید.
بچههای بزرگسال داستانهای سلینجر«نه داستان» را قبلاً با ترجمهی «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم» دیده بودیم. مجموعهای از بهترین داستانهای جی. دی سلینجر که در ایران به خوبی شناخته شده است. او نویسندهای است که به ظاهر همه چیز را ساده میکند. با توصیفها و ستایشهای ضمنیاش از مفاهیم انسانی به قصههایش رنگ و بویی کمابیش رمانتیک میدهد و به خصوص آنجایی که شخصیتهای اصلیاش کودک یا نوجواناند هرچه بیشتر در ذهن برخی از خوانندگان این تصور و تعبیر را ایجاد میکند که با نویسندهای غیرجدی و داستانهایی صرفاً سرگرمکننده طرف است. این کودکانِ عموماً عجیب و رؤیازده اما اغلب بر لبهی عمیقترین چاههای فلسفی ایستادهاند. |
و سرانجام به مناسبت هفتادویک سالگی رمان ناطور دشت، در این مقاله، یازده نکتهی مهم در مورد این اثر را برشمردهایم. یازده نکتهای که خوب است در مورد این رمان جاودانه بدانید.
به مناسبت 71 سالگی ناطور دشت ؛ 11 نکته که باید بدانیدکتاب «ناطور دشت»، یا «ناتور دشت» را جروم دیوید سالینجر، درست 71 سال پیش، یعنی در سال 1951 میلادی منتشر کرد. البته این اثر، پیش از انتشار به صورت کتاب، به عنوان یک داستان دنبالهدار، در فاصلهی سالهای 1945 تا 1946 منتشر شده بود. ناطور دشت درباره طغیانگری، اضطراب و خشم نوجوانان است. در این مقاله، یازده نکتهی مهم در مورد این اثر را با شما در میان خواهیم گذاشت. یازده نکتهای که خوب است در مورد این رمان جاودانه بدانید. |