افسون قصهها
فردریک دبلیو مِیِر در کتاب «روایت و کنش جمعی» برآن است نظریهای با عنوان «کنشِ جمعیِ روایتمحور» طرحافکنی کند. مِیِر میخواهد نشان دهد چگونه «قصه»ها میتوانند درک ما را از جهان پیرامون تغییر، و ما را مجاب و متقاعد به کنش کنند. روایت ابزاری قدرتمند برای بوجود آوردن «جهانی نو» است.
روایت و کنشجمعی؛ چرا فراخوانهای اجتماعی و سیاسی به داستان نیاز دارند
نویسنده: فردریک دبلیو مِیِر
مترجم: الهام شوشتریزاده
ناشر: اطراف
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
فردریک دبلیو مِیِر در کتاب «روایت و کنش جمعی» برآن است نظریهای با عنوان «کنشِ جمعیِ روایتمحور» طرحافکنی کند. مِیِر میخواهد نشان دهد چگونه «قصه»ها میتوانند درک ما را از جهان پیرامون تغییر، و ما را مجاب و متقاعد به کنش کنند. روایت ابزاری قدرتمند برای بوجود آوردن «جهانی نو» است.
روایت و کنشجمعی؛ چرا فراخوانهای اجتماعی و سیاسی به داستان نیاز دارند
نویسنده: فردریک دبلیو مِیِر
مترجم: الهام شوشتریزاده
ناشر: اطراف
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
در کتابِ لویس کارول -ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب- وقتی آلیس برای اولین بار با اسبی تکشاخ روبرو میشود، با ذوق و شوق بسیاری میگوید: «وای، قبلاً فکر میکردم اسبهای تکشاخ تنها در قصهها وجود دارند» (نقل به مضمون)، البته اسبِ تکشاخ نیز به محض دیدن آلیس همچون جملهای مشابهی را میگوید، تنها به جای «اسبهای تکشاخ»، واژهی «انسان» را جایگزین میکند. این صحنه از کتاب کارول تلویحاً به خواننده گوشزد میکند، تنها در صورت «باورکردن تخیل»- یا به تعبیری داستان- میتوان به «واقعی بودن» آن دست یافت و کنشی را دربرابرش صورت داد. به عبارتی هرگاه ذهنیتِ ما توانایی آن را داشت برای مدتی، هرچند کم، سیستم «باورپذیری واقعیتهای ملموس» را تعلیق کند، آنگاه میتواند از طریق روایتها «ماجراجویی و کنشهای فردی یا جمعی» را بوجود آورد.
کتابِ فردریک دبلیو مِیِر با عنوان «روایت و کنشِ جمعی» درصدد است نظریهای برای همین کنشهای فردی و جمعی در سطح جامعه و سازوکار برساخته شده آنها طرحریزی کند. مِیِر استاد سیاستگذاری عمومی، علوم سیاسی و محیط زیست در دانشکدهی علوم سیاسی سَنفورد در دانشگاه دوک است. او که از عمدهترین دغدغههایش پژوهش درباب نقش «قصه و روایت» در حیات سیاسی و اجتماعی است، در کتاب «روایت و کنش جمعی» برآن است نظریهای با عنوان «کنشِ جمعیِ روایتمحور» طرحافکنی کند.
مِیِر میخواهد نشان دهد چگونه «قصه»ها میتوانند درک ما را از جهان پیرامون تغییر، و ما را مجاب و متقاعد به کنش کنند. درواقع اگر از منظر مِیِر به صحنهی یادشده از کتاب لویس کارول نظر افکنیم با سوالی از این دست روبهرو میشویم: چه چیزی باعث میشود آلیس قادر باشد اسب تکشاخ را ببیند و دنبالش برود؟ به احتمال بسیار، جواب مِیِر، «قصه» است. به عبارتی روایتکردن قصهای که آلیس را «مفتون» خود میکند، درک و دریافتش را از جهان پیرامون نیز تغییر میدهد تا مواردی را که قبلاً نمیتوانست ببیند- یا باورکند- این بار مشاهده کند. البته «روایت و کنش جمعی» بحث را فراتر از شخصیتهای داستانی مطرح کرده، و تلاش دارد «قصه» را در پیوند با کنشهای جمعی مورد بررسی قرار دهد. درواقع میخواهد نشان دهد چگونه سیاستمداران، مبلغان مذهبی، فعالین محیط زیست، مبارزان مدنی و… با برساخت کردن «روایت»-یا قصه- مردم را به کنشجمعی فرامیخوانند، یا چه سازوکارهایی در ذات داستان وجود دارد که اینگونه میتواند مخاطبان خود را مفتون کند.
فردریک دبلیو مِیِر مباحث کتاب خود را در قالب سه بخش اصلی و هفت فصل فرعی تنظیم کرده است. بخش اول با عنوان «کنش جمعی» در دو فصل (مسائل کنش جمعی، و نظریههای کنش جمعی و آغاز بحث روایت)؛ به موضوع کنش جمعی و نظریههای پیرامون آن اختصاص دارد. نویسنده در فصل اول توضیح میدهد که چه موانعی برسرراه به جریان انداختن کنشهای جمعی در جامعه وجود دارد. او معتقد است گروههای متعدد باید سه مولفهی بنیادی کنش جمعی را در روایتهای برسازندهی خود لحاظ کنند تا بتوانند مردم را مجاب به پذیرش منافعی مشترک و اقدامی گروهی کنند: «این سه موضوع –همکاری، خاطرجمعی و هماهنگی- را میشود مولفههای سازندهی مسئلهی کنش جمعی قلمداد کرد، البته با فرض وجود هدفی که منافع مشترک همه را تامین میکند یا به عبارت دیگر، با فرض وجود خیرِ جمعی» (ص:41).
در ادامه به مفهوم «خیرِ جمعی» و معضلات پیش روی آن، بخصوص «مفتسواری» میپردازد. مفتسواری موقعیتی ست که فرد بدون همکاری یا مشارکت در امری از سود آن بهرهمند میشود. از این رو مِیِر در این فصل به بررسی نظریههای مختلف در راستای حل چنین معضلی و برساختن خیرجمعی میپردازد. در فصل دوم بخش اول، نویسنده از سه رویکرد بنیانی در حوزهی کنش جمعی که بیشترین مباحث را پیرامون آن داشتهاند صحبت میکند. سه رویکردِ انتخاب عقلانی، نهادگرایی با دو گرایش نهادگرایی عقلانی و رفتارگرایی نهادی، و پارادایم برساختگرایی اجتماعی، به ترتیب توسط نویسنده تحلیل و توضیح داده میشوند تا کم و کاستی آنها در تبیین مفهوم کنشِ جمعی و برساختهای اجتماعی مشخص شود. از این رو در پایان این فصل مینویسد:«آثار و نوشتههای فراوانی که میکوشند کنش جمعی را توضیح دهند مجموعهای غنی از یافتههای گوناگون عرضه کردهاند. اما […] هریک از پارادایمهای اصلی محدودیتهای خودش را دارد. حتی اگر این پارادایمها را کنار هم بهکار ببریم، باز معماهای مهمی باقی میمانند؛ معماهایی که فرصتی به وجود میآورند تا پای نظریهی روایت را به حوزهی کنش جمعی بازکنیم.» (ص:91).
مِیِر مبحث روایت را در بخش دوم با عنوان (روایت، ذهن و انگیزه) در دو فصل (حیوان قصهگو و افسون قصهها) پی میگیرد. وی در فصول این بخش از ذات قصهپردازانهی بشری سخن میراند و از قول باربارا هاردی مینویسد: «[ما] در قالب روایت، خواب میبینیم؛ در قالب روایت، خیالبافی میکنیم؛ در قالب روایت، به یاد میآوریم، پیشبینی میکنیم، آرزو میکنیم، دلسرد میشویم، باور میکنیم، نقشه میکشیم، اصلاح میکنیم، انتقاد میکنیم، طرحی نو میریزیم، شایعه میپراکنیم، یاد میگیریم، نفرت میورزیم و زندگی میکنیم.»(ص:99). جملهی باربارا هاردی یادآور جملهی معروف رولان بارت در مقاله «پیش درآمدی بر تحلیل ساختاری روایت» است که در آن مینویسد: «روایت به سادگی وجود دارد، مثل خود زندگی».
مِیِر نیز همچون بارت و هاردی سراسر زندگی بشری را تنیده در روایت میداند، اما وی تنها یک قسم از روایت را در کتاب خود مورد بررسی قرارمیدهد، آن هم آن قسمت که به تعبیر او بیشترین تاثیر را در ذهن و روان مخاطبان برای انجام کنشی جمعی دارد؛ «قصه»ها آن بخش از روایتهای ما هستند که میتوانند برسازندهی کنشهای جمعی باشند و روایتی نو و قابل اعتماد را برای مخاطبانشان عرضه کنند. از این رو در بخش دوم، نویسنده دلالتهای روانشناختی «غوطهور شدن» در روایت را بررسی کرده و نشان میدهد که چگونه قصهها در شناخت، احساسات، هویت و کنشهای ما دخیلاند. وی برای بررسی کارکردهای روانشناختی روایت ابتدا از «چیستی قصه» -داستان- شروع میکند.
مِیِر، نه چون روایتشناسی کارآمد، اما همچون نویسندهای که دغدغهی ساختارروایی داستان را دارد، بحثی کوتاه پیرامونِ رمزگان روایی، پیرنگ، شخصیت، و معنای داستان ارائه میدهد تا درکی ساختاری را به خوانندگان خود از قصه ارائه دهد. لازم است اشاره کنم اگرچه در مباحث روایتشناختی میان قصه(Tale)، داستان(Story) ، روایت (Narrative) و نیز شیوهی روایت (Narration)، تفاوت بنیانی وجود دارد، اما برای مِیِر خود کنشِ روایتمندی که پیرامون برساختی متفاوت از یک مفهوم یا امری اجتماعی است، ضروریست. از این رو تفاوتهای روایتشناختی این مفاهیم را کنار میگذارد و سعی میکند تبیینی از کارکردهای خودِ داستانگویی در کنش جمعی ارائه دهد. به عبارتی او میخواهد نشان دهد چگونه گروههای مختلف اجتماعی از طریق روایتهای متعدد، همکاری، خاطرجمعی و هماهنگی را انجام میدهند.
در ادامهی این بخش و در فصل پنجم، نویسنده به سازوکارهای چگونگی «مفتون شدن» آدمی دربرابر قصهها میپردازد. اینکه رهبران سیاسی، یا مبلغان مذهبی به چه شکل با مدد از روایتِ داستان، برساختی نو از جهان را برای مخاطبانشان ارائه میدهند و مخاطبان را مفتون روایت خود میکنند. چنین سازوکاری باعث میشود، مخاطبان دربرابر روایت نو، متقاعد شوند و با هویتهای جدید همذاتپنداری کنند، از این رو افراد با قبولِ «منافع مشترک» به کنشِ جمعی همسو با منافع جمع دست میدهند. مِیِر برای هر کدام از سازوکارهای روانشناختی قصه، مثالهای متعددی را بیان میکند و با تبیین این مثالها الگوهای روانشناختی و شیوهی برجستهسازی آن را در ذهن مخاطبان بررسی میکند.
بخش نهایی کتاب با عنوان (روایت و کنشجمعی) در دو فصل (برساختن خیرِ جمعی و برانگیختن کنشجمعی) طرح میکند که چگونه ابزار روایت اجتماع را قادر میسازد تا تحقق یک خیرِ جمعی را به دغدغه و منفعتِ مشترک اعضایش تبدیل کند و نیز برای رسیدن به چنین هدفی، موانعِ کنش جمعی را به چه شکلی از سر راه بردارد. مِیِر در این بخش مینویسد: پیش از آنکه جامعهای بتواند سراغ کنش جمعی برود، اعضای آن باید برای تحقق هر دغدغهی مشترکی که دارند، علاقه نشان دهند. وی معتقد است داشتن علاقه اجتماعی به حقوق مدنی، مبارزه با تروریسم، ایستادگی در برابر جهانی سازی و یا هر دغدغهی مشترکی در جامعه، به هیچ وج امری بدیهی نیست، بلکه باید چنین علایق مختلفی را با سازوکارهای خاصی بسازیم. از این رو در این فصل میکوشد تا بیان کند چند عامل در تاثیرگذاری روایتها سهیماند و چه نوع روایتهایی بیشترین تاثیر را بر مخاطبان خود ایفا میکند.
مِیِر تاکید دارد: «قدرت بعضی از روایتهای خاص به همسازی با قصههایی وابسته است که از پیش در ذهن اجتماع بودهاند. مخصوصاً با آن دسته از روایتهای عمومیای-دینی، تاریخی، ایدئولوژیک و عامیانه- که هستهی فرهنگ اجتماع را شکل میدهند.» (ص:170). از این رو وی در فصول این بخش به مثالهایی از روایت میپردازد که در سطح اجتماع کنشهای جمعی را سامان دادهاند، و آن دسته از سخنرانیهای رهبران سیاسی و جنبشهای مدنی را تحلیل میکند که با برجسته کردن بخشی از روایتِخود، گروهی از مخاطبان را متقاعد کردهاند. وی مینویسد: «قصهها را همیشه کسی با هدف مشخصی به کسی میگوید. گرچه روایتهای فرهنگ میتوانند یک موجودیِ فرهنگی آغازین در اختیارمان بگذارند، قصهگوها هم در انتخاب قصههایی که سراغشان میروند و هم در تفسیر آنها، و بنابراین در برساختن قصههایی جدید با معانی جدید، آزادی عمل چشمگیری دارند.»(ص:188). در پایان کتاب و بعد از بررسی مفصل کنشهای روایی در برانگیختن کنشجمعی، متذکر میشود روایتها قدرت چشمگیری در مفتون و متقاعد کردن ما دارند، روایتپردازان با قرار گرفتن در موقعیت مناسب و اتخاذ قصهای که بیشترین همسویی را با اذهان اجتماعی دارد، توانایی آن را دارند که دیگران را برای برساختنِ منافعِ مشترک مجاب به همکاری، هماهنگسازی و نیز خاطرجمع کردن افراد از تعهد متقابل به کنش جمعی، سوق دهند، چرا که روایت ابزاری قدرتمند برای بوجود آوردن «جهانی نو» است.
اهمیت کتاب مِیِر، جدا از بُعد ایجابی آن که نشان دادن قدرت روایت درجهت برساختن مفاهیم نو و نیز ترغیب و مجابکردن افراد برای کنشِ جمعی است، از اهمیتی سلبی نیز برخوردار است. این کتاب میتواند راهنمایی قابل اطمینان برای خوانندگانی باشد که دغدغهی تحلیل کنشِ رهبران سیاسی، مذهبی، مدنی و… را دارند. از طریق کتاب مِیِر میتوان سازوکارهای روایت آنها را در «مهم جلوه دادن» امری به خوبی تحلیل کرد. شاید در زمانهی که تروریسم هر روز در لباسی متفاوت رخ مینماید، کتاب مِیِر این توانایی را به خوانندگانش بدهد تا بفهمند چگونه روایت آنها به ترغیب و تهییج افراد میانجامد و ما را قادر میسازد بهتر از پیش روایتهای سیاسی را حلاجی کنیم. ابزار تحلیلی کتابِ (روایت و کنش جمعی) این توانایی را میدهد ریزهکاریهای روایتهایی از این دست را به خوبی تحلیل کنیم و از فریب آنها در امان بمانیم.
در پایان لازم است اشاره کنم، ترجمهی فارسی کتابِ (روایت و کنشجمعی) بسیار روان و قابل درک است. اگرچه مِیِر در سراسرکتاب ارجاعات مکرری به متفکران و اصطلاحات علوم اجتماعی و علوم سیاسی دارد، اما پی نوشتهای مترجم از دشواری فهم آنها کاسته و توانسته متنی ساختارمند، روان و قابل فهم را در ترجمهی خود ارائه دهد، شیوایی ترجمهی کتاب به شکلی یادآور «شیرینی قصه»ها نیز است.