ایران قجری از نگاه ناظر فرانسوی
تانکوانی (tankoani) به همراه کاروانی که فرستاده ناپلئون امپراتور فرانسه بود در میانه جنگهای ایران و روس به ایران آمد و بهخصوص چون به زبانهای خاورمیانه و خصوصاً فارسی تسلط داشت روایتی جالب از ایران اوایل عصر قاجار ارائه میدهد. تانکوانی ایرانیان را در میان سایر ملل خاورمیانه کمتر متعصب و بیشتر آماده تغییر و پذیرش فرهنگ مدرن میبیند اما انتقادات او از جامعه ایران در اوایل قرن نوزدهم اصلاً کم نیست.
نامههایی درباره ایران و ترکیه آسیا
نویسنده: ژی ام تانکوانی
مترجم: علی اصغر سعیدی
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۸۴
تعداد صفحات: ۳۹۴
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۱۹۴۰
تانکوانی (tankoani) به همراه کاروانی که فرستاده ناپلئون امپراتور فرانسه بود در میانه جنگهای ایران و روس به ایران آمد و بهخصوص چون به زبانهای خاورمیانه و خصوصاً فارسی تسلط داشت روایتی جالب از ایران اوایل عصر قاجار ارائه میدهد. تانکوانی ایرانیان را در میان سایر ملل خاورمیانه کمتر متعصب و بیشتر آماده تغییر و پذیرش فرهنگ مدرن میبیند اما انتقادات او از جامعه ایران در اوایل قرن نوزدهم اصلاً کم نیست.
نامههایی درباره ایران و ترکیه آسیا
نویسنده: ژی ام تانکوانی
مترجم: علی اصغر سعیدی
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۸۴
تعداد صفحات: ۳۹۴
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۱۹۴۰
نگاه عموم ایرانیان چه محققان و نویسندگان و چه عامه مردم به اجداد خود در گذشته همچون نگاه بالغ به کودک، شهری به روستایی، تحصیلکرده به بیسواد، عیاش به پرهیزگار و در یک کلام مترقی و لذتجو به واپسگرا و متعصب است.
اما روایاتی که از ایرانیان گذشته بنا به مشاهدات مستشرقان و خارجیها به جا مانده نمایانگر آن است که طبقات اجتماعی آن دوران نیز از حیث خلق و خو و منش و روش اندیشیدن و زیستن فرق زیادی با ایرانیان دوران بعد از خود نداشتند و حاکمان و روحانیون و متمولین و کارگران و روستاییان آن دوران مشابه همصنفان خود در زمانهای بعد بودند.
ایرانیان آن زمان نیز در بین خود شکاکان و منتقدان و معترضان به عرف و دین و سیاست داشتند، مدل لباس پوشیدنشان طی سالیان متمادی تغییر میکرد و چندان هم نسبت به نسلهای بعد پرهیزگارتر و بهدور از تجمل و اسراف نبودند و آماده پذیرش تغییر و تقلید از غرب بودند و همانند مردم و حکام بعدی خود قدر داشتههای فرهنگی و تمدنی خود را نمیدانستند و همین باعث تعجب غربیها میشد. و از همه مهمتر بسیاری از خلقیات که گمان میرود از غرب به شرقیها و خصوصاً ملل مسلمان خاورمیانه رسیده، سالها در این سرزمین ریشه داشته است.
تانکوانی (tankoani) به همراه کاروانی که فرستاده ناپلئون بود در میانه جنگهای ایران و روس به ایران آمد و روایتی جالب از ایران اوایل عصر قجر ارائه میدهد و چون به زبانهای خاورمیانه و خصوصاً فارسی تسلط دارد روایتش از فرهنگ مردم دقیق و جذاب است. از نظر یک غربی آن هم آمده از سرزمین و عصری که شکاندن بتها در آن مرسوم بود؛ ایرانیان نسبت به سایر ملل مسلمان مردمی به دور از تعصب و آماده پذیرش اصلاحات غربی بودند.
«ایرانیان بسیار باهوش و سرشار از فهم و شعورند. بسیار راحت و بدون هیچ دغدغه خاطری هرگونه راه و رسم زندگی خارجیان را که بهتر از روش زندگی خود تشخیص دهند، میپذیرند. اگر فاصلهای طولانی آنان را از اروپا دور نمیکرد استعداد و شایستگی آن را دارند که در مدتی کوتاه از مظاهر جدید تمدن برخورداری کامل داشتهباشند. در میان مردمی که به دین اسلام اعتقاد دارند و بعضی از آنها هنوز دارای پیشداوری و حب و بغض خاص ساخته ذهن خود هستند داشتن چنین عزم و گرایشی فکر میکنم از نظر شما بسیار مهم و در خور توجه باشد.» ص۲۰۵
هرچند این قبیل گفتهها باعث شد تا ایرانیان گمان کنند تافته جدا بافته خاورمیانه هستند و اگر ملل مجاورشان نبودند میتوانستند تمدنی هم سطح اروپا بسازند و نوعی نفرت از دیگری و خودبرتربینی را بین آنها رواج داد. اما آن گفته تانکوانی شامل حتی اقشار مذهبی هم میشود و برخلاف سایر ملل مسلمان ایرانیان از بحثهای مذهبی و یا نقد آرا خود نه تنها گریزان نبودند بلکه تمایل بسیار به بحث با مسیحیان اروپا داشتند.
«ایرانیها از بحث و مجادله معمولاً خوششان میآید و تا آنجا که میتوانند سعی میکنند با ما در این باره صحبت کنند و خیلی دوست دارند که ما را به پذیرفتن دین خود ارشاد کنند. البته تنها از راه استدلال و ایقان. چون بیانصافی است که آنها را در اینگونه بحثها به تحکم و بدزبانی متهم و یا نکوهش کنیم. مسئلهای که به طور اساسی آنها را از ترکها متمایز میکند این است که میتوان نزد آنان هرچه درباره اعتقادات مذهبیشان میاندیشیم و ایراداتی که داریم همه را صریح و پوست کنده البته بدون توهین و کوچک شمردن خیلی راحت مطرح کرد.» ص۲۲۳
و این شامل تعامل ایرانیان با غربیها هم میشد. البته باید این را گفت که ایرانیان در این دوران دلیلی هم برای غربستیزی نداشتند زیرا جهت مقابله با تهدیدات مرزی نیاز به کمک اروپاییها خصوصاً فرانسویان داشتند.
«حقا که در این مدت نه از زبان آنان و نه از سوی مردم سخنی نشنیدیم که مطلب اهانتآمیزی نسبت به دین و اعتقادات مذهبی ما داشته باشد. ملاها تنها کسانی هستند که به خود اجازه چنین حملاتی را میدهند.» ص۲۲۱
سبک زندگی، نگاه به سرخوشی و سرگرمی هم جزو مهمترین مسائلی است که تانکوانی به آن اشاره دارد:
«اعتراف میکنم که ایرانیان مردمی زندهدل و دوستداشتنی هستند و از تعصب جاهلانه که در پارهای موارد موجب دوری ما از عثمانیها میگردد در آنها اثری دیده نمیشود. در ایران امروز یک مسیحی یک مسلمان یک یهودی و یک زرتشتی همه تقریبا به یکسان از حمایت دولت برخوردارند و همه آنان بدون توجه به تمایز در اعتقادات مذهبی، با سلام علیک متقابل به یکدیگر سلام میدهند.
در این سرزمین در لباسهای فرق دینی مختلف هیچ علامت ننگآور و خوارکنندهای مشاهده نمیشود. در میان مسیحیان کم نیستند کسانی که عنوان خان و میرزا گرفتهاند و در مشاغل دولتی و حتی در مقامات بالاتر خدمت میکنند.» ص۲۰۳و۲۰۴
ایرانیان نیز لباس پوشیدنشان به مرور زمان تغییر میکرد و همانند گذشتگان خود نبودند و این چیزیست که گمان میرود که از غرب وارد شرق شده است. البته باید گفت این تغییر به علت تغییر خاندان حاکم بر کشور است زیرا مردم از آنها همواره تقلید میکردند.
«همانند همه اهالی مشرق زمین با آنکه ایرانیان از هوسهای زودگذر و تغییرپذیر مد روز تبعیت نمیکنند لباس کنونیشان دیگر همان لباسی نیست که در زمان آمدن شاردن و تاورنیه به این سرزمین به تن میکردند. اگر این دو جهانگرد میتوانستند در این روزگار به میان آنان بیایند دیگر آنها را به عنوان ایرانی نمیشناختند. اکنون تقریباً نحوه لباس تاتارها یعنی لباس محلی ایل خاندان سلطنتی قاجار رواج عمومی یافته است و اغلب افراد ملت مثل آنان لباس میپوشند.» ص۲۳۴
تجمل، اسراف و امثال این نیز در اعصار گذشته در میان ایرانیان بسیار رایج بوده و نباید آن را مختص زمان معاصر دانست و ریشه در فرهنگ ایران داشته و دارد.
«ایرانیان در پوشیدن لباس تا آنجا تجمل و فخرفروشی به خرج میدهند که به چشم دیده شود و به لباسهایی که در معرض دید نیست چندان اهمیتی نمیدهند… آنها به ظرافت و تمیزی لباسهای زیر هیچ توجهی ندارند و نتیجه اجتنابناپذیر چنان غفلتی کثیف بودن و عدم پاکیزگی است. تن افراد ثروتمند نیز مانند بدن بیچیزها مورد حمله شپش و حشرات گزنده دیگر است.
چندین ماه تمام شب و روز فقط یک پیراهن میپوشند. وقتی که از حمام بیرون میآیند پیراهن به تن میکنند و تا پاره پاره نشود و به زبان حال آیه خداحافظی نخواند حاضر نیستند که آن را عوض کنند.» ص۲۳۶
«ولخرجی و اسراف، موسیقی و رقص رقاصان جوان، لازمه همیشگی اینگونه مهمانیهاست.» ص۱۱۳
تانکوانی به دقت حتی نشست و برخاست و نحوه وقت گذراندن ایرانیان را زیر نظر داشته و عادات زندگی و لوازم خانگی ایران آن دوران را نیز شرح دادهاست:
«ایرانیها غیر از فرش وسیله دیگری برای نشستن روی آن ندارند. آنها چهار زانو روی زمین مینشینند و پشت خود را به دیوار تکیه میدهند و بخش عمدهای از عمر خود را در این حالت به سر میبرند. از نشستن روی صندلی ساده و راحت دستهدار ما و حتی نیمکتهای ترکی که روی آنها بالش و تشکچههای نرم میاندازند به کلی بیخبرند.» ص۱۳۶
هرچند همه این ستایشها باعث آن نمیشود که تانکوانی ابعاد دیگری از خلق ایرانی را شرح ندهد و چیزی از رذائل اخلاقی مردم این سرزمین نگوید. رذائلی که مختص آن دوره نیستند و البته هر مستشرقی گوشههایی از آن را روایت کردهاست:
«ایرانیان در پشت این ظاهر مودب و مهربان و قیافه فریبندهای که دارند، فاقد صداقت و راستیاند. آنها اهل تزویر، پنهانکار، لافزن و بسیار دروغگو هستند… در باب دروغ و دروغگویی ناگفته نباید گذاشت که این عیب بزرگ در بخش اساسی تربیت آنان وارد شده است.
در جدیترین مسائل مثلاً در دادوستد روزانه زندگی گویا آنها از حقیقت و گفتن سخن راست به شدت گریزانند و اگر بیگانهای از روی سادگی قول و قسم آنان را باور کند و به بازارگرمی و سوگندهای محکم آنان دل ببندد کلاهش پس معرکه است و خود را بازیچه دست دغلترین و حقهبازترین مردان روی زمین کردهاست.
پس باید ولو به قیمت خوار شدن سخن و سوگند آنان را باور نکرد و همیشه در معامله با آنان از اظهار شک و تردید و حتی حقیقتگویی و ذیحق نشان دادن خود که تنها وسیله متقاعد کردن است خودداری نکرد چون عادت دارند برابر کسانی که خیال میکنند از آنان نفعی عایدشان خواهدشد خود را پست و زبون نشان دهند و در چنین حالتی تا آنجا که تیغشان ببرد گوش طرف را میبرند. تزویر و ریا در مسائل مذهبی حرص و خست در زندگی عادی از صفاتی است که باید به خصوصیات اخلاقی آنها افزود.
مردم چند ایالت در ایران به ترسویی و تنبلی مشهور بوده و از جنگ گریزاناند. نظیر این جماعت کمتر کسی را دیدهام که به توهین بیاعتنا و در برابر ضربات شلاق این همه متحمل باشد. آنها را به شدت به شلاق ببندید هیچ مقاومت و واکنشی از خود نشان نمیدهند.» ص۲۰۴و۲۰۵
تمدن و خصوصاً کیفیت معماری و شهرسازی ایرانی نیز جزو مهمترین تصورات ما از گذشته است اما این بار در این باره باید گفت گمان عمومی این است که گذشتگان معماری و شهرسازی بهتری نسبت به ما داشتند در حالی که این نتیجهگیری بابت این است که تصور میکنیم در گذشته همه خانهها و شهرها مانند فاخرترین بناهای مذهبی و دربار بودند در حالی که خانه و نقاط شهری مردم عادی به حدی وضع بدی داشت که تمام سیاحان غربی بلااستثنا به این پرداخته و گفتهاند که شهرسازی ایران بدتر از بسیاری از جاهایی است که آنها دیدهاند.
«در شهر هیچ ساختمان دولتی یا شخصی شاخصی نیست که از بیرون توجه کسی را به خود جلب کند. کوچهها فاقد سنگفرش و در دو سو دارای دیوارهای گلی سادهای هستند و بیش از آنکه به خیابان یک پایتخت شبیه باشند به کوچههای یک دهکده شباهت دارند. بدنهی هیچ ساختمان یا پنجره هیچ خانهای دیدی به معبر ندارد. هرکس که تازه وارد این شهر میشود در وهله اول از دیدن این دیوارهای بلند به اشتباه میافتد و اگر در سایر ایالتهای ایران با چنین منظرهای آشنا نشده باشد، ساعتها در داخل آن شهر به جستجوی یک شهر واقعی میگردد…
تمامی تجملات خانهها به قسمت داخلی آن اختصاص دارد. اگر کسی داخل یکی از آنها را ببیند مثل اینکه تمامی خانهها را دیده است. ساختمان در همه جا به یک شکل ساخته میشود. قصر شاه به همان ترتیب تقسیمبندی شده که کلبه کوچک یکی از پایینترین طبقات تقسیمبندی شدهاست. فرق عمده در میان این دو فقط در بزرگی و کوچکی مساحت زیربنا و غنای اتاقها و در تعداد حیاطها و باغچههایی است که از ضمایم آن خانه محسوب میشوند.» ص۱۳۴و۱۳۵
همانند ما، گذشتگانمان نیز توجهی به میراث فرهنگی نداشتند و از نظرشان این آثار چندان حائز اهمیت نبودند و چه حاکمان و چه مردم با بیتوجهی خود باعث ویرانی بخش بزرگی از این میراث شدند که منجر به حیرت مستشرقان میشد.
«جای تاسف است که ایرانیان امروز به بناهای باستانی خود توجهی ندارند و از رسیدگی به آنها غفلت میورزند. بر اثر این بیتوجهی اغلب این آثار که یادگارهای ارزنده و افتخارانگیزی از پادشاهان بزرگشان است رو به ویرانی و انهدام میگذارند. افراد این نسل چون از تحمل مصائب طولانی و پیدرپی مایوس و دلزده گشتهاند دیگر حال و حوصله آن را ندارند که برای اعقاب و آیندگان خود بنای شاخص بسازند. گویا فقط دم را غنیمت میشمارند و به امروز فکر میکنند و با فردا کاری ندارند.» ص۲۲۱
هرچند البته همین اروپاییان هم رفتاری چندان متمدنانه با این آثار نداشتند و آن را به یادگار گذاشتند!
«ما از بخشهای مختلف این بنای مجلل و احترامانگیز که تاکنون از گزند روزگار در امان مانده و هنوز هم حکومتی دلسوز و مقتدر میتواند ساختمانهای آن را از ویرانی کامل نجات دهد، دیدن کردیم و نتوانستیم از هوس نوشتن نامهای خود در دیوار آن منارههای بلند که از بالای آنها موذنان مردم را به خواندن نماز دعوت میکنند خودداری کنیم.» ص۱۲۳
مدل مملکتداری نیز برمبنای دو اصل بود که اول ایجاد ساختاری متمرکز در توزیع ثروت و دوم ایجاد وحشت سراسری با نمایش مجازات به جهت فرمانبری عمومی بود.
«راهنمای ما چراغعلی خان به طرف ما آمد و مطابق یک سنت مرسوم در دربار ایران دستهای ما را از سکههای تازه ضرب طلا و نقره پر کرد. منظور از این کار این بود که همه بدانند که شاه در این سرزمین تنها صاحب و توزیعکننده ثروت است. بنا به دلخواه خود به هر کس که بخواهد میبخشد و از هرکس که بخواهد پس میگیرد. رمز کامیابی استبداد در همین نکته نهفته است.» ص۲۵۰و۲۵۱
«هر بار که مسیر راهم از کنار این میدان [میدان مقابل در اصلی قصر شاه] میافتد، دیدن چنین چوبه وحشتناکی مرا به شدت اندوهگین میکند. هرگز و هرگز از این آلت همیشگی اجرای عدالت که بیشتر وقتها وسیلهای ظالمانه و ابزار تهدید حکومتهای استبدادی است، خوشم نیامده است. بودن چنین وسیله وحشتناک و خوفانگیزی اهانت فاحشی است به ساحت تمامی افراد یک ملت. اینگونه نمادها هر لحظه به یاد من میآورند که در سرزمین آزادی نیستم و از این که این همه از موطن عزیز خودم دورم غرق در اندوه و حسرت میشوم.» ص۱۳۷
زنان ایرانی نیز مورد توجه سیاحان بودند که ذهنیت و نوع تفکر و زندگی آنها چندان متفاوت با زمانهای بعد نبود. طبقات مرفه و میانه آن دوران چندان با طبقات پایینتر از خود از حیث سرگرمی فرقی نداشتند و گزینههای بیشتری در اختیارشان نبود.
«زنان ایرانی که در خانههای خود نه حمام خصوصی دارند و نه تفریح و سرگرمی مورد علاقه حمام رفتن را فرصت پر لذتی برای خود میدانند.» ص۲۴۱
در شناخت هر فرهنگی یک بخش مهم بررسی بازیها، میهمانیها، سرگرمیها و نحوه شادی و گذران اوقات فراغت است. برخلاف تصور عمومی گذشتگان نسبت به ما افرادی بدون سرگرمی، نشاط و طرب نبودند و این مشمول طبقات مختلف میشد.
«شب مهمانی به درازا کشید و با اجرای موسیقی و نمایش به خصوص رقص رقاصان ایرانی مجلس حال و هوای دیگری به خود گرفت. پیچ و تاب هوسانگیز این رقاصان که اغلب پسران نوجوان بودند هنر اصلی این نوع رقصهاست. این حرفه در نظر ایرانیان حرفهای پست شمرده میشود اما در هر حال مانع از آن نیست که مطربی حرفه پرفایدهای تلقی نشود…این رقاصان لباسهای زنانه میپوشند و در هر دستشان یک قاشقک فلزی است… و هرچه هرزگی و بیحیایی که نزد مردم فاسد متصور است، آنها به نمایش میگذارند.» ص۱۰۳
این مرد فرانسوی به نحوی توانستهبود از اندرونی زنان هم سر دربیاورد و روایتی هم از زیست زنان ایرانی در آن دوره تاریخی ارائه کند.
«زنان هم برای خود رقاصههای زن در اندرونی میآورند و از حرکات بیشرمانه و پیچ و تاب هوسانگیز آنان بسیار لذت میبرند. منشا این نوع رفتارهای دور از شرم و ادب را باید در محدودیتهای اسارتآمیزی دانست که بر آنها تحمیل شدهاست.» ص۲۴۱
تعاملات و روابط را نیز تانکوانی به دقت زیر نظر داشته و دلایل و ریشههای اقتصادی آن را نیز شرح داده است.
«اشخاص عادی نیز هر کدام به تناسب امکانات مالی خود چندین کنیز در خانه در اختیار دارند. در کشوری که امیال نفسانی انسانها بدین سادگی ارضا میشود زنان بدنام باید خیلی کم وجود داشتهباشند. انکار نمیتوان کرد که الحق بسیار نادرند و از این نوع زنها هرگز در کوچه و خیابان دیده نمیشود گویا آنان فقط در میان افراد طبقه سوم کم و بیش مشتریهایی دارند.» ص۲۳۸و۲۳۹
اقتصاد ایران در آن دوران نیز جزو مواردی است که تانکوانی آن را زیر نظر داشته و سطح نازل آن را شرح داده است.
«تجارت در ایران در حد تجارت دولتی و فن و صنعت آن در مراحل ابتدایی است. واردات کشور بر صادرات آن بسیار فزونی دارد. ترکیه، روسیه، هند و انگلیس کشورهایی هستند که با این کشور مستقیماً دادوستد دارند… آنها نفرت اجتنابناپذیری نسبت به سفر دریایی دارند و دلشان هیچ نمیخواهد که در مسافرت دل به دریا بزنند. این بیم و پیشداوری موجب شده است که همواره از داشتن نیروی دریایی مجهز و وسایل دریانوردی محروم بمانند.» ص۱۸۷و۱۸۸