جوانی بدون جوانی
نویسنده: میرچا الیاده
مترجم: فرهاد بیگدلو
ناشر: نیماژ
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۴۰۱
تعداد صفحات: ۱۵۲
شابک: ۹۷۸۶۰۰۳۶۷۴۱۱۰
جوانی بدون جوانی
جوانی بدون جوانی یعنی جوان شدن بدون داشتن احساسات و افکار و دنیای جوانی. بهنظرتان چطور است؟
در یک شب بارانی عید پاک، صاعقه به یک استاد زبانشناس سالخورده برخورد میکند. همه گمان میکنند که مرده است اما وجود نشانههایی از حیات باعث میشود او را به بیمارستان ببرند گرچه امیدی به زنده ماندش ندارند. درحالیکه همگی منتظر مرگ او هستند او زنده است و همه گفتوگوها را میشنود.
ذهن او بیدار و پویا و فعال است. در این میان خاطراتی از گذشته به یادش میآید. وقتی پزشکان شگفتزده میفهمند که زنده است و میتواند به خوبی صحبت کند، قهرمان داستان متوجه نکته عجیب دیگری میشود: او جوان شده است. یعنی گزارش پزشکان سنی از او را برآورد میکنند که با سن او در زمانی که صاعقه خورده بود فاصله بسیار دارد.
مرد انگار که هویت جدیدی پیدا کرده است، کسی باور نمیکند که او همان استاد پیر زبانشناس است که قصد داشت خودش را بکشد. اما نکتهای که او خودش فهمیده این است که نه تنها چیزهایی را که در گذشته میخواسته یاد بگیرد حالا به خوبی میداند، بلکه هرچه را که اراده به آموختنش میکند، درجا در ذهن و فکرش قرار میگیرد.
معلوم است که او طعمه خوبی برای بررسیهای علمی پزشکی است آن هم در زمانی که نازیها به دنبال چنین موضوعی بودهاند. برای همین سلسله ماجراهایی برای پنهان کردن او از دست نازیها و به دنبالش سایر کسانی که در جستجویش هستند آغاز میشود.
هویت جدید مرد برایش داستانهای دیگری ایجاد میکند. گویا او به نیرو و دانشی کلیتر متصل است و انگار زمان مفهوم دیگری پیدا میکند. این جوانی بدون جوانی معنای دیگری دارد.
اتصال چنین داستانی به نمادها و باورهای خاص عجیب نیست چون نویسنده این داستان میرچا الیاده است که دینپژوه و اسطورهشناس نامداری است. او در این داستان تخیلی از خواب تا مکانهای خاص روی زمین را به میان میآورد و تاریخ و زمان را به بازی میگیرد. الیاده در این اثر تفسیر متفاوتی از تجربه انسانی از مکان و زمان و واقعیت میدهد.
میرچا الیاده در سال 1907 در رومانی متولد شد. او ابتدا به شیمی و علوم طبیعی علاقه داشت و بعد به یاد گرفتن زبانهای مختلف از ایتالیایی تا فارسی پرداخت. در دانشگاه بخارست فلسفه خواند و یک دوره طولانی تحصیل را در هند گذراند.
مقالات و آثار او به زودی توجه بسیاری جلب کرد. رویکردی علمی و ادبی به اسطوره و نماد و دین داشت و به عنوان تأثیرگذارترین مورخ دین در جهان مطرح شد.
الیاده کتابهای بسیاری نوشته است. برخی از آثار او که به فارسی هم ترجمه شدهاند عبارتند از: چشم اندازهای اسطوره، در خیابان مینتولاسا، رساله در تاریخ ادیان، آیینها و نمادهای تشرف و از جوامع ابتدایی تا ذن.
بخشی از کتاب
او در حالی که کلمات را به آرامی ادا میکرد، شروع به صحبت کرد:
«باید دیوانگی جزئی دوستم رو ببخشید. همیشه از من میخواد به جاش صحبت کنم _احتمالا به این دلیل که طرز بیان بهتری دارم_ برای صحبت در این مورد: با زمان چه میکنیم؟ بزرگترین کشفش این بود که سوال با زمان چه میکنیم، ابهام برتر وضعیت بشری رو شرح میده. چون که از طرفی انسانها -تمام انسانها!- خواهان زندگی طولانی هستن، در صورت امکان زندگی بیش از صدسال؛ اما در بیشتر موارد، به محض رسیدن به سن شصت یا شصتوپنج سال و بازنشسته شدن و آزادی یافتن برای انجام هر کاری که خواهان انجامش هستن، کسل میشن. متوجه میشن با وقت آزادی که دارن هیچ کاری نمیتونن انجام بدن.
و از طرفی دیگه، هر قدر که یه انسان پیرتر میشه، ریتم درونیش هم تندتر میشه، بنابراین اون انسانهایی که _تعداد خیلی کمی از انسانها_ میدونن با وقت آزادشون چیکار کنن، موفق نمیشن کارهای مهمی انجام بدن… درنهایت، این حققت رو هم باید بهش اضافه کرد که…»
کلمبان در حالی که با دست خود بازوی او را میگرفت، حرفش را قطع کرده و گفت: «برای امروز کافیه. یه روز دیگه میتونی بهتر و قانعکنندهتر صحبت کنی.»