لحظههای بداهه در زندگی
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
30book انتشارات آگاه بزودی بزودی بزودی بزودیاز نام «بداهه در لامینور» میتوان به بعضی از موتیفهای این رمان پی برد. در موسیقی غربی برای نشان دادن فضایی عاشقانه، زنانه، احساسیتر و تراژیک از گامهای مینور استفاده میکنند. بداههخوانی هم در موسیقی شرقی رایج است و معنی و مفهوم دارد، در حالیکه در موسیقی غربی دیده نمیشود یا به ندرت دیده میشود. ما شاهد بداههخوانی خواننده زن ایرانی در اجرای قطعه موسیقی غربی هستیم. مرجان صادقی در سومین رمانش داستانش را از یک آگهی در سایت دیوار شروع میکند و به اوپرایی در پراگ میرساند.
بداهه در لامینور
نویسنده: مرجان صادقی
ناشر: ثالث
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۴۰۶
شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۰۵۶۲۰۵
از نام «بداهه در لامینور» میتوان به بعضی از موتیفهای این رمان پی برد. در موسیقی غربی برای نشان دادن فضایی عاشقانه، زنانه، احساسیتر و تراژیک از گامهای مینور استفاده میکنند. بداههخوانی هم در موسیقی شرقی رایج است و معنی و مفهوم دارد، در حالیکه در موسیقی غربی دیده نمیشود یا به ندرت دیده میشود. ما شاهد بداههخوانی خواننده زن ایرانی در اجرای قطعه موسیقی غربی هستیم. مرجان صادقی در سومین رمانش داستانش را از یک آگهی در سایت دیوار شروع میکند و به اوپرایی در پراگ میرساند.
بداهه در لامینور
نویسنده: مرجان صادقی
ناشر: ثالث
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۴۰۶
شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۰۵۶۲۰۵
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
30book انتشارات آگاه بزودی بزودی بزودی بزودیبداهه در لامینور رمان فارسی بلندی است در 406 صفحه که اواخر سال 99 روانه بازار شده است. این اولین رمان خانم مرجان صادقی نویسنده جوان متولد دهه 60 شصتی است که پیش از این دو مجموعه داستان به نامهای مردن به روایت مرداد –نامزد جایزهی جلال- و هاسمیک را نوشته است. متاسفانه خانم نویسنده در طول نوشتن داستان مرگ پدر خود را هم تجربه میکند.
اولین نکتهای که باعث اشتیاق من برای خواندن این رمان بلند شد، اسم خاص این کتاب بود. اگر اندکی هم از سواد موسیقایی برخوردار باشیم، از نام آن میتوان به بعضی از موتیفهای این رمان پی برد. اسم کتاب بیانگر این است که بخشی از فضای داستان در دنیای غرب رخ میدهد، چرا که گامهای مینور و ماژور از نوع تنالیته هستند و در موسیقی غربی بهکار میروند. بعد از به پایان رساندن کتاب مفهوم رمان بهطور کامل هویدا میشود. آفرینشی در لحظه که توصیفکننده صحنهای رمانتیک است. در موسیقی غربی برای نشان دادن فضایی عاشقانه، زنانه، احساسیتر و تراژیک از گامهای مینور استفاده میکنند. نویسنده کتاب هم نوشته است که برای این نامگذاری وقت زیادی صرف کرده است. بداههخوانی هم در موسیقی شرقی رایج است و معنی و مفهوم دارد، در حالیکه در موسیقی غربی دیده نمیشود یا به ندرت دیده میشود. ما شاهد بداههخوانی خواننده زن ایرانی در اجرای قطعه موسیقی غربی هستیم.
داستان با جستجوی یک آگهی آکواریوم در سایت دیوار شروع میشود و در پی آن چند شخصیت مختلف با گذشتههای متفاوت در نقطهای به هم میرسند. افراد در شرایط بحرانی به سر میبرند و برای رهایی از این شرایط فعلی یا گذشتهشان تلاش میکنند. به ظاهر افرادی دور از هم با زندگیهای مختلف در کلافی تنیده و درهم به هم میرسند و در انتها به نحوی با هم فامیل و آشنا میشوند و دور یک میز جمع میشوند. این روایتها به خواننده زن سوپرانو در اپرایی در شهر پراگ ختم میشود و از آنجایی که او در داخل کشور نمیتواند اجرا داشته باشد به اروپا سفر میکند، در کنسرت بزرگی حضور پیدا میند و اتفاقهای بعدی داستان رخ میدهند.
روابط نافرجام
کتاب از بخشهای زیادی تشکیل شده است و نام هر بخش اسم یکی از شخصیتهای داستان است نظیر نیل، بهمن، ثریا، عنایت، آرزو، رامین، اسد ابوالحسن … که روایتگر بخشی از قصه زندگی آن فرد بدون رعایت ترتیب زمانی منظماند. پاراگراف زیر بخشی از کتاب است که انعکاسی است از عشقهای نافرجام:
«دلش چیز بهتری میخواست. زمین محکمتری برای ایستادن، یا یک عشق که بیارزد برایش اشک بریزد یا برقصد. مثل عشقی که بابایش از پدربزرگش بارها نقل کرده بود غورهچینی و زن عربی که چشمهای سرمه کشیده خمارش دل مرد عیالوار را میبرد. روی بوم بزرگی کشیده بودشان. خواست بابایش نبود. دل خودش در ردیف کشت لای پنبهها، شبیهترین و روشنترین تصویر را از زن درآورده بود….»
روایت پر کشش است و بارها خواننده را شگفتزده میکند. با نثری زیبا، یکدست، منظم و منسجم که بسیار خواندنی است روبرو هستیم و همه راویها سوم شخص هستند.
داستانی است بازگوکننده اوضاع حال حاضر ایران با شخصیتهای داستانی زیاد و در نتیجه روایتهای گوناگون از زندگی افراد مختلف. ما شاهد سیل اتفاقهای مختلف اجتماعی در زندگی مردم ایرانیم. موتیفهای بحران و مرگ بسیار پررنگ دیده میشوند. بحرانهایی نظیر از دست دادن خانه، جدایی زن و شوهر، خیانت در رابطه زناشویی و نیز رفاقت، تجاوز، رابطه پر افت و خیز فرزندان با پدرها، محدودیت زن بودن در کشور و نیز مرگ شخصیتها. سایه مرگ از ابتدا تا انتهای داستان دیده میشود، بازماندگان همچون مردههای متحرکیاند که زندگیشان بهخاطر از دست دادن عزیزانشان خالی از معنا شده است. افرادی که رویاهایشان تباه شده و با خود درگیر هستند و شور و اشتیاق زنده بودن را از دست دادهاند و برای بهبود شرایط هیچ تلاش موثری نمیکنند. البته در انتها با شکلگیری رابطههای جدید و حرکت و به جلو رفتن و بازیابی بعضی رابطههای رو به فنا رفته، رویکردی جدید دیده میشود. مرگها در نهایت منجر به آشتی افراد مختلف و نیز شروع زندگیهای جدیدی میشوند که دال بر زایش دوباره از مرگ و نیستی است. مرگ خود رابطی است بین اجزاء مختلف رمان. شروع داستان تکتک شخصیتهای رمان همینگونه است.
بداههای در لحظهی حال
از منظر سبکشناسی، نمیتوان داستان این کتاب را در زمره مدرن یا کلاسیک دستهبندی کرد. نشانههای هر دو سبک را میتوان اینجا یافت. از سویی رمان دارای تنوع شخصیتی است و روایتها به لحاظ زمانی رفتوبرگشتهای مختلفی دارند که نشانههای سبک مدرن است و از سویی هم در بخشهایی از داستان نویسنده در شرح بعضی از فضاها چنان به جزئیات میپردازد که گویا با داستانی با سبک کلاسیک روبرو هستیم. شاید چون رشته تحصیلی خانم صادقی در حوزه کامپیوتر است، خلاقانه از الگوی الگوریتمنویسی برای داستان استفاده کرده است.
از نظر پیشنهاد داستان برای ردههای مختلف مخاطب باید گفت چون رمان دارای ویژگیهایی متفاوت است، آن را به گروههای مختلف خواننده چه برای سرگرمی، چه افرادی که در جستجوی کشف نکتههایی خارج از یک فضای عادی زندگی هستند و چه افرادی که بهطور جدی مخاطب ادبیات هستند میتوان پیشنهاد داد. مرجان صادقی در مصاحبهای اشاره کرده که نوشتن همه کارهایش بدون طرح اولیه است و سرنوشت افراد قصهاش تا به انتها نامشخص است. گویا نوشتن هم برایشان بداههایست در لحظه حال زندگی.
نکته آخر تصویر روی جلد کتاب است که از نظر بصری جلب نظر میکند. رنگهای تصویر و حتی خود سوژه اگر که اهل سفر باشید خود اشارهای است به مرگ. تصویر مربوط به قبرستانی است در شهر سالزبورگ اتریش از صادق میری. نویسنده با هوش و درایت از عناصر فرای داستان نظیر اسم و تصویر روی جلد هم برای تاکید بر موتیفهای داستانش استفاده کرده است.
14 دیدگاه در “لحظههای بداهه در زندگی”
نقد جامعی بود. آدم تشویق میشه برای کشف کتاب. موفق باشید.
ممنون، امیدواریم به زودی فرصت کشف این کتاب را پیدا کنید
یادداشا بسیار جامع و مناسبی بود. ترغیب شدم کتاب رو بخونم.
چه خوب، امیدواریم از خواندن این کتاب لذت ببرید
باسلام و احترام.
با عرض تبریک به سرکار خانم صادقی.
خانم بقاییان: نقد تخصصی و بسیار جالبی داشتید و برآن شدم تا این رمان را مطالعه نمایم.
با آرزوی توفیق برای این دو بانوی نویسنده و محقق
خوشحالیم که به مطالعه این کتاب ترغیب شدید
دوست عزیزم خانم بقایی، سپاس از نقد جذاب و دقیقتان . تشویقم کردین به خواندن این داستان.
ممنون از توجهتون
باسلام و عرض ادب.
نقدی جالبی داشتند.
با آرزوی توفیق روزافزون برای سرکار خانم صادقی
ممنون که مطلب را خواندید
با آرزوی توفیق
سپاس
سلام . نقد خوبی بود . مرا تشویق کرد که کتاب را بخوانم .
چقدر خوب