اقتصاد نشر، دستوپای ما را بسته است
فرشاد رستمی گرافیست و مدیر هنری نشر «هوپا» که در حال حاضر عمدتاً در زمینه کودک و نوجوان فعال است، از تجربههای خود به واسطه کار مدیریت هنری گفته است. رستمی ریشه بسیاری از مشکلات در این حوزه، از تکراری شدن کارها و طرحها تا ته کشیدن خلاقیت طراحان را نتیجه غیرمستقیم توان مالی پایین ناشران در ایران میداند.
فرشاد رستمی گرافیست و مدیر هنری نشر «هوپا» که در حال حاضر عمدتاً در زمینه کودک و نوجوان فعال است، از تجربههای خود به واسطه کار مدیریت هنری گفته است. رستمی ریشه بسیاری از مشکلات در این حوزه، از تکراری شدن کارها و طرحها تا ته کشیدن خلاقیت طراحان را نتیجه غیرمستقیم توان مالی پایین ناشران در ایران میداند.
اقتصاد نشر، دستوپای ما را بسته است
وظیفهی طراح این است که طرح جلدی بسازد که در ارتباط با محتوای کتاب باشد و لازمهاش این است که طراح اولاً درک درستی از لحن و محتوای کتاب به دست بیاورد که خودش وابسته است به اینکه طراح چقدر بتواند با متن ارتباط برقرار کند و در نهایت توان این را داشته باشد که ایده خود را به اجرا درآورد و جنبه دومش هم به نظرم جذابیت است. با هر برداشتی که از این کلمه برای هر مخاطبی می توان تصور کرد.
در پاسخ به سوال شما درباره وضعیت طرح جلد کتاب در زمان حاضر، به جای این بحثهای تخصصی از تجربه خودم در هوپا به عنوان مدیر هنری بگویم. اگر بخواهم یک قضاوت کلی در مورد طرح #جلد کتابها بکنم، اولین چیزی که به چشمم میآید تکراری بودن طرحهاست، جدای از ضعف و قوت آنها. سبکهای مختلفی که در زمانهای خاص تکرار میشوند. کتابها را که نگاه میکنم، از نظر سبک اجرا تکراری هستند و دوبعدی.
شاید جمله دقیقی نباشد اما هنر ما دوبعدی است. حتی در حوزه انیمیشن و سینما. دلایلش هم شاید برمیگردد به سابقه هنر نقاشی و مجسمه سازی و محدودیت های آن در گذشته.
درباره دوبعدی بودن و ضعفهای طراحی جلد کتاب باید بگویم ریشهاش به بحث آموزش برمیگردد. در دانشگاههای ما به دانشجوها به جای اینکه طراحی یاد بدهند، ترفند یاد میدهند. در نتیجه هر طراحی به فراخور استادی که داشته یکسری ترفند یاد گرفته و از آنها در کارش استفاده میکند. در جلد کتابهای ایرانی به ندرت کاری میبینی که فضاسازی و پرسپکتیو داشته باشد. اولاً اکثر طراحها این توان تکنیکی را ندارند و دوم اینکه ناشرها توان پرداخت هزینه برای کارهای وقتگیر را ندارند.
از زاویه دید خودم و درگیری کاری در انتشارات هوپا، موضوعی که به آن فکر می کنم بحث اقتصادی است. درست است که طراح وظیفه دارد به نحو احسن به کارش بپردازد اما هزینههایی که برای طراحی جلد پرداخت میشود آن قدری نیست که طراحهای ما وقت بگذارند و کتاب را بخوانند.
تصور کنید کتابی سیصد صفحهای دست طراح گرافیک میدهیم، وقت نمیکند کتاب را بخواند و برداشت درستی از آن بدست بیاورد. به تبع تصویری هم که ارائه میدهد تصویری سطحی ناشی از یک برداشت سطحی است. ما هم نمیتوانیم از یک طراح انتظار داشته باشیم در ازای چنین مبلغی، همه زندگیش را تعطیل کند و کتاب را بخواند. حالا اینکه بتواند بعد از خواندن کتاب، برداشت درستی داشته باشد و با لحن نویسنده ارتباط برقرار کند خودش یک بحث جداست.
ناشرهای ما به علت اینکه اکثراً ناشرینی کوچک هستند و توان مالی ندارند مدیر هنری ندارند و با یک یا دو طراح و یا مدیر هنری قرارداد میبندند که همه کتابهای آنها را طراحی کند. ریشه چنین مشکلاتی در توان مالی پایین است و باعث تکراری شدن کارها میشود.
یک مشکل دیگر ملحق نشدن ما به کنوانسیون برن و بحث کپی رایت است. گرافیستهای ما المانهای تصویریشان را از گوگل سرچ میکنند. اولاً تصاویر باکیفیت در اینترنت که قابلیت چاپ داشته باشد محدوده کارشان را تنگ تر می کند، دوما اکثر مواقع ایده بر اساس یافتن تصویر شکل می گیرد و به نوعی روند طراحی معکوس میشود.
در هوپا ما توان مالی بدی نداریم و کپی رایت را کامل رعایت می کنیم ولی من به شدت با این مساله مواجهم که آزمون و خطا نکنم و بگردم طراحی پیدا کنم که طرحش حتماً مورد قبولم باشد. اما اگر ناشری بودیم که توان مالی بهتری داشتیم می توانستم در صورتی که طرحی خوب نبودهزینه را پرداخت و سراغ طراح دیگر بروم. ولی این ریسک را نمیتوانم بکنم و مجبورم در انتخاب طراح دقت بیشتر داشته باشم.
هفت طرح جلدی را که از بین آثار خودمان انتخاب کردهام از هردو جنبهای که بیان کردم جلدهای خوبی میدانم. در این جلدها نقش تصویرساز خیلی پررنگ است اما به هرحال با گرافیست و مدیرهنری هماهنگ شده و کاری گروهی است. رابطه خوبی بین تصویر و محتوای کتاب برقرار شده، هم از جهت گروه سنی مخاطبین و هم از نظر محتوای کتاب وشخصیتهای آن.
یک مجموعه کتاب رمان نوجوان به نام بچهمحل نقاشها است که حول و حوش شخصیتی میگذرد به اسم دایی سامان که بچهها بعد از چندین سال نامههای او را پیدا میکنند که با نقاشان معاصر نامهنگاریها و برخوردهایی داشته و در سفرهایش فریدا کالو را دیده، همسنگر پیکاسوبوده و داستانهایی با آنها دارد ….
تصویرساز با موضوع کتاب ارتباط خوبی گرفته و توانایی تصویرسازی و شبیهسازی خوبی هم داشته. اگر روی جلدها را مدنظر قرار دهیم تصویرساز با محتوای کتاب و نوع کار آن نقاش و تکنیکش ارتباط برقرار کرده. زبان تصویر، فانتزی است اما وقتی درباره دالی صحبت میکند با فضای کارهای او و سوررئالیسم ارتباط برقرار میکند و باز به همین شکل درباره پیکاسو یا داوینچی.
تصویرساز این توان را داشته که از هر زاویهای به موضوع نگاه کند. عدم توانایی، او را در اجرای ایده و داشتن زاویه دید متوقف نکرده است و همین نکته خیلی مثبتی است. در درجه دوم، جلدها چه به لحاظ کیفیت و چه به لحاظ بصری جذاب هستند. شاید دلیل من برای چنین مدعایی پرفروش بودن کتاب هم هست. این کتاب، جزو کتابهای تالیفی هوپاست که نه تنها پرفروش است که شاید ازمعدود کتابهای باشند که هوپا روی کپی رایت آن برای خارج از ایران هم کار کرده است.
طراحی جلد