سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

«چهره مرد هنرمند در جوانی» در چند پرده

«چهره مرد هنرمند در جوانی» در چند پرده

 

به آثار نویسندگان بزرگی چون جیمز جویس چطور می‌توان نزدیک شد؟ شاید بهتر است پیش از خواندن بزرگ‌ترین اثر او «اولیس» (که خواندن آن به انگلیسی تسلط بسیار بالایی بر زبان و ادبیات انگلیسی و فرهنگ غرب لازم دارد و در فارسی هم هنوز به طور کامل ترجمه نشده) سراغ کارهای دیگری از او برویم. مثلاً همین «چهره مرد هنرمند در جوانی» که شرح کودکی تا جوانی شخصیت استیون ددالوس است. این یک نقد کتاب به مفهوم متعارف آن نیست. تلاشی است برای نزدیک شدن به اثر جویس، در چند پرده.

به آثار نویسندگان بزرگی چون جیمز جویس چطور می‌توان نزدیک شد؟ شاید بهتر است پیش از خواندن بزرگ‌ترین اثر او «اولیس» (که خواندن آن به انگلیسی تسلط بسیار بالایی بر زبان و ادبیات انگلیسی و فرهنگ غرب لازم دارد و در فارسی هم هنوز به طور کامل ترجمه نشده) سراغ کارهای دیگری از او برویم. مثلاً همین «چهره مرد هنرمند در جوانی» که شرح کودکی تا جوانی شخصیت استیون ددالوس است. این یک نقد کتاب به مفهوم متعارف آن نیست. تلاشی است برای نزدیک شدن به اثر جویس، در چند پرده.

 

 

در این چند وقت اخیر دو سه کتاب با موضوع نقد ادبی خواندم. همه‌ی آن‌ها یکی از لنگرهای سفت‌وسخت و نقاط عطف مهم در تاریخ ادبیات جهان را همین آقای جیمز جویس می‌دانند و البته شاهکارش، اولیس را. اگر گشتی در اینترنت بزنید هم رمان اولیس معمولا در همه‌ی لیست‌های پیشنهادی مختلف وجود دارد.

لیست‌هایی چون گاردین، لوموند، آمازون و .. این یعنی اگر شما بخواهید یکی دو درس‌نامه در مورد سبک‌های مختلف ادبی، ساختار رمان، نقد و تاریخ آن بخوانید اگر جویس نخوانده باشید، کمی ضدحال می‌خورید چون گویی بخش مهمی از درس را از دست خواهید داد.


متاسفانه از اولیس در ایران فقط دو ترجمه‌ی ناقص وجود دارد. ترجمه‌ی اکرم پدرام‌نیا و ترجمه‌ای دیگر از فرید قدمی. تقریباً یک سوم از مجموع این رمان ترجمه شده و در بازار کتاب هم می‌شود پیدایشان کرد. منوچهر بدیعی که مترجم چند اثر مختلف از جویس از جمله همین کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانی» است، در مقدمه‌ی این کتاب می‌نویسد که کار ترجمه اولیس را مدت‌هاست که تمام کرده، اما مسائلی باعث شده است که کتاب به مرحله انتشار نرسد و کسی هم نمی‌داند که چه زمان ممکن است منتشر شود.

 


به هر حال در مورد خواندن از جویس چند گزینه باقی می‌ماند: یا انگلیسی‌تان خوب است و می‌توانید اولیس را به زبان اصلی بخوانید (با توجه به پیچیدگی سبک جویس در نوشتن و ارجاعات فراوان به متون قرون وسطایی در آثار او تسلط شما بر زبان انگلیسی‌ باید از سطح پیشرفته بالاتر باشد)، یا نقد و بررسی در مورد آن بخوانید که در این مورد کتاب در بازار ایران کم نیست یا این که مشکلی با خواندن ناقص رمان ندارید و به خواندن همان یک سوم فعلاً اکتفا کنید.

گزینه‌ی معقول‌تر از نظر من شاید می‌تواند این باشد که فعلاً دو سه اثر دیگر جویس را که به فارسی ترجمه ‌شده‌اند بخوانید تا ببینیم ماجرای ترجمه‌ی اولیس به کجا می‌رسد.
سه عنوان مشخص از جویس که می‌توانید با آنها شروع کنید: «چهره مرد هنرمند در جوانی»، «دوبلینی‌ها» و نمایشنامه «تبعیدی‌ها» است. پیشنهاد خیلی از منتقدان ادبیات هم همین است: خواندن دوبلینی‌ها و چهره مرد هنرمند در جوانی در ابتدا و بعد سراغ اولیس رفتن.

این موضوع زمانی اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند که بدانیم شخصیت اصلی کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانی» که ما در این کتاب تا بیست و دو سالگی‌اش را می‌خوانیم، در رمان اولیس نیز یکی از شخصیت‌های اصلی است. از این کتاب چند ترجمه در بازار ایران موجود است که اقبال به ترجمه‌ی منوچهر بدیعی بیشتر بوده است.

پیش از این که برای اولین‌بار کتابی از جیمز جویس یعنی «چهره مرد هنرمند در جوانی» را بخوانم، عنوان کتاب همیشه با یک شوخی بی‌مزه‌ی پرتکرار در جمع‌های دوستانه، در ذهن من حک شده بود. فکر هم نمی‌کنم این شوخی تنها مختص جمع دوستان من باشد. از زمان رونق فیسبوک یکی از کپشن‌های همیشگی یا دست‌کم یکی از کامنت‌های عکس‌های هنری رفقا از خودشان این بود: چهره مرد هنرمند در جوانی.

و یا البته ترکیب‌های جدیدتر آن «چهره‌ی مرد کارمند در شرکت» و «چهره زن ورزشکار در باشگاه» و همین‌طور هزاران «فلانی در فلان‌جا».

 

Portrait of the artist as a young mann

 

 

چند روز پیش به یکی از کتاب‌فروشی‌های خیابان انقلاب رفتم تا آن دو جلد از اولیسِ پدرام‌نیا را بخرم. این ترجمه در ایران به صورت غیررسمی منتشر شده و باید کمی در بازار بگردید تا پیدایش کنید، اما به راحتی می‌توانید با جستجوی هشتگ اولیس در اینستاگرام، کتابفروشی‌هایی را پیدا کنید که آن را تمیز و مرتب چاپ کرده‌اند و روانه بازار کرده‌اند.

به هر صورت من کتاب را پیدا کردم، ترجمه‌ای مفصل با یادداشت‌هایی فراوان که برای فهم ارجاعات و اشارات متن جویس به متون مقدس، اساطیر، فرهنگ و تاریخ ایرلند خواندن آنها بسیار کمک‌کننده و لازم است.


وقتی از فروشنده که یک آقای پنجاه و چند ساله به نظر می‌رسید پرسیدم کتاب اولیس را دارید؟ سری از روی طعنه یا حسرت تکان داد و گفت: بله، دارم. گویی منتظر بود که کسی آن روز از او در مورد جویس سوالی بپرسد و او خطابه‌ای رسا در تایید و نفی جویس بگوید. راستش من خیلی حوصله نداشتم و چیزی نپرسیدم، اما به پذیرا بودن یا نبودن من برای آغاز بحث اعتنایی نکرد و دوباره سرش را تکانی داد و گفت:

«آدم کتاب می‌خونه که لذت ببره! من خودم چندین بار اولیس رو شروع کردم و ولش کردم چون چرت و پرت میگه، فقط اولیسم اینجوری نیستا! اون یکی چهره مرد هنرمند و اون یکیش دوبلین هم همینه آخه! کتاب‌های الکی معروف!»

 

برای این که بحث پا نگیرد لبخندی از سر موافقت با او زدم و بی‌خیال خریدن اولیس شدم. از کتاب‌فروشی بیرون آمدم و بعد، از خودم دوباره این سوال او را پرسیدم که آیا هنگام خواندن «چهره مرد هنرمند در جوانی» لذت می‌بردم؟ یا فقط چون نوشته‌ای از جویس بود یا مثلا به این دلیل که گفته‌اند خواندنش مهم است به خواندش ادامه می‌دادم؟ پاسخم تقریبا قاطع بود: بله. واقعا خواندن «چهره مرد هنرمند در جوانی» لذت بخش بود.


بخشی از این لذت بردن خب قطعا سلیقه‌ی خواننده است و بخش دیگر هنر نویسنده. برای من چهره مرد هنرمند مجموع این دو حالت بود. خواندن نثری شعرگونه، رویایی و بازیگوش با ارجاعاتی غنی به کتب مقدس و اساطیر. فکر می‌کنم در زندگی هر کسی لحظات و تجربیات ویژه‌ای وجود دارد که به خاطر میزان زیاد شخصی و درونی بودن، توصیف و گفتن و در قالب کلمات آوردن آن‌ها بسیار سخت است.

مثلاً لحظه‌ای که شما اضطرابی غریب را از یک واقعه ساده تجربه می‌کنید یا مثلاً لحظه‌ای که ناگهان احساس می‌کنید قلب‌تان از هرگونه احساسی در مورد خانواده، رفیقی قدیمی، گذشته یا چیزی که همیشه به آن عشق می‌ورزیدید تهی شده است. تجربه‌های غریب معنوی، حتی یوگا، شهود، کشف کردن، سنگینی غمی مبهم، جدایی، تنهایی، ترس یا هزاران تجربه‌ و احساس شخصی دیگر، خواندن جویس ما را کمک می‌کند که شاید بتوانیم این تجربیات بسیار شخصی، درونی و غریب خودمان را کمی به کلمه نزدیک کنیم.

 

 

عنوان کتاب ترجمه‌ای از این عبارت انگلیسی است: ” A Portrait of the Artist as a Young Man “. پرتره در فارسی به چهره ترجمه شده و به نظر من هم نزدیک‌ترین معادل در فارسی همین کلمه می‌تواند باشد. اما در انگلیسی پرتره بار معنایی بیشتری از «چهره» دارد. در هنر به طور کلی پرتره یک نقاشی، یک عکس و یا تندیسی از یک شخص است که در آن تاکید بر چهره و حالات آن غالب است. این تعریف را بگذارید کنار تعریف «پرتره» در ادبیات که در آن این اصطلاح به توصیف یا تحلیل مکتوب یک شخص یا یک چیز اشاره دارد.


یک پرتره مکتوب اغلب تحلیلی عمیق از شخصیت و روانشناسی یک فرد در زمینه‌ای وسیع از محیط اطراف، گذشته و شرایط اجتماعی و تاریخی معاصر او ارائه می‌دهد. از این بابت است که می‌گویم ممکن است کلمه‌ی «چهره» در رساندن مراد جویس از «پرتره» کمی نارسا باشد. گویی چاره‌ی دیگری هم نیست و معادل بهتری حداقل به ذهن من نمی‌رسد.

به این ترتیب کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانی» تحلیلی عمیق از تکامل، دگرگونی، رشد و تغییرات استیون ددالوس از دو سالگی تا بیست و دو سالگی او ارائه می‌دهد. ماجرا از خردسالی او شروع می‌شود و تا اواسط دانشگاه ادامه دارد.

با این که ماجرا به شکل سوم شخص روایت می‌شود اما به دلیل وفاداری نویسنده به ذهنیت ددالوس از کودکی تا جوانی او، ما تکامل و بزرگ شدن او را حتی در نثر کتاب، کلمه‌ها، جملات و تصاویر مکتوب شده نیز می‌بینیم. به نوعی روند کتاب از سادگی به سوی پیچیدگی حرکت می‌کند. از ذهن یک کودک تا ذهن پریشان یک جوان.

 

Portrait of the artist as a young man

 

 

استیون فرزند نخست یک خانواده طبقه متوسط ایرلندی است. این وضعیت خانوادگی و تاریخی یعنی عضویت در یک خانواده‌ی طبقه متوسطی ایرلندی در ابتدای قرن بیستم بر سه چیز مشخص دلالت می‌کند: خانواده، کلیسای کاتولیک و وطن.


ما داستان درگیری، مواجهه، تغییر و تحول روحیات استیون را در مواجهه با این نظم از پیش موجود می‌بینیم. پدری صنعت‌گر و مادری مذهبی که بر ارزش‌های خود تاکید دارند، کلیسای کاتولیک ایرلند که در برابر کلیسای پروتستان انگلستان بر هویت مستقل خود پافشاری می‌کند. همچنین ناسیونالیسم ایرلندی، وطن‌پرستی همه‌گیر و تاکید بر استقلال از پادشاهی انگلیس. ماجرا نبرد استیون جوان است با بندهایی که این شرایط بر ذهن و روح و شخصیت او ایجاد کرده‌اند.


در طول داستان ما لحظه‌های غریبی از پریشانی، اضطراب، ترس، نفرت و آرامش استیون را می‌خوانیم. لحظه‌های نبرد او با خواسته‌های مادر، ترس او از آتش جهنم، گرفتاری‌های او با اخلاقیات کلیسا، بحث او با رفقای ناسیونالیست و هویت‌گرای ایرلندی، جدال او با گذشته و فرهنگ پدری و در آخر توصیفات شگفت‌انگیز از لحظه‌های رهایی: لحظه‌ی اولین گناه و تجربه‌ی هم‌آغوشی، رفتن به دانشگاه به جای کشیش شدن و مهاجرت به اروپا به جای ماندن در دوبلین.

 


حقیقتاً خواندن گفتگوهای درونی استیون در طی این نبردها، لحظه‌های گسست او از ارزش‌های بزرگی چون خانواده، مذهب و وطن، می‌تواند چیزی را در خواننده تکان دهد. خواننده رنج‌های او را تجریه می‌کند و با استیون همراه می‌شود و حتی برای لحظه‌های کوتاهی رهایی را تجربه کند. در عین حال استیون می‌داند که رها شدن از بندهای پیشینی با رنج همراه خواهد بود.

او در صفحات پایانی کتاب به دوستش می‌گوید: «من از تنها بودن یا به خاطر دیگران عقب رانده شدن یا رها کردن آنچه باید رها کنم نمی‌ترسم. از اشتباه کردن هم نمی‌ترسم حتی اگر اشتباه بزرگ باشد، اشتباهی که یک عمر طول بکشد و شاید تا ابد ادامه پیدا کند.»

سبک جویس در نوشتن را یکی از نقاط عطف مهم در تاریخ داستان‌گویی می‌دانند. او از پیشگامان سبک سیال ذهن بود که در داستان‌های خود به جای تمرکز بر وقایع بیرونی و مباحثی چون پیرنگ داستان، بر رویدادها و تحولات ذهن شخصیت‌های داستان تاکید داشت. این یعنی آن چیزی که در جهان بیرونی رخ می‌دهد در برابر درک ذهنی شخصیت داستان از آن، اهمیت ثانوی پیدا می‌کند.

 

وقتی «چهره مرد هنرمند در جوانی» را می‌خوانیم ما از وقایع بیرونی تنها از خلال اندیشه‌های درونی استیون باخبر می‌شویم. این که دوبلین چگونه است، خانواده در چه وضعیتی قرار دارد، مدرسه و کلیسا و مردم چطور امور خود را می‌گذرانند را ما آن‌گونه می‌خوانیم و می‌فهمیم که استیون آن‌ها را در ذهن خود می‌فهمد و درک می‌کند. این شیوه روایت را می‌توان کاملاً در برابر سبک نویسندگان دیگری چون بالزاک دانست. واقع‌گرایی کلاسیک در برابر واقعیتی که تنها در ذهن‌ها تجربه و ساخته می‌شود.

بیشتر منتقدان به این باور دارند که «استیون ددالوس» خود جویس است و «چهره مرد هنرمند در جوانی» زندگینامه‌ی خودنوشت او. جویس در جوانی در مدارس مذهبی کلیسای یسوعی آموزش دیده بود، در دوبلین بزرگ شد و در ابتدای دهه‌ی سوم زندگی‌اش برای همیشه از ایرلند به اروپا مهاجرت کرد و دوبلین را ترک گفت.

با تدریس زبان انگلیسی و در شرایط سخت مالی زندگی کرد و نوشت، اما حاضر نشد تن به استانداردهای عرفی و ادبی زمان خود بدهد. معروف است که وقتی در بسیاری از کشورها از انتشار قانونی اولیس جلوگیری می‌شد او حاضر نشد که بعضی از بخش‌های کتاب را که با شرایط عرفی آن زمان هماهنگ نبود، حذف کند. او رنج‌های در بند نبودن را به جان خریده بود.

 

  این مقاله را ۳۱ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *