سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

نفرین تاریک دوریان گری

نفرین تاریک دوریان گری

 

اسکار وایلد در تصویر دوریان گری می‌خواهد نه تنها هیجانات و لذایذ یک زندگی زیبایی‌شناسانه و بی‌رحمانه، بلکه محدودیت‌ها و خطرات آن را هم نشان بدهد. اما نخستین چاپ کتاب اصلاً واکنش‌های مثبتی برای وایلد در پی نداشت و کتاب بعدها در دادگاه به سندی بر ضد او تبدیل شد و البته در نگاه نسل‌های بعد به او نقشی برعکس نقشش در دادگاه داشت. تعداد کمی از ما دوست داریم لندن زمان وایلد با ظواهر مجلل و قلب وحشی‌اش دوباره برگردد اما وایلد ممکن است به ماندن در آن‌جا بسنده کند. هیچ کس به خوبی و خوشی زندگی نمی‌کند.

اسکار وایلد در تصویر دوریان گری می‌خواهد نه تنها هیجانات و لذایذ یک زندگی زیبایی‌شناسانه و بی‌رحمانه، بلکه محدودیت‌ها و خطرات آن را هم نشان بدهد. اما نخستین چاپ کتاب اصلاً واکنش‌های مثبتی برای وایلد در پی نداشت و کتاب بعدها در دادگاه به سندی بر ضد او تبدیل شد و البته در نگاه نسل‌های بعد به او نقشی برعکس نقشش در دادگاه داشت. تعداد کمی از ما دوست داریم لندن زمان وایلد با ظواهر مجلل و قلب وحشی‌اش دوباره برگردد اما وایلد ممکن است به ماندن در آن‌جا بسنده کند. هیچ کس به خوبی و خوشی زندگی نمی‌کند.

 

 

اسکار وایلد مردی نبود که با ترس زندگی کند، اما ریویوهای اولیه در مورد «تصویر دوریان گری» باید او را دچار تردیدهایی کرده باشد. این داستان، که درباره مردی است که هرگز پیر نمی‌شود در حالی که پرتره‌اش پیر می‌شود، در ژوئیه 1890 در شماره‌ای از مجله Lippincott’s منتشر شد که یک مجله فیلادلفیایی بود که در انگلستان توزیع می‌شد.

روزنامه دیلی کرونیکل لندن داستان را «پلید»، «مسموم» و «پر از بوی گند فساد اخلاقی و معنوی» توصیف کرد. روزنامه St. James Gazette هم آن را «زننده» و «منزجرکننده» دانست و پیشنهاد کرد که دولت یا انجمن حراست[1] ممکن است بخواهد تا نویسنده را تحت پیگرد قرار دهد. بدترین خبر، اخطار اضطراری منتشر شده در روزنامه Scots Observer بود که بیان می‌کرد گرچه «دوریان گری» اثری ادبی است، اما با «موضوعاتی که در فراخور دپارتمان تحقیقات جنایی یا جلسه دادرسی غیر علنی» است سر و کار دارد و عمدتاً مورد علاقه «نجیب‌زادگان قانون‌شکن  یا پسران تلگرافی[2] منحرف است»، که کنایه‌ای به رسوایی آن زمان لندن بود که فعالیت فاحشه‌خانه مردانه‌ای در خیابان کلیولند افشا شده بود. در طول پنج سال، وایلد متهم به «ارتکاب اعمال ناشایست فاحش با اشخاص مذکر به خصوص» شناخته شد.

 

جنجال چندان هم غافلگیرکننده نبود: هیچ اثری در میان داستان‌های جریان اصلی انگلیسی‌زبان تا این اندازه به بیان تمایلات غیردگرجنسگرایانه نپرداخته بود.  صفحات ابتدایی کوچکترین تردیدی باقی نمی‌گذارند که بازیل هالوارد، نقاش پرتره دوریان عاشق سوژه‌اش است. همین که دوریان قدرت‌های خداگونه‌اش را کشف می‌کند، اعمال شنیع مختلفی انجام می‌دهد، از جمله قتل؛ اما برای حساسیت‌های دوران ویکتوریا، غیر قابل‌بیان‌ترین بخش عمل او فسادش در رابطه با چندین مرد جوان بود.

در محاکمه وایلد در سال 1895، وکلای طرف مقابل بخش‌هایی از «دوریان گری» را خواندند. اسکار وایلد به زندان افتاد.

 

وایلد در سال 1900 و در سن 46 سالگی در هتلی فکسنی در پاریس از دنیا رفت. وایلد هیچ گاه مثل جرج برنارد شاو آَشکارا رادیکال نبود، اما جستارهای متکبرانه‌ای که بین سال‌های 1889 تا 1891 منتشر کرد، یعنی «حقیقت نقاب‌ها»، «قلم، مداد و زهر»، «زوال دروغگویی»، «منتقد به مثابه هنرمند» و «روح انسان تحت نظام سوسیالیسم»، رخنه‌هایی در بنیادهای اخلاقی انگلستان در دوران ویکتوریا ایجاد کرد.

 

داستان دوریان گری از همان شامی پدید آمد که جاودانگی شرلوک هلمز را هم تضمین کرد. وایلد و آرتور کانن‌دویل در آگوست 1889، در حالی که در لندن مهمان جوزف مارشال استودارت، سردبیر روزنامه Lippincott’s بودند با هم شام خوردند. دویل هم مثل بسیاری دیگر تحت تاثیر وایلد قرار گرفت. دویل بعدها به یاد آورد: «او از همه ما جلوتر بود، و با این حال به نظر می‌رسید که به همه چیزهایی که ما می‌توانستیم بگوییم علاقمند است».

مدتی بعد در همان سال، دویل دومین داستان شرلوک هلمز، «نشانه چهار»[3] را برای  Lippincott’s فرستاد، در حالی که چند ویژگی اسکار وایلدی را هم به کارآگاه بزرگ اضافه کرده بود. وایلد هم به نوبه خود ممکن است چند حقه از خالق هلمز برگرفته باشد: بخش‌هایی از دوریان گری درست مثل رویه‌های پلیسی مخوف است.

در نسخه دستنویس وقتی که دوریان سعی می‌کند پرتره‌اش را نابود کند، آمده: «همین الان پاره‌اش کن»؛ وایلد بعداً عبارت «از بالا تا پایین» را اضافه می‌کند. نیکولاس فرنکل، سردبیر ویرایش جدید هاروارد از دوریان گری توضیح می‌دهد که این حرکت دریدن دل و روده یادآور جک قاتل[4] (سلاخ) است که جنایت‌هایش دو سال پیش تمام روزنامه‌ها را پر کرده بود.

 

اسکار وایلد
اسکار وایلد

 

 

برخلاف انگلستان، دوریان گری در آمریکا رسوایی برانگیز نشد. گرچه وایلد در نظر داشت تا داستان را در حد یک رمان گسترش دهد، قطعاً به کنایه‌های مطبوعات هم واکنش نشان داد.

بیشتر ارجاعات به تماس فیزیکی بین شخصیت‌های مرد حذف شد. از طرف دیگر، اضافات هم به اندازه حذفیات اهمیت دارند. شش فصل، و در مجموع 28 هزار کلمه به داستان اضافه شد. این اضافات شامل داستان‌های فرعی بودند از کمدی اجتماعی، ماجراهای گستاخانه دوریان در دخمه‌های تریاک، طرحی کامل‌تر از سیبل وین تیره بخت، و یک طرح فرعی با حضور جیمز وین، برادر سیبل که به دنبال انتقام او بر می‌آید.

 

محتوای جدید به دوریان گری وزنی رمان‌گونه، و حتی نوعی سویه سیاسی بخشید. برای مثال، فصلی که درباره خانواده وین است، سبک زندگی پرقو مانند دوریان گری را آشکار می‌کند. با این حال، این گشت و گذارها در طبقات بالا و پایین جامعه کمی شبیه به حواس‌پرت‌کنی عمدی به نظر می‌رسد. در این نسخه قاعده‌سازی‌های شسته رفته‌ای در کتاب به کار رفته است تا به طبقه متوسط قوت قلب بدهد.

نسخه‌ای که وایلد برای  Lippincotts فرستاد، داستان بهتری است. این نسخه ریتم سریع و و وهمناک یک افسانه پریان مدرن را دارد و دوریان هم بهترین افسانه پریانی است که وایلد نوشته است. وایلد از همان ابتدا روشن کرد که نه تنها می‌خواهد هیجانات و لذایذ یک زندگی زیبایی‌شناسانه و بی‌رحمانه، بلکه  محدودیت‌ها و خطرات آن را هم نشان بدهد.

شناعت زوال دوریان در این اثر به اندازه هر پیچش داستانی دهشتناکی در آثار ادگار آلن‌پو  جدایی‌ناپذیر است و با نگاه کردن به صفحات پایانی این کتاب تقریبا می‌شود لب‌های وایلد را دید که در حال نوشتن کج و کوله می‌شود و دندان قروچه می‌کند. زیر پاراگراف بی‌رحمانه‌ی آخر، او که انگار چاقویی در دست دارد، نامش را با ضرباتی شلاق مانند امضا می‌کند. وایلد از پرسونای همیشگی‌اش خارج می‌شود تا نگاه بی‌طرفانه‌ای به سبک زندگی هیجان‌خواهانه‌ای[5] که عموماً به او نسبت داده می‌شود بیندازد.

 

حتی در نسخه نهایی کتاب، وایلد از گرفتن نتیجه اخلاقی، و از این که به هنرمند بگوید چه کند یا خواننده باید چه فکری کند خودداری می‌کند. هرکس باید اصول اخلاقی خودش را شکل دهد. وقتی وایلد نوشت هر گونه افراط و تفریط مجازات خودش را به دنبال می‌آورد، ظاهرا تضاد میان بازیل، که عشق‌اش به دوریان را فقط در رابطه‌ای ذهنی تصور می‌کند، و دوریان، که به قدری به تماس فیزیکی مشتاق است که عقل‌اش را از دست می‌دهد را در ذهن دارد. هر دوی این مردان سرانجام بدی دارند.

لرد هنری، برعکس، آسیبی نمی‌بیند و حرف‌هایش شیطانی‌تر از اعمالش هستند. بازیل او را به پرهیزکاری پنهانی متهم می‌کند:«شما هرگز چیزی اخلاقی نمی‌گویید و هرگز کار اشتباهی نمی‌کنید». لرد هنری به نوع به‌خصوصی از اعتدال معاصر اعتقاد دارد و به ذهنش لذت می‌دهد و نه بدنش، و دوریان را به عنوان یک لذت‌گرای میانجی به کار می‌گیرد. در لرد هنری چیز غم‌انگیزی وجود دارد؛ به خاطر این که برخلاف بازیل و دوریان، او نمی‌تواند به خودش متعهد باشد. زندگی او نیابتی است.

آن‌چه به عنوان حکایتی پر جاذبه شروع می‌شود، به شکل کابوسی تماماً مدرنیستی پایان می‌یابد. فقط یک شخصیت است که هر چیزی را مثل لذتی خودجوش تجربه می‌کند و آن سیبل وین است، آن هم وقتی  تصمیم می‌گیرد تا زندگی هنری را ترک کند و خودش را وقف دوریان کند. او به دوریان می‌گوید:«از سایه‌ها خسته‌ام»، یا «تو برای من بیشتر از همه آن چه که هنر می‌تواند باشد ارزش داری». سیبل به طرز غم‌انگیزی متوجه نیست که دوریان روح‌اش را برای نقاشی معاوضه کرده است و مانند دیگران توسط طلسم آن پرتره گرفتار شده است.

نکته ترسناک در مورد زندگی وایلد این است که خودش هم نتوانست از پیامدهای شیطانی آن تصویر بگریزد. کتاب او خصائص زیانباری را به نمایش گذاشت. آلفرد داگلاس[6] آن را در آکسفورد خواند و بنا به اظهار خودش سیزده بار هم آن را بازخوانی کرد. او مصمم شد تا نویسنده کتاب را ملاقات کند. او همان فانتزی وایلد بود که جان گرفته بود. او دوریانی بود که از بوم قدم به بیرون می‌گذاشت. اما او روح کریهی داشت؛ همان‌طور که وایلد در «از اعماق»[7] تشخیص داده بود، نفرت بیشتر از عشق او را به هیجان می‌آورد. وایلد درست مثل بازیل، به این مرد جوان عشق می‌ورزید.

با این حال، فضاحت وایلد در طول زمان به همان اندازه‌ای که موجب انزجار شده بود همدلی هم ایجاد کرد؛ به خصوص در میان کسانی که از وضعیت تبخترآمیز امپراتوری بریتانیا دلسرد شده بودند. ییتس[8] در این باره نوشت:«وقتی حکم اعلام شد[9] فاحشه‌ها روی سنگفرش خیابان رقصیدند». سرکشی وایلد در دنیای زیرزمینی، درهای امید را باز کرد.

دگرگونی (که امروزه رخ داده) تقریبا رویاگونه است. مردی که خودش را در ادبیات یونان باستان غرق کرده بود، کسی که شخصیت خود را بر اساس نوشته‌های بالزاک، استاندال و پیتر[10] شکل داده بود، مردی که هر روز در زندان دانته می‌خواند، ممکن بود نوع جدیدی از جهنم را در پیروزی جهانی فرهنگ پاپ سبک زندگی آمریکایی بیابد.

پزشکی طول عمر را افزایش می‌دهد و روند پیر شدن را کند می‌کند اما رضایت شخصی هنوز همان اندازه متاعی گریزپاست که برای دوریان گری بود. تعصب افول می‌کند، جهل رشد می‌کند و جهان به عقب و جلو می‌چرخد. تعداد کمی از ما دوست داریم لندن زمان وایلد با ظواهر مجلل و قلب وحشی‌اش دوباره برگردد اما وایلد ممکن است به ماندن در آن‌جا بسنده کند و شادی‌ها و غم‌هایش را مزه مزه کند. هیچ کس به خوبی و خوشی زندگی نمی‌کند.

 

 

نفرین تاریک دوریان گری

نویسنده: الکس راس ، نیویورکر
مترجم: صدف عباسی

برای خواندن متن اصلی می‌توانید به سایت نیویورکر بروید یا این‌جا را کلیک کنید.

 

 

[1] National Vigilance Association انجمن ملی حراست، که در سال 1885 به منظور اجرا و بهبود قوانین برای سرکوب اعمال جنایی و بی‌عفتی عمومی در بریتانیا تاسیس شده بود.

 

[2] منظور پسران 10 تا 18 ساله‌ای بودند که سوار بر دوچرخه در خیابان‌ها تلگراف‌ها را می‌رساندند

[3] این کتاب توسط نشر هرمس و با ترجمه مژده دقیقی به فارسی برگردانده شده است.

[4] جک قاتل یا جک قصاب نام مستعار قاتلی زنجیره‌ای است که در یک دوره سه ماهه در 1888، زنان فاحشه در لندن را به قتل می‌رساند. او هرگز شناسایی نشد.

[5] sensation-seeking هیجان‌خواهی یک ویژگی روانشناختی است که به جستجوی تجارب و احساساتی گفته می‌شود که متنوع، بدیع، پیچیده و شدید هستند و ممکن است تبعات فیزیکی، اجتماعی، قانونی یا مالی به دنبال داشته باشند.

[6] لرد آلفرد داگلاس (1870-1945) شاعر، نویسنده، مترجم و سیاستمدار بریتانیایی و معشوق اسکار وایلد بود.

[7] De Profundis نامه‌ای طولانی که وایلد در طول دو سال زندانی بودن به جرم همجنسگرایی برای آلفرد داگلاس نوشت. این کتاب با ترجمه مریم امینی در نشر مرکز منتشر شده است.

[8] ویلیام باتلر ییتس (1865-1939) از شاعران و نمایشنامه نویسان به نام ایرلندی.

[9] پدر آلفرد داگلاس که از رابطه او با وایلد ناراضی بود شروع به آزار وایلد می‌کند. در پی شکایت وایلد از او، خودش به جرم اعمال منافی عفت به زندان می‌افتد.

[10] والتر هوراشیو پیتر (1839-1894)، جستار نویس، ادیب، منتقد هنری و داستان‌نویس انگلیسی

 

 

  این مقاله را ۵ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *