غاده السمان -نویسندهی سوری- در جواب نامه یکی از خوانندگانش که پرسیده بود رماننویس کیست؟ مینویسد: «اگر سیبی را دیدی که از درختی میاُفتد و مانند نیوتن، ذهنت به سمت جاذبهی زمین رفت، تو یک دانشمندی. اگر افتادن سیب را دیدی و برایش گریه کردی، تو یک شاعری. اگر سیب اُفتاده را دیدی و خواستی آن را بفروشی، تو یک بازرگانی.
اگر افتادن سیب را دیدی و از «مار» دربرابر «آدم» دفاع کردی، تو یک فرد سیاستپیشه هستی. اگر افتادن سیب را دیدی و ذهنت به سمت کرمی رفت که درون سیب را خورده است، تو فردی عصبی هستی. اگر سیب از درخت افتاد و تو هم آن را برداشتی و شروع به خوردنش کردی، تو شخصیتی واقعی داری. اما اگر سیب را دیدی که از درخت میافتد و همه این چیزها باهم به ذهنت آمد و هیچ کدام را انجام ندادی و تنها آنها را نوشتی، تو یک رماننویسی».
شاید این توصیف خوبی برای نگاه یک رماننویس باشد، یک نگاه چندجانبه که با کمک تخیل کلیتی را آشکار میکند. اگر به این موضوع علاقمندید، این مقاله را بخوانید.
اما خوانندگان رمان به دنبال چه هستند؟ لذت بردن؟ به دست آوردن تجربه؟ شناخت آدمها و زندگیهای دیگر؟ یا شاید خواندن رمان -به قول ارنستو ساباتو- به ما کمک میکند که زندگی بشر را به صورت یک کل درنظر آوریم.
شما به چه دلیلی رمان میخوانید؟