ریموند کارور
ریموند کارور را با داستان کوتاه به یاد میآوریم. با امساک در دادن اطلاعات و گفتوگو و با مینیمالیسم رایج در داستانهایش و نثر خوددار و جملات کوتاهی که به کار میبُرد. کارور در ایران هم بسیار محبوب شد. زندگیاش کوتاه بود و ناسالم. در این پرونده به جنبههای مختلفی از پدیدهی کارور پرداختهایم. مصاحبه معروف او با پاریس ریویو، نقدی درباره «کلیسای جامع…» مشهورترین اثرش، متنی درباره زندگی متلاطمش و سرانجام به دلایل محبوبیت او در ایران میپردازیم.
ریموند کارور را با داستان کوتاه به یاد میآوریم. با امساک در دادن اطلاعات و گفتوگو و با مینیمالیسم رایج در داستانهایش و نثر خوددار و جملات کوتاهی که به کار میبُرد. کارور در ایران هم بسیار محبوب شد. زندگیاش کوتاه بود و ناسالم. در این پرونده به جنبههای مختلفی از پدیدهی کارور پرداختهایم. مصاحبه معروف او با پاریس ریویو، نقدی درباره «کلیسای جامع…» مشهورترین اثرش، متنی درباره زندگی متلاطمش و سرانجام به دلایل محبوبیت او در ایران میپردازیم.
ریموند کارور زندگی کوتاهی داشت. تنها پنجاه سال زندگی کرد و بیشتر شهرت او به خاطر نقشی است که در برآمدن دوباره داستان کوتاه در فضای ادبیات انگلیسیزبان داشت. داستانهای او عموماً در مورد زوجهای آمریکایی طبقه کارگر است که در حومه شهرها یا آپارتمانهای کوچک و محقر وسط شهر زندگی میکنند. این داستانها تصویری از زندگی زنها و مردها به دست میدهند و اینکه زندگی مشترک آنها با هم به چه معناست و خود این آدمها چه احساسی دربارهی این زندگی دارند. و البته اغلب با یک زندگی یکنواخت و بیمعنی سروکار داریم. طلاق و اعتیاد به الکل دو موضوعی هستند که در تعدادی از این داستانها مطرح میشوند.
اگر میخواهید بیشتر ریموند کارور را بشناسید این مصاحبه او با پاریس ریویو که سال 1983 و 5 سال قبل از مرگ او صورت گرفته، کمک مناسبی است. در این مصاحبه کارور درباره کودکی خود و اوضاع خانوادهاش و ازدواج بسیار زودهنگامش صحبت میکند و در ادامه بحث به الکلیسم کشیده میشود. مشکلی که دردسر بزرگ زندگی خود او بود و یکی از درونمایههای ثابت آثار او را هم تشکیل میدهد.
نگاهی به هنر داستانسرایی در گفتگو با ریموند کاروراین مصاحبهی پاریس ریویوو با ریموند کارور در تابستان سال 1983 میلادی انجام شده. یعنی حدوداً 5 سال پیش از مرگش. در آن زمان، کارور در نیویورک و با تس گالاگر زندگی میکرد. گالاگر نیز زنی شاعر و نویسنده بود و همزمان، یکی از سرسختترین منتقدان جنگ در ایالات متحده به شمار میآمد. ریموند کارور یکی از پرچمداران پروسهی تجدیدحیات داستان کوتاه در دههی 1980 نیز هست! ریموند کارور در میان اهالی ادبیات به «معتادِ داستان کوتاه نوشتن» معروف است. بسیاری از آثارش نیز به زبان فارسی ترجمه شدهاند. |
نقدی داریم بر مجموعه داستان «کلیسای جامع و چند داستان دیگر» به قلم روبرت صافاریان. بخشی از این نقد: «داستانهای مجموعهی کلیسای جامع ریموند کارور تقریباً همه دربارهی زوجهای آمریکایی هستند، دربارهی زنها و شوهرها. زنها و شوهرهایی از طبقه متوسط پایین یا طبقه بیچیز جامعه که بیشترشان قبلاً شوهر یا زن دیگری داشتهاند. زنها و مردهایی که هیچیک دغدغهای جز گذران زندگی معمولیشان ندارند. در میان این زنها و مردها تیپ روشنفکر نداریم، به معنای کسی که دغدغههایی برای کل جامعه داشته باشد، به آمریکا فکر کند، نگران آینده آمریکا یا آینده بشریت باشد، به سیاست بیندیشد…»
زنها و شوهرهای قصههای کارورداستانهای مجموعه «کلیسای جامع و چند داستان دیگر» تصویری از زندگی زنها و مردها به دست میدهند و اینکه زندگی مشترک آنها با هم به چه معناست و خود این آدمها چه احساسی دربارهی این زندگی دارند. اغلب با یک زندگی یکنواخت و بیمعنی سروکار داریم. طلاق و اعتیاد به الکل دو موضوعی هستند که در تعدادی از این داستانها مطرح میشوند. این داستانها خودزندگینامهایاند اما نه به این معنا که همهی این اتفاقات برای خود کارور افتاده باشد. بعضی از اتفاقات را احتمالاً کارور خود تجربه کرده و برخی دیگر را به خاطر نوع زندگی خودش، به خوبی میتوانسته درک کند. کارور راجع به چیزهایی نوشته که خوب میشناختهشان و این هم حُسن کار اوست و هم محدودیت آن. |
حتماً شما هم شنیدهاید که «نویسندگانی که آثارشان همچون ستارهای در ویترین کتابفروشیها میدرخشد، اغلب هیولاهای ترسناک خانههایشان هستند.» خب، این نقل قول قدیمی در مورد کارور که بدجور صدق میکند. اگر میخواهید درباره زندگی شخصی او بیشتر بدانید این متن را بخوانید.
داستانهای زندگی ریموند کارورریموند کارور روش منحصربهفردی را برای به تصویر کشیدن زندگی رومزهی مردم عادی ابداع کرد. سخنان صریح و جملات کوتاهش در به شهرت رساندنش نقشی اساسی داشتند. بسیاری از آثار او به زبان فارسی هم ترجمه شده اند. از آن میان، وقتی از عشق حرف میزنیم، دوچرخه، عضله، سیگار و داستانهای برقآسا از بقیه محبوبترند.در این مقاله نگاهی انداختهایم به زندگیِ ریموند کارور و نه داستانهای او. |
کارور در ایران هم بسیار محبوب شد. او را به نوعی ادامه سنت همینگوی در نثر و کوتاهنویسی دیدهاند. کارور جوانیاش را در متلاطمترین دوران آمریکا از نظر سیاسی و اجتماعی گذراند اما این بحرانها نه در داستانهای او و نه در مصاحبههایش بازخوردی نداشتند. چرا نویسندهای تا به این حد ناآشنا و گریزان از سیاست، اقبالی گسترده در جامعهای سیاستزده، مثل ایران پیدا کرده است؟ مهدی ملکشاه در این یادداشت سراغ جواب این سوال رفته است.
ریموند کارورِ ما ایرانیهاریموند کارور در عصری در آمریکا زیست که جامعه دستخوش انواع بحرانها بود و در صدر آنها جنگ ویتنام. اما آدمهای کارور درباره ویتنام حرف نمیزنند. درباره آمریکا هم حرف نمیزنند. سوالی که پیدا میشود این است که چرا نویسندهای تا به این حد ناآشنا و گریزان از سیاست، اقبالی گسترده در جامعهای سیاستزده، مثل ایران پیدا کرده است؟ و دست آخر کارور چه میراثی برای نویسندگان ما داشت؟ مهدی ملکشاه مینویسد: «درسی که داستاننویسی ما باید از کارور میگرفت و نگرفت این بود که به آسیبهای اجتماعی بهعنوان آسیبهای اجتماعی نگاه کنند، نه اشیایی تزیینی برای داستان نوشتن: کارور عمیقاً نسبت به یک معضل اجتماعی در آمریکا واکنش نشان داد: الکلیسم.» |