سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

حقیقت گریزپای یک ذهن ناآرام

حقیقت گریزپای یک ذهن ناآرام


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

تام راب اسمیت در جدیدترین رمان خود دست به خلق اثری تاثیرگذار و شاید کمی متفاوت زده، نشان دادن دریچه‌‌ای کم‌‌تر دیده شده از رمان جنایی؛ اثری با درونمایه‌‌های متنوع و خرده‌‌روایت‌‌های بسیار که از ابتدا تا انتها خواننده را با خود همراه می‌‌کند. طرح مسائل و مفاهیمی مانند خانواده، رازداری، آبرو، حیثیت، وفاداری، پنهان‌‌کاری، عارضه‌‌های روحی و روانی و… در کنار هم، سوال‌های اخلاقی زیادی را در ذهن راوی و البته مخاطب ایجاد می‌‌کنند: حقیقت چیست؟ چه‌‌کسی راست می‌‌گوید؟ چه‌‌کسی گناهکار است؟ من هم مقصرم؟ جنایت اصلی کدام است؟

مزرعه

نویسنده: تام راب اسمیت

مترجم: نادر قبله‌ای

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۲

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۳۲۷

تام راب اسمیت در جدیدترین رمان خود دست به خلق اثری تاثیرگذار و شاید کمی متفاوت زده، نشان دادن دریچه‌‌ای کم‌‌تر دیده شده از رمان جنایی؛ اثری با درونمایه‌‌های متنوع و خرده‌‌روایت‌‌های بسیار که از ابتدا تا انتها خواننده را با خود همراه می‌‌کند. طرح مسائل و مفاهیمی مانند خانواده، رازداری، آبرو، حیثیت، وفاداری، پنهان‌‌کاری، عارضه‌‌های روحی و روانی و… در کنار هم، سوال‌های اخلاقی زیادی را در ذهن راوی و البته مخاطب ایجاد می‌‌کنند: حقیقت چیست؟ چه‌‌کسی راست می‌‌گوید؟ چه‌‌کسی گناهکار است؟ من هم مقصرم؟ جنایت اصلی کدام است؟

مزرعه

نویسنده: تام راب اسمیت

مترجم: نادر قبله‌ای

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۲

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۳۲۷

 


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

 

«تا آن تماس تلفنی همه‌‌چیز معمولی بود… عصر طاقت‌‌فرسای ماه اوت بود… پدرم بود. او چندی پیش به سوئد نقل مکان کرده و تماسش غیرعادی بود؛ به‌‌ندرت از تلفن همراهش استفاده می‌‌کرد… پدرم گریه می‌‌کرد… هرگز پیش از این گریه‌‌اش را ندیده بودم. والدینم همیشه مراقب بودند جلو من بحث نکنند یا عصبانی نشوند. در خانه‌‌ی ما خبری از قیل‌‌وقال‌‌های خشن یا دعواهای اشک-بار نبود.»

مزرعه -جدیدترین اثر تام راب اسمیت- با ضربه‌‌ای نفس‌‌گیر آغاز می‌‌شود: راوی جوان رمان، دنیل که دور از خانواده در لندن زندگی می‌‌کند، با دریافت تماس تلفنی عجیبی از پدر، وارد بازی طولانی و پیچیده‌‌ای می‌‌شود؛ بازی دلهره‌‌آوری که تمام باورها و تصورات او را یک‌‌بار برای همیشه زیر سوال برده و متزلزل می‌‌کند. «مادرت حالش خوب نیست.» مادر بیمار است، آن هم نه یک بیمار جسمی معمولی. «چیزهایی را تصور می‌‌کند – چیزهای خیلی وحشتناک». او پزشک‌‌ها را قانع کرده که سالم است و از بیمارستان روانی فرار کرده.

 

چیزی که از همان ابتدای رمان خواننده را با خود درگیر می‌‌کند نوعی دوگانگی در همه‌‌ی عناصر و اتفاقات است. این دوگانگی از آن جهت اهمیت دارد که مشت نویسنده را تا انتها برای خواننده بسته نگه داشته و اجازه نمی‌‌دهد در هیچ سطحی از روایت، مخاطب لحظه‌‌ای آرام بگیرد یا خودش را به کشف حقیقت مطلق نزدیک ببیند. همواره شکلی از عدم قطعیت، شک و تردید با او همراه است.

پدر و مادر دنیل سال‌‌ها پیش مزرعه‌‌شان در لندن را فروخته و به مزرعه‌‌ای در یک روستای کوچک در سوئد –کشور زادگاه مادر- نقل مکان کرده‌‌اند. ماجراهای رمان بین لندن امروزی و مدرن، و روستایی سرد، کوچک، آرام و سنتی در حوزه‌‌ی اسکاندیناوی در حرکت‌‌اند؛ جامعه‌‌ای سنتی و مردسالار که در آن همه‌‌چیز –از اداره‌‌ی زمین و املاک گرفته تا تصمیم-گیری‌‌های مهم و سیاسی تا اختیار زنان- تحت اراده‌‌‌‌ی مردهاست.

درست بلافاصله بعد از تلفن پدر، مادر با دنیل تماس می‌‌گیرد؛ تماسی که دوگانگی و سردرگمی را در همان صفحات ابتدایی رمان به اوج می‌‌رساند. مادر (تیلده) ادعا می‌‌کند که تمام آن‌‌چه همسرش –کریس- در مورد او گفته بخشی از توطئه و جنایتی است که او می‌‌خواسته پرده از راز آن بردارد.

 

این شروع کوبنده نیروی محرکه‌‌ای است برای ورود راوی و خواننده به دنیای غریب و مرموز این تریلر روان‌‌کاوانه؛ داستانی که برخلاف شکل رایج داستان‌‌های جنایی، در آن خبری از پلیس و تحقیقات عمیق و یا جمع‌‌آوری مدارک محکمه‌‌پسند نیست. مامور قانون جز برای گمراه کردن ذهن و ایفای نقشی محو در پس‌‌زمینه‌‌ی روایت حضور پیدا نمی‌‌کند. آن‌‌چه که هست چالشی غالبا ذهنی میان قربانی و مظنون‌‌هایی است که قرار نیست به‌‌طور قطع عنوان بی‌‌گناه یا مجرم را به خود بگیرند؛ لااقل نه به این زودی!

آیا تیلده واقعا بیمار است یا ادعای او مبنی بر دیوانه‌‌نشان دادنش توسط مزرعه‌‌دار مرموز –هاکان- و شوهرش حقیقت دارد؟ آیا راز بزرگ تیلده یک جنایت هولناک سازمان‌‌دهی شده است یا پارانویا و تصورات یک ذهن سایکوز؟ هیچ چیز مشخص نیست.

 

تام راب اسمیت

 

 

یکی از نقاط قوت اسمیت در این اثر، ایجاد تناسب و توازن میان فرم و محتواست. از چیدمان داستان و محل وقوع وقایع گرفته تا پیرنگ و زنجیره‌‌ی اتفاقات، تا شیوه‌‌ی روایی ژورنالیستی مادر در روایت آن‌‌چه به زعم او یک جنایت هولناک است. با توجه به وضعیت ذهنی پریشان و نامطمئن تیلده و وجود راوی اول‌‌شخص غیرقابل اعتمادی که هیچ‌‌چیز نمی‌‌داند و کاری جز همراه شدن با روند داستان از او ساخته نیست، نویسنده دست به تمهید هوشمندانه‌‌ای برای پیش‌‌برد ماجرا زده است: ارائه‌‌ی الگویی آشنا و استفاده از کلیشه‌‌های رایج ادبیات جنایی برای ایجاد حس قرابت در خواننده.

کلیشه‌‌هایی مثل خلق شخصیت‌‌های پیچیده، مرموز و آرام، بستر روایی سرد و ساکت اسکاندیناوی، و گنجاندن خرده‌‌روایت‌‌ها و مفاهیمی مثل غربت، دورافتادگی، انزوا و وفاداری در طول رمان. این کلیشه‌‌ها اما کارکردی عمیق‌‌تر هم دارند؛ آشنایی‌زدایی. خواننده با ورود هر کلیشه به جریان داستان بازی تازه‌‌‌‌ای می‌‌خورد و درست در لحظه‌‌ای که به‌‌نظر می‌‌رسد معما حل شده، با چرخش کلیشه به سمت چیزی کاملا دور از انتظار، دوباره به همان حالت دوگانگی و تعلیق برگشته و مسیر نامطمئنش را در هوای تاریک‌‌روشن روایت و در جاده‌‌ای مه‌‌گرفته ادامه می‌‌دهد.

 

یکی از ویژگی‌‌های رمان‌‌های جنایی نوسان ضرباهنگ و تغییر آن در پی تغییر حوادث و ماجراها است. اسمیت با تغییر متناوب ضرباهنگ جملات کاراکترها، بخش‌‌بندی‌‌های کوتاه، و پایان‌‌های جذاب و بعضا کوبنده‌‌ی هر بخش، هیجان و میل به ادامه دادن و کشف را در خواننده زنده نگه می‌‌دارد. بخش زیادی از جریان روایت، با تفسیر وقایع پیش‌‌آمده، میان تیلده و دنیل دست‌‌به‌‌دست می‌‌شود و راوی و به تبع آن خواننده را در شیب ملایمی به سمت آشکارسازی پیش می‌‌برد. شیبی که با نزدیک شدن به انتهای رمان رفته‌‌رفته تندتر شده و در یک‌‌سوم پایانی آن به اوج خود می‌‌رسد.

تا جایی که این افزایش ناگهانی ضرباهنگ کشف حقیقت و بازشدن گره‌‌ها در بخش‌‌های آخر، به پایان‌‌بندی آسیب زده و آن را شتاب‌‌زده نشان داده است. این است که مهندسی وقایع، ظرافت دوسوم ابتدایی خود را از دست می‌‌دهد و پایان قانع‌‌کننده‌‌ی را نمی‌‌سازد.

 

تام راب اسمیت در جدیدترین رمان خود دست به خلق اثری تاثیرگذار و شاید کمی متفاوت زده است؛ نشان دادن دریچه‌‌ای کم‌‌تر دیده شده از رمان جنایی؛ اثری با درونمایه‌‌های متنوع و خرده‌‌روایت‌‌های بسیار که از ابتدا تا انتها خواننده را با خود همراه می‌‌کند. طرح مسائل و مفاهیمی مانند خانواده، رازداری، آبرو، حیثیت، وفاداری، پنهان‌‌کاری، عارضه‌‌های روحی و روانی و … در کنار هم، سوال‌های اخلاقی زیادی را در ذهن راوی و البته مخاطب ایجاد می‌‌کنند: حقیقت چیست؟ چه‌‌کسی راست می‌‌گوید؟ چه‌‌کسی گناهکار است؟ من هم مقصرم؟ جنایت اصلی کدام است؟

مزرعه چالشی است نفس‌‌گیر میان سوژه و ابژه که در بستر یک خانواده‌‌ی ظاهرا آرام و بر اساس کنش‌‌ها و روابط انسانی شکل می‌‌گیرد. چالشی در تعقیب حقیقت گریزپای زندگی و روان پیچیده‌‌ی آدم‌‌ها؛ آدم‌‌هایی که هرکدام رازهایی دارند؛ رازهایی با ریشه‌های محکم در دل خاطرات دوران گذشته و در متن اتفاقات پیش پا افتاده و روزمره. چالشی که بر مرز باریک باورهای آدمی اتفاق می‌‌افتدتضمینی برای عبور سلامت از آن نیست. . هر اتفاق ساده‌‌ای می‌‌تواند زنجیره‌‌ی اتفاقات هولناک و جبران‌‌ناپذیر بعدی را به‌‌راه بیاندازد و تعادل را بر هم بزند.

 

حقیقت گریزپای یک ذهن ناآرام

  این مقاله را ۵۹ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *