سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

آن سوی دیوار

آن سوی دیوار

 

در 9 نوامبر 1989، وقتی دیوار برلین فروریخت، دیگر معلوم بود بلوک شرق دارد نفس‌های آخر را می‌کشد و این بلوک غرب است که فاتح جنگ سرد شده. جنگ سردی که نزدیک به نیم‌قرن بخش عمده‌ای از کره زمین را به دو اردوگاه متخاصم تقسیم کرده بود. اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و روزنامه‌نگار اهل یوگسلاوی با این‌که در بلوک شرق به دنیا آمده بود اما شانس این را داشت که اهل غربی‌ترین کشور بلوک شرق، یوگسلاوی تحت حاکمیت تیتو، باشد که نسخه‌ی رقیق‌تری از سوسیالیسم بلوک شرقی بود. مجموع این شرایط و البته ویژگی‌های فردی به دراکولیچ این امکان را داد تا روایت‌گر شرق برای خوانندگان کنجکاو غربی باشد و برایشان از زیست‌ِ آن سوی دیوار بگوید. ما نیز در این پرونده به سراغ چشم‌انداز آن سوی دیوار رفته‌ایم، به جهانی که دراکولیچ ثبت کرده است.  

در 9 نوامبر 1989، وقتی دیوار برلین فروریخت، دیگر معلوم بود بلوک شرق دارد نفس‌های آخر را می‌کشد و این بلوک غرب است که فاتح جنگ سرد شده. جنگ سردی که نزدیک به نیم‌قرن بخش عمده‌ای از کره زمین را به دو اردوگاه متخاصم تقسیم کرده بود. اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و روزنامه‌نگار اهل یوگسلاوی با این‌که در بلوک شرق به دنیا آمده بود اما شانس این را داشت که اهل غربی‌ترین کشور بلوک شرق، یوگسلاوی تحت حاکمیت تیتو، باشد که نسخه‌ی رقیق‌تری از سوسیالیسم بلوک شرقی بود. مجموع این شرایط و البته ویژگی‌های فردی به دراکولیچ این امکان را داد تا روایت‌گر شرق برای خوانندگان کنجکاو غربی باشد و برایشان از زیست‌ِ آن سوی دیوار بگوید. ما نیز در این پرونده به سراغ چشم‌انداز آن سوی دیوار رفته‌ایم، به جهانی که دراکولیچ ثبت کرده است.  

 

 

آن سوی دیوار

 

18آبان سالروز فرو ریختن دیوار برلین است. 34 سال پیش وقتی دیوار برلین در 9 نوامبر 1989 فرو ریخت دیگر معلوم بود بلوک دارد شرق نفس‌های آخر را می‌کشد و این بلوک غرب است که فاتح جنگ سردی است که نزدیک به نیم‌قرن بخش عمده‌ای از کره زمین را به دو اردوگاه متخاصم تقسیم کرده بود.

اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و روزنامه‌نگار اهل یوگوسلاوی آن موقع زن جاافتاده‌ی چهل ساله‌ای بود که مثل بسیاری از اهالی اروپای شرقی با ذوق و شوق فراوان تخریب دیوار را نظاره می‌کرد و مشتاق رهایی بود؛ امری که به نظر می‌رسید با برداشتن سد‌ِ نظام‌های سیاسی کمونیستی/سوسیالیستی در دسترس قرار گرفته است. سوی غربی دیوار در عین سرمستی از پیروزی کنجکاو‌ِ دانستن بیشتر از سوی دیگر دیوار بود. اسلاونکا با این‌که در بلوک شرق به دنیا آمده بود و تمام عمرش تا آن روز را همان‌جا زندگی کرده بود اما شانس این را داشت که اهل غربی‌ترین کشور بلوک شرق، یوگوسلاوی بوده باشد.

یوگوسلاوی تحت حاکمیت تیتو خیلی زود رهبری شوروی بر بلوک شرق را به چالش کشید و تن به آن نداد. سرریز‌ِ این جنگِ قدرتِ سیاسی-ایدئولوژیک‌ِ مابین حکمرانان در جامعه‌ی یوگوسلاوی باعث شد که مردمِ آن‌جا نسخه‌ی رقیق‌تری از سوسیالیسم بلوک شرقی را تجربه کنند؛ پذیرش مالکیت خصوصی در بعضی از حوزه‌های اقتصادی، اجازه‌ی رفت و آمد به کشورهای بلوک غرب و اجازه‌ی ورودِ هر چند محدود کالاهای مصرفی غربی باعث شده بود که اهالی یوگوسلاوی خیلی بیشتر از سایر اهالی اروپای شرقی با آن سوی دیوار آشنا باشند.

مجموع این شرایط محیطی و البته احتمالاً برخی ویژگی‌های فردی این امکان را به دراکولیچ داد که روایت‌گر شرق برای خوانندگان کنجکاو غربی باشد و برایشان از زیست‌ِ آن سوی دیوار بگوید.

کتاب راهنمای بازدید از موزه‌ی کمونیسم تلاشی است به همین منظور؛ روایت‌هایی است از هشت کشور اروپای شرقی که از زبان حیوانات نوشته شده است.

 

راهنمای بازدید از موزه ی کمونیسم

راهنمای بازدید از موزه کمونیستم به واقع اسم مناسبی برای کتاب است، زیرا درست مانند حرف‌های یک راهنمای موزه، که دچار ملال و تکرار است، بسیاری از نکته‌ها مغفول می‌ماند و روایت ها جذابیت آنچنانی ندارد و نیز منبع معتبری نیز بر نکات ذکر شده معرفی نمی‌شود، هرچند هیچ مطلبی در کتاب ذکر نشده که پیش از این در آثاری مثل 1989، ادبیات علیه استبداد، کیش شخصیت در قرن بیستم و کتاب‌های دیگر در مورد کشورهای کمونیستی، گفته نشده باشد.

 

موفق‌ترین کتاب دراکولیچ در این زمینه  اما کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم است.کتاب مجموعه جستاری است درباره‌ی اروپای شرقی. ایده‌ی اولیه‌ی دراکولیچ برای نوشتن جستارها،درخشان است؛ تصویر‌ِ زیستن تحت لوای حکومت‌های بلوک شرق از خلال تجربه‌های روزمره‌‌ی زنان.

 

کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم اروپای شرقی

اسلاونکا دراکولیچ روزنامه‌نگار کرواتی‌الاصل در کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم از دریچه یک مساله ساده یعنی شیوه رخت شستن زنان در اروپای شرقی و خانواده و کشورش به مسائل کلی نقب می‌زند. به اینکه کمونیسم در زندگی روزمره مردم اروپای شرقی چه معنایی داشت و چطور هر زنی در شرایط کمبود ارزاق و نیازهای عمومی گلیم خانواده‌اش را از آب بیرون می‌کشید و اینکه چگونه عادت‌های تاریخی به عمق جان نفوذ می‌کنند تا جایی که نویسنده‌ی غرب‌دیده هنوز در خانه‌اش تخت رختشویی‌اش را نگه می‌دارد چون به هیچ کس و هیچ دولتی امیدی نیست. بله کمونیسم رفته اما تاثیرش در زندگی مردم اروپای شرقی باقی است. حتی از رخت شستن مردم می‌توان این را دید.

 

بعد از فروپاشی کامل بلوک شرق خیلی زود مشخص شد حل مسائل به راحتی و فوریتی که مردمان دو سوی دیوار می‌پنداشتند، نیست. کتاب کافه اروپا تلاشی است برای مواجهه با همین واقعیت. مجموعه جستارهایی که به معضلاتِ اروپای سابقاٌ دوپاره برای اتحاد می‌پردازد و راویِ عدم آمادگی دو سوی دیوار برلین برای آن است.

 

کافه اروپا هنوز پای در گل مانده‌­ایم

در چندسال اخیر موجی از کتاب‌هایی در فضای نشر ایران به راه افتاده که ژورنالیست‌های مشهور اروپای شرقی و روسیه درباره زندگی در دوران کمونیستی نوشته‌اند. این نویسندگان البته همواره از سوی برخی متهم بوده‌اند به همنوایی با تبلیغات غربی. دراکولیچ یکی از این نویسندگان و از موفق‌ترین‌هایشان در بازار کتاب ایران است. اما کافه اروپای او کتابی است درباره سرخوردگی و نقایص دوران پس از کمونیسم. درباره آدم‌هایی که تنها چهارسال بعد از شورش معروف بخارست، سر مزار چائوشسکو جمع می‌شوند و یاد گذشته می‌کنند. به نظر می‌رسد با برچیده شدن دیوار برلین شرقی و غربی به اندازه‌ای که تصور می‌شد در هم ادغام نشده‌اند.

 

برای اهالی یوگسلاوی و از جمله دراکولیچ فروپاشی بلوک شرق به جنگ‌های بالکان انجامید، جنگ‌هایی که همراه با تلفات انسانی وحشتناک در نهایت باعث فروپاشی یوگوسلاوی شد. دراکولیچ در بالکان اکسپرس در قالب جستارهای متفاوت به سراغ این جنگ‌ها رفت و سعی کرد رابطه‌ی نظام سیاسی، فروپاشی آن و جنگ را شرح دهد.

 

بالکان اکسپرس

کتاب پر از واقعیت‌های ناگفته تکه‌تکه شدن سرزمین‌ها است. این‌که چگونه بین دوستان به دلیل محل تولد فاصله می‌افتد و چگونه جنگ سبب می‌شود دختر علیه مادر و کارمند علیه رئیس بشورد. این‌که چگونه همه به دنبال عدالت اجتماعی هستند و خود قانونگذارند. نویسنده سعی می‌کند با عینک زنانه همه را ببیند.

هم آن قهرمانی را که از جنگ برگشته اما به دلیل مسایل سیاسی راهی زندان می‌شود، هم مادرش را که بیش از 50 سال همه او را دشمن می‌دانند چون با انتخابش مخالف بودند و اکنون نمی‌فهمد چطور شوهر مرده‌اش می‌تواند دشمن باشد. 

 

دراکولیچ در کتاب انگار آن‌جا نیستم در قالب داستان به سراغ قربانیان جنگ رفت و سعی کرد تراژدی را فارغ از تحلیل‌های خشک سیاسی و اجتماعی جلوی چشم خوانندگانش بگذارد.

 

انگار آنجا نیستم

 انگار آنجا نیستم، داستان جنگ است. رمانی که از بیمارستان کارولینسکای سوئد آغاز می‌شود و به زندگی زنی می‌پردازد که بر سر دوراهی تلخی مانده است. او بر سر در آغوش گرفتن نوزادی با روح خود در جدال است. نوزادی که به دنیا آمده تا فقط زنان بوسنیایی کودکان صربی را به دنیا آورده باشند. همیشه جنایتکارانی هستند که می‌خواهند همه‌چیز را فراموش و تمام نقاطِ شروع را پاک کنند. قربانیانی باید باشند که این اجازه را به آن‌ها ندهند و این رمان از زبان یکی از این قربانی‌ها روایت می‌شود.

 

آخرین کتاب دراکولیچ دیدار دوباره در کافه اروپا در سال 2021 منتشر شد. عنوان کتاب ارجاع مستقیمی دارد به کتاب کافه اروپا و مجموعه جستارهایی است درباره‌ی اتحادیه اروپا. 32 سال بعد از فرو ریختن دیوار برلین اوضاع اروپا چگونه است؟ 25 سال پس از چاپ کافه اروپا آیا پیشرفتی در روابط شرق و غرب قاره‌ی سبز اتفاق افتاده؟ آیا دو سوی دیوار توانسته‌اند بر معضلات سال‌های اولیه بعد از فروپاشی فائق شوند؟ پاسخ دراکولیچ منفی است.از نگاه او نه تنها کشورهای اروپای شرقی به راه غربی‌ها نرفته‌اند بلکه توانسته‌اند بر سیاست‌های اروپای غربی هم تأثیر بگذارند، تأثیری که خوشایندِ دراکولیچ نیست.

 

تکثیر دیوار برلین

دیوار فروریخته بود اما روح سرگردانش گویی بر فراز اروپا هنوز پرسه می‌زد و البته امید داشتن که هنوز برای قضاوت زود است و گذشت زمان می‌تواند به حل مشکلات کمک کند. حالا دراکولیچ بعد از بیست و پنج سال دوباره برگشته تا ارزیابی مجددش را با خوانندگان به اشتراک بگذارد.

 

 

آخرین ارزیابی دراکولیچ از وضعیت اروپا یادآور عنوان یکی از جستارهایش در کتاب کافه اروپا است. هنوز پای در گل مانده‌ایم.

 

 

  این مقاله را ۷ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *