سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

تکثیر دیوار برلین

تکثیر دیوار برلین

 

دیوار فروریخته بود اما روح سرگردانش گویی بر فراز اروپا هنوز پرسه می‌زد و البته امید داشتن که هنوز برای قضاوت زود است و گذشت زمان می‌تواند به حل مشکلات کمک کند. حالا دراکولیچ بعد از بیست و پنج سال دوباره برگشته تا ارزیابی مجددش را با خوانندگان به اشتراک بگذارد.

دیوار فروریخته بود اما روح سرگردانش گویی بر فراز اروپا هنوز پرسه می‌زد و البته امید داشتن که هنوز برای قضاوت زود است و گذشت زمان می‌تواند به حل مشکلات کمک کند. حالا دراکولیچ بعد از بیست و پنج سال دوباره برگشته تا ارزیابی مجددش را با خوانندگان به اشتراک بگذارد.

 

 

تکثیر دیوار برلین

 

 

کتاب دیدار دوباره در کافه اروپا سال 2021 چاپ شده است. عنوان کتاب ارجاع مستقیمی دارد به یکی‌ دیگر از کتاب‌های اسلاونکا دراکولیچ به نام کافه اروپا. کافه اروپا که فقط چندسالی بعد از فروپاشی بلوک شرق نوشته شده، مجموعه جستارهایی است درباره‌ی حال و هوای کشورهای اروپای شرقی بعد از فرو ریختن دیوار برلین. ارزیابی دراکولیچ در سال 1996 حاکی از نوعی حس توأمان سرخوردگی و امیدواری است؛ سرخوردگی از هر دو سوی دیواری که دیگر نیست. نه شرقی‌ها آماده‌ی پیوستن به غربی‌ها بودند و نه غربی‌ها چنان که انتظار می‌رفت (یا آن‌گونه که کسی مثل دراکولیچ انتظار داشته) همراهی و همدلی از خودشان نشان می‌دادند.

دیوار فروریخته بود اما روح سرگردانش گویی بر فراز اروپا هنوز پرسه می‌زد و البته امید داشتن که هنوز برای قضاوت زود است و گذشت زمان می‌تواند به حل مشکلات کمک کند. (یادداشت کتاب کافه اروپا را در اینجا ببینید) حالا دراکولیچ بعد از بیست و پنج سال دوباره برگشته تا ارزیابی مجددش را با خوانندگان به اشتراک بگذارد. دیدار دوباره در کافه اروپا هم مجموعه‌ای از جستارهاست با تمرکز بر حال و هوای کشورهای هنوز اروپای شرقی و البته اتحادیه اروپا! همین هنوز اروپای شرقی مؤید ارزیابی نویسنده است که فرایند ادغام، شکست خورده یا حداقل هنوز موفق نشده است. هر دو مشکل قبلی هنوز پابرجاست. “مردم اروپای شرقی هنوز آماده‌ی التزام به هنجارهای غربی نیستند.”

در عمل هم بسیاری از تحقیقات و نظرسنجی‌های صورت گرفته از سال 1989 نشان می‌دهند که در کشورهای اروپای شرقی التزام مردم به دموکراسی نیابتی… پایین است و به همین نسبت یک رهبر قاطع و محکم و اقتدارگرا مقبولیت بسیار بیشتری دارد.(ص.79)” یا شاید اصلاً قصدی برای التزام ندارند. “روند دموکراسی برای آن‌ها پیچیده و ناآشناست: اینکه شهروندان مجبور باشند گوش دهند، فکر کنند و برگزینند برایشان غریب است. از این گذشته، روی دیگر آزادی مسئولیت است… به‌علاوه تجربه کوتاه دموکراسی در اروپای شرقی به فساد، ناامنی و فقر عده زیادی منجر شد. (ص.79)

“اوضاع غربی‌ها هم بهتر نیست!”…ککشان هم نمی‌گزید که کشورهای پساکمونیستی کجا هستند یا دوران گذار چیست و غیره. تمام همّ و غمشان سودشان بود و بس.(ص.36)” و ابایی ندارند ” که مواد خوراکی در برخی مناطق اروپا [بخوانید اروپای شرقی] به‌رغم بسته‌بندی و نام تجاری یکسان، با کیفیتی پایین‌تر از سایر کشورها [بخوانید اروپای غربی] به فروش می‌رسند… که در ماهی انگشتی‌های اسلواکی ماهیِ کمتری باشد، یا مجارستانی‌ها گوشت کمتری بخورند، یا شکلات‌های چک کاکائوی کمتری داشته باشند.(ص.38)” به قول نخست‌وزیر بلغارستان نوعی آپارتاید غذایی! به نظر می‌رسد گذشت زمان نه تنها کمکی به حل مسائل نکرده که روند ادغام را پیچیده‌تر هم کرده است.

شکاف‌ها نه تنها هم نیامده که عمیق‌تر هم شده‌اند. خوشبینی‌ها جای خود را به بدبینی داده‌اند. از نگاه شرقی‌ها “پیوستن به اروپا آن چیزی نبود که خیال می‌کردیم، چون اصولاً چنین خیال‌پردازی‌هایی نمی‌توانستند به واقعیت بپیوندند.(ص.22) “و” اما اگر از چشم غربی‌ها به اروپای شرقی نگاه کنید، می‌بینید که از جهت دیگری هم با هم فرق داریم: فساد فراگیرمان. (ص.23) ” 

این عمیق‌تر شدن شکاف به‌علاوه‌ی اعتماد به نفسی که شرقی‌ها پیدا کرده‌اند باعث شده که دیگر مانند قبل “… بی‌آنکه لب به اعتراض باز کنند گوش به فرمان بروکسل [مقر اتحادیه اروپا] بودند. (ص.75)”نباشند و نقش فعال‌تری در سیاست‌گذاری‌های اتحادیه اروپا بازی کنند؛ نقشی که البته خوشایند و مطابق با ایدئال‌های دراکولیچ نیست.”

مردم آلمان شرقی به طور خاص از مرکل [به خاطر پذیرش پناهجویان سوری] عصبانی بودند، کسی که در اصل از خودشان بود… این موضوع در نتایج انتهابات سراسری 2017 علنی شد، زمانی که حزب راست افراطی ای.اف.دی 12.6 درصد آرا را به خود اختصاص داد و بیشترین طرفدارانش هم از آلمان شرقی بودند. (ص.70)”

شرقی‌ها بیشترین مقاومت را در برابر ورود پناهجویان به اروپا از خودشان نشان دادند. “…اهالی اروپای شرقی خود را بزرگترین قربانی می‌دانستند -خواه به خاطر زندگی زیر سلطه کمونیسم و خواه پیش از آن در زمان اشغال وطنشان به دست امپراتوری عثمانی و هابسبورگ… حاصل نهایی آن رنج، تمایل به داشتن کشور -دولت‌های مستقل است و تمنای شکل دادن به جمعیتی که تا حد امکان از لحاظ نژادی یکدست باشد. (صص.67 و 68)” مقاومتی که به غربی‌ها هم سرایت کرد. حالا این شرقی‌ها بودند که داشتند رنگ ایدئال‌هایشان را به آن سوی دیوار می‌پاشیدند. جهت باد گویی عوض شده است.

دیوار برلین فرو ریخت تا هوای اروپای متحدِ غربی به سرزمین‌های شرق وارد شود اما انگار حق با اوربن، نخست‌وزیر مجارستان است: “…نسل 1990 به صحنه اروپا وارد خواهد شد: نسلی ضد کمونیست و مسیحی با روحیه‌ای ملی… سی سال پیش تصور می‌کردیم اروپا آینده‌ی ماست امّا حالا ما آینده‌ی اروپا هستیم. (ص.80)”

اگر در کافه اروپا مسئله راهی است که شرقی‌ها و غربی‌ها باید طی کنند تا به مقصد برسند، بیست‌وپنج سال بعد در دیدار دوباره در کافه اروپا مقصد خودش به مسئله تبدیل شده. انگار دیوار برلین حالا به تعداد کشورهای قاره‌ی سبز تکثیر شده و اهالی هر کشوری را البته با نسبت‌های متفاوت به دو گروه تقسیم کرده است. گروهی که ایدئال‌هایش در اتحاد، در واحد پولی یکسان، در منطقه شنگن و در کارت بیمه‌ی درمانی اروپایِ محبوب دراکولیچ متبلور می‌شود و گروهی دیگر که برگزیت، سیاست‌های تجاری و مالی ملی، احترام به مرزها و هویت‌های مذهبیِ بومی نشانگر ایدئال‌هایشان است.

اما اروپا به هر سمتی بروند آن‌چه قطعی به نظر می‌رسد تقسیم اروپا به شرق و غرب دیوار برلین، دیگر طنین جنگ سردی خود را از دست داده است. هنوز هم از اروپای متحد نمی‌توان سخن گفت اما منحصر کردن دلایل به پیامدهای هفتاد ساله‌ی حکومت‌های کمونیستی بر شرقِ دیوار دیگر بسیار ساده‌انگارانه به نظر می‌رسد. قدرت تحلیلی دیوار برلین هم فرو ریخته است.

  این مقاله را ۹ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *