
برچسب: اسلاونکا دراکولیچ


بالکان اکسپرس
برای ما اسلاونکا دراکولیچ، نویسنده کتاب بالکان اکسپرس آشناست. این نویسنده و روزنامهنگار زن اهل کرواسی، در نوشتههایش


جستارهایی از اروپای شرقی
اسلاونکا دراکولیچ روزنامهنگار کرواتیالاصل در کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم از دریچه یک مساله ساده یعنی شیوه رخت شستن زنان در اروپای شرقی و خانواده و کشورش به مسائل کلی نقب میزند. به اینکه کمونیسم در زندگی روزمره مردم اروپای شرقی چه معنایی داشت و چطور هر زنی در شرایط کمبود ارزاق و نیازهای عمومی گلیم خانوادهاش را از آب بیرون میکشید و اینکه چگونه عادتهای تاریخی به عمق جان نفوذ میکنند تا جایی که نویسندهی غربدیده هنوز در خانهاش تخت رختشوییاش را نگه میدارد چون به هیچ کس و هیچ دولتی امیدی نیست. بله کمونیسم رفته اما تاثیرش در زندگی مردم اروپای شرقی باقی است. حتی از رخت شستن مردم میتوان این را دید.

قربانی فراموش نمیکند
انگار آنجا نیستم، داستان جنگ است. رمانی که از بیمارستان کارولینسکای سوئد آغاز میشود و به زندگی زنی میپردازد که بر سر دوراهی تلخی مانده است. او بر سر در آغوش گرفتن نوزادی با روح خود در جدال است. نوزادی که به دنیا آمده تا فقط زنان بوسنیایی کودکان صربی را به دنیا آورده باشند. همیشه جنایتکارانی هستند که میخواهند همهچیز را فراموش و تمام نقاطِ شروع را پاک کنند. قربانیانی باید باشند که این اجازه را به آنها ندهند و این رمان از زبان یکی از این قربانیها روایت میشود.


بالکان اکسپرس
برای ما اسلاونکا دراکولیچ، نویسنده کتاب بالکان اکسپرس آشناست. این نویسنده و روزنامهنگار زن اهل کرواسی، در نوشتههایش


جستارهایی از اروپای شرقی
اسلاونکا دراکولیچ روزنامهنگار کرواتیالاصل در کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم از دریچه یک مساله ساده یعنی شیوه رخت شستن زنان در اروپای شرقی و خانواده و کشورش به مسائل کلی نقب میزند. به اینکه کمونیسم در زندگی روزمره مردم اروپای شرقی چه معنایی داشت و چطور هر زنی در شرایط کمبود ارزاق و نیازهای عمومی گلیم خانوادهاش را از آب بیرون میکشید و اینکه چگونه عادتهای تاریخی به عمق جان نفوذ میکنند تا جایی که نویسندهی غربدیده هنوز در خانهاش تخت رختشوییاش را نگه میدارد چون به هیچ کس و هیچ دولتی امیدی نیست. بله کمونیسم رفته اما تاثیرش در زندگی مردم اروپای شرقی باقی است. حتی از رخت شستن مردم میتوان این را دید.

قربانی فراموش نمیکند
انگار آنجا نیستم، داستان جنگ است. رمانی که از بیمارستان کارولینسکای سوئد آغاز میشود و به زندگی زنی میپردازد که بر سر دوراهی تلخی مانده است. او بر سر در آغوش گرفتن نوزادی با روح خود در جدال است. نوزادی که به دنیا آمده تا فقط زنان بوسنیایی کودکان صربی را به دنیا آورده باشند. همیشه جنایتکارانی هستند که میخواهند همهچیز را فراموش و تمام نقاطِ شروع را پاک کنند. قربانیانی باید باشند که این اجازه را به آنها ندهند و این رمان از زبان یکی از این قربانیها روایت میشود.