داستان «زندگی پی»: حقیقت و تخیل هر دو دردناکند
داستان رمان «زندگی پی» یان مارتل روی کاغذ غیرقابل باور است: یک پسر 16 ساله هندی از کشتی در حال غرق شدن بیرون انداخته شده. بار کشتی حیوانات باغ وحش بوده و حالا پسرک خود را در یک قایق نجات با یک کفتار، یک گورخر (که کفتار او را زنده میخورد) یک اورانگوتان و یک ببر بنگال مییابد که زیر یک برزنت پنهان شده است. هنر یان مارتل اما این است که چنین داستان غیر قابل باوری را قابل باور روایت کرده است. اقتباس سینمایی از این رمان که ساختهی آنگ لی است را شاید دیده باشید. در این یادداشت تیم آدامز نویسنده گاردین ریویویی درباره این رمان نوشته است.
(مترجم)
(مترجم)
داستان رمان «زندگی پی» یان مارتل روی کاغذ غیرقابل باور است: یک پسر 16 ساله هندی از کشتی در حال غرق شدن بیرون انداخته شده. بار کشتی حیوانات باغ وحش بوده و حالا پسرک خود را در یک قایق نجات با یک کفتار، یک گورخر (که کفتار او را زنده میخورد) یک اورانگوتان و یک ببر بنگال مییابد که زیر یک برزنت پنهان شده است. هنر یان مارتل اما این است که چنین داستان غیر قابل باوری را قابل باور روایت کرده است. اقتباس سینمایی از این رمان که ساختهی آنگ لی است را شاید دیده باشید. در این یادداشت تیم آدامز نویسنده گاردین ریویویی درباره این رمان نوشته است.
در حدود یکسوم از رمان زندگی پی، از شما خواسته میشود این سناریو را باور کنید: یک پسر 16 ساله هندی به نام پی (کوتاه شده Piscine به معنای ماهیمانند) از یک کشتی در حال غرق شدن به دریا افکنده شده است. این کشتی محمولهای از حیوانات باغوحش داشته و پسرک خود را در یک قایق نجات با یک کفتار، یک گورخر (که کفتار او را زنده میخورد) یک اورانگوتان و یک ببر بنگال مییابد که زیر یک برزنت پنهان شده است.
آنها هزاران مایل از خشکی دور هستند و کوسههایی هم وجود دارند که دور قایق میچرخند. اورانگوتان بهوضوح دریازده به نظر میرسد. پسر درحالیکه به فرار از سرنوشت گورخر فکر میکند، در تلاش است تا راهی کارآمد برای صید ماهیهای پرنده پیدا کند.
در هفتههای اخیر در صفحات ادبی مجلات، گزارشهایی در مورد مرگ رئالیسم جادویی منتشر شده که ژانرهای مختلف دهه هشتادی اگزوتیسم در میان دسته لجامگسیختهای از نویسندگان در سرتاسر جهان مانند مارکز و رشدی و کالوینو را در بر میگیرد. با درنظرگرفتن رمان دوم یان مارتل، به نظر میرسد که این گزارشها بسیار اغراقآمیز شدهاند.
مارتل کانادایی که تقریباً خوانندهاش را از احتمال حضور پی در قایق متقاعد کرده بود، سپس تلاش میکند تا داستان زنده ماندن خارقالعاده او را تا 300 صفحه و خردهای حفظ کند. کلک واقعی این کتاب این است که او در انجام این کار تقریباً موفق میشود.
رمان زندگی پی یک داستانسرایی تمامعیار است. زندگی پی با یادداشت نویسنده درباره دشواریهای نوشتن کتاب دوم شروع میشود. نویسنده/راوی با رویای مزرعهای که در آن رمان شاهکارش را خواهد نوشت به تامیل نادو سفر میکند. اما کتاب به جایی نمیرسد. و او آن را به آدرسی خیالی در سیبری پست میکند. او که به دنبال ایده است بهسوی مردی هندی هدایت میشود که در کانادا زندگی میکند و گفته میشود زندگیاش بهترین داستانیست که تابهحال گفته شده است. تنها کاری که راوی باید انجام دهد این است که آن را روی کاغذ بیاورد.

این مرد پی است و داستان، ماجرای هفت ماه زندگی او در قایق با یک ببر است. پی قبل از این که سرگردان شود، یک ماجراجوی معنوی بوده است. سفرهای او با پدرش که صاحب باغوحش بود، او را با مسیحیان، مسلمانان و هندوها مرتبط میکند. و او همه ادیان را با شور و حرارت مشابهی میپذیرد. او بهاینترتیب دعا میکند: عیسی، مریم، محمد و ویشنو!
بدون شک پی در قایق به همه کمکهای الهی نیاز دارد. او با پشت سر گذاشتن استراتژیهای مختلف و وحشتناک برای بقای در چند ساعت اول، از جمله عقب راندن ببر (که نامش ریچارد پارکر است) متوجه میشود که تنها امیدش این است که به ببر نشان دهد که در جنگل بسیار محدودشان نر آلفا چه کسی است. او این کار را عمدتاً با کمک سوت کشتی انجام میدهد.
مارتل در کتابش مقدار زیادی شوخطبعی عقلانی و افسانههای شنیع آورده است. رمان گهگاه کندوکاوهای مختصری در مورد اندیشه ایمان، محدودیتهای زودباوری یا ماهیت طبیعت را بسط میدهد. این کتاب از شما میخواهد تا سرنخهای ارجاع داده شده به رابرت لوئیس استیونسون و بلیک، کتاب مقدس و رامایانا را بیابید.
رمان زندگی پی بیشتر از همه دراماتیزه کردن و خلاقیتهای داستانسرایی را نمایش میدهد که برای این نویسنده نوعی عمل تندوتیز افراطی است: تقریباً هر بار که به نظر میرسد که داستان در شرف سقوط است، مارتل در عوض به فکر معلقی هیجانانگیز یا بلعیدن شمشیر میافتد. اگرچه این اجرا در نهایت کمی خستهکننده میشود، اما نمیتوانید نمایشی بودن آن را تحسین نکنید. توصیههای کاربردی مفیدی نیز وجود دارد: اگر روزی خود را در یک قایق با یک ببر انسانخوار تنها دیدید، هرگز فراموش نکنید که سوت خود را با صدایی بلند به صدا در آورید و حتماً روی لبههای قلمرو خود بالا بیاورید.
برای خواندن متن انگلیسی این یادداشت در گاردین اینجا را کلیک کنید.