اسماعیل کاداره کیست؟
شاعر و نویسنده و روزنامهنگاری که در آلبانی به دنیا آمد. فقیرترین کشور اروپایی که زیرسلطه انور خوجه یک حکومت کمونیستی را تجربه میکرد اما حتی از بلوک شرق هم منفک شده بود. در اوایل دههی 1990 میلادی، به خاطر فشارهای رژیم انور خوجه، مجبور به ترک وطن شد. در فرانسه پناهندگی سیاسی گرفت، به عضویت دائم فرهنگستان فرانسه درآمد و کمی بعد، نشان لژیون دونور گرفت. او، نخستین برندهی جایزهی منبوکر بینالمللی نیز هست: اسماعیل کاداره! اما او واقعاً کیست؟
شاعر و نویسنده و روزنامهنگاری که در آلبانی به دنیا آمد. فقیرترین کشور اروپایی که زیرسلطه انور خوجه یک حکومت کمونیستی را تجربه میکرد اما حتی از بلوک شرق هم منفک شده بود. در اوایل دههی 1990 میلادی، به خاطر فشارهای رژیم انور خوجه، مجبور به ترک وطن شد. در فرانسه پناهندگی سیاسی گرفت، به عضویت دائم فرهنگستان فرانسه درآمد و کمی بعد، نشان لژیون دونور گرفت. او، نخستین برندهی جایزهی منبوکر بینالمللی نیز هست: اسماعیل کاداره! اما او واقعاً کیست؟
اسپانسرهای جایزهی من بوکر در سال 2004 میلادی از نسخهی جدیدتر و بینالمللیتر این جایزه رونمایی کردند. این تصمیمی بود که بیشتر از یک خبر ساده، به معجونی از تردید و هیجان شباهت داشت. چرا که بوکر برای چیزی بیشتر از سی سال، معتبرترین جایزهی ادبی بریتانیا بود. حتی میتوان گفت که بیشتر از پولیتزر یا جایزهی کتاب ملی آمریکا توانسته بود توجهات را به خود جلب کند. جایزهی جدید، من بوکر بینالمللی (Man Booker International Prize) نام گرفت. قرار بر این شد که این جایزهی جدید به نویسندهی در قید حیاتی اهدا شود که داستانی را به زبان انگلیسی نوشته و یا داستانش به زبان انگلیسی ترجمه شده است. نخستین بوکر بینالمللی هم در سال 2005 میلادی اهدا و به نام اسماعیل کاداره ثبت شد. (نسخهی صوتی این مقاله را از اینجا میتوانید بشنوید.)
اسماعیل کاداره کیست؟
اسماعیل کاداره نویسندهای آلبانیایی است. در سال 1936، در جیروکاستر، یکی از شهرهای جنوبی کشور آلبانی متولد شد. پدرش کارمند بخش خدمات دولتی بود و مادرش خانهدار. تا مقطع دیپلم را در جیروکاستر گذراند. اما برای تحصیل در رشتهی زبان و ادبیاتِ دانشکدهی تاریخ و فلسفه، به تیرانا سفر کرد. در سال 1956 میلادی، کاداره توانست دیپلم تدریس را اخذ کند و در همان سال هم مسافر مسکو شد. شوق تحصیل در انستیتو ادبیات ماکسیم گورکی بود که او را به اتحاد جماهیر شوروی کشاند. در آن دوران، هنوز رابطهی بین دو کشور گرم بود.
اسماعیل کاداره تا سال 1960 در مسکو ماند. یعنی درست تا زمانی که روابط بین آلبانی و شوروی رو به تیرگی نهاد. حین تحصیل در مسکو بود که توانست مجموعهای از اشعارش را به زبان روسی منتشر کند. در همان دوران تحصیل در انستیتو گورکی، یعنی در حوالی سال 1959، نخستین رمانش را هم نوشت: شهر بینشانه. کاداره در این رمان تلاش کرد قوانین رئالیسم سوسیالیستی را زیرپا بگذارد. اگر از خودتان میپرسید که رئالیسم سوسیالیستی چیست؟ باید بگویم که این سبک، نخستین بار در اتحاد جماهیر شوروی متولد شد و بعد به سایر کشورهای کمونیستی سرایت کرد. در رئالیسم سوسیالیستی کشمکشهای فردی در برابر تضادهای اجتماعی اهمیتی ندارند. ژدانف، به عنوان یکی از مقامات فرهنگی شوروی در مورد رئالیسم سوسیالیستی میگوید:
«رفیق استالین از نویسندگان به عنوان مهندسان روح انسانها نام برده است. معنای این حرف چیست؟ این عنوان چه وظایفی را برعهدهی ما مینهد؟ در وهلهی نخست، این حرف بدان معناست که باید زندگی را شناخت تا بتوان آن را به درستی در آثار هنری به تصویر کشید. واقعیت را نه به شیوهای مرده، نه صرفاً به مثابه «واقعیت عینی»، بلکه در تکامل انقلابیاش میباید ترسیم کرد.»

بازگشت کاداره به وطن در سال 1960
اسماعیل کاداره در سال 1960 میلادی و به دلیل اختلافاتی که بین شوروی و آلبانی در بلوک شرق بروز کرده بود، به کشورش بازگشت. در نخستین ماههای پس از بازگشت، تلاش کرد که بخش کوچکی از رمانش «شهر بینشانه» را در پوشش یک داستان کوتاه با نام «روزهای قهوهخانه» منتشر کند. تلاشهایش تا حدی موفقیتآمیز بودند. داستان کوتاهش در اوایل سال 1962 در مجلهی ادبی Zëri i Rinisë به چاپ رسید. اما بلافاصله پس از چاپ، مقامات، داستان را توقیف و انتشار مجددش را ممنوع کردند. دوستان نزدیک کاداره (که از چند و چون شهر بینشانه خبر داشتند) مرتباً به او توصیه میکردند که به هیچ عنوان در مورد رمان واقعی با کسی صحبتی نکند. چنین هم شد. تا چند سال پس از سقوط رژیم کمونیستی نیز شهر بینشانه در کشوی میز کار کاداره باقی ماند.
در سال 1963، اسماعیل کاداره بالاخره موفق شد نخستین رمان خود را در آلبانی منتشر کند؛ «ژنرال ارتش مرده». رمان توسط انتشارات آلبین میشل، به زبان فرانسوی هم ترجمه شد. این آغازی بود برای موفقیتهای بینالمللی اسماعیل کاداره. ژنرال ارتش مرده تا امروز به 30 زبان ترجمه شده است. البته، ناگفته پیداست که این رمان در زمان انتشار، مورد استقبال منتقدان آلبانیایی قرار نگرفت! رمان بعدی هیولا نام داشت. دو سال پس از ژنرال ارتش مرده، یعنی در سال 1965 منتشر و مدت کوتاهی پس از انتشار، توقیف شد.
تقابل کاداره و انور خوجه
در سال 1975، اسماعیل کاداره شعری انتقادی و طنزآمیز را به انتشار رساند. همین شعر برای او سه سال ممنوعیت از کار در پی داشت. به هر حال، دوران حکومتِ انگار ابدیِ انور خوجه بود و این اتفاقات، چندان هم عجیب به نظر نمیرسیدند. (انور خوجه، دبیر اول حزب کارگر و رهبر آلبانی از پایان جنگ جهانی دوم تا زمان مرگش در سال 1985 بود.)
در سال 1980، کاداره مجموعهی آرامش را منتشر کرد. این مجموعه، دو رمان جدید، یک رمان قدیمی و دو فصل نخست یک رمانِ ناتمام را دربرداشت. نامهایشان به ترتیب، شبحسوار، آوریل شکسته، عروسی و قصر رویاها بود. قصر رویاها یک سال بعد پایان یافت و در مدت زمان کوتاهی پس از انتشار به چاپ دوم رسید. مارس 1982 اما، همه چیز ناگهان تغییر کرد. قصر رویاها در پلنوم نویسندگان آلبانی، به شدت تقبیح، محکوم و ممنوع شد. رییس اتحادیه نویسندگان و هنرمندان آلبانی نیز خود شخصاً کاداره را به سیاهنمایی در مورد سیاست، تاریخ و فولکلور آلبانی متهم نمود.
پناهندگی کاداره به فرانسه
سال 1990 میلادی، بالاخره کاداره با صدور بیانیهای از فرانسه درخواست پناهندگی سیاسی کرد. او نوشت: دیکتاتوری و ادبیات هیچ سنخیتی با هم ندارند و نویسنده، دشمن طبیعی دیکتاتوریهاست. در مورد روند زندگی حرفهای اسماعیل کاداره نظرات ضد و نقیض زیادی وجود دارند. عدهای معتقدند که کاداره در دوران کمونیسم، یک دگراندیش بوده است. در مقابل، عدهای هم او را به سازشکاری با دیکتاتور محکوم میکنند. همهی این قضاوتها در شرایطی رخ میدهند که کاداره هرگز ادعا نکرده بود که سولژنتسین آلبانی است. او میگوید مخالفت با انور خوجه، جایگاهی نیست که هر کسی بتواند آن را بدون مواجهه با جوخهی آتش از آن خود کند؛ حتی برای چند روز! در عوض، کتابهای من یک شکل آشکار از مقاومت هستند.
هر چند انور خوجه پنج سال پیش از پناهنده شدن کاداره به فرانسه از دنیا رفته بود، اما مرگش نتوانست تغییری در وضعیت سیاسی آلبانی ایجاد کند. در آخرین روزهای پیش از سفر به فرانسه، «نویسندهی ملی» که همزمان «همنشین دشمن» نیز بود، نویسندگی را در شمایل بلایی جانکاه میدید. بعدها تعریف کرد که تلاشهایش برای حملهی غیرمستقیم به دیکتاتوری، او را تا مرز خودکشی کشاند.
کاداره با اشاره به زمستان بزرگ (این رمان با نام زمستان سخت هم در بازار کتاب ایران پیدا میشود) که در آن انور خوجه را در هالهای نورانی به تصویر کشیده است، گفت: این بهایی بود که باید برای آزادی میپرداختم!

رمانهای کاداره
رمان های کاداره با کمک افسانههایی برگرفته از تجربیات تاریخی مردم آلبانی و اسطورههایی که از دل ادبیات کلاسیک بیرون آمدهاند، شکل میگیرند. از مشهورترین کتابهای او میتوان به ژنرال ارتش مرده، رویدادهای شهر سنگی، آوریل شکسته، قصر رویاها و کنسرت (که با نام کنسرت در پایان زمستان به زبان فارسی ترجمه شده است) اشاره کرد. از این میان، کنسرت، در سال 1991 توسط مجلهی ادبی Lire در فرانسه به عنوان بهترین رمان سال انتخاب شد.
اسماعیل کاداره در سال 1992 هرم را نوشت. داستان هرم در قرن 26 قبل از میلاد و در مصر روایت میشود. در این کتاب، کاداره عشق خوجه به مجسمههایی با فرمهای پیچیده را به سخره گرفته است. در حقیقت، شکل هرم، بازتاب دهندهی عشق هر دیکتاتوری به سلسهمراتب است. دو سال بعد سایه منتشر شد و در سال 1995، عقاب به چاپ رسید. شهر بینشانه هم سرانجام در سال 1998 منتشر شد. در فاصلههای سالهای بعد از انتشار شهر بینشانه تا سال 2010 میلادی، رمانهایی مثل دختر آگاممنون، جانشین، گلهای بهاری – یخبندان بهاری، دختری در تبعید و زندگی، بازیها و مرگ لول مازرکو را نوشت. در سال 2010 هم تصادف را منتشر کرد؛ یک رمان چندلایه در مورد دو عاشق! دو عاشقی که مرگ نه تنها رابطهشان را برملا میکند که اطلاعات زیادی را در مورد بالکان نیز افشا خواهدکرد.
افتخارات جهانی اسماعیل کاداره
رمانهای کاداره در بیش از 40 کشور جهان و به 30 زبان منتشر شدهاند. او در سال 1996 به عضویت دائمی آکادمی علوم اخلاقی و سیاسی فرانسه درآمد؛ به عنوان جانشین کارل پوپر. در سال 1992 جایزهی ادبی چینو دل دوکا (Cino Del Duca) را از آن خود کرد. در سال 2005 هم، نخستین جایزهی بوکر بینالمللی را گرفت. چهار سال بعد، در سال 2009، کاداره جایزهی ادبی Prince of Asturias را به نام خود ثبت کرد. و در همان سال هم بود که دانشگاه پالرمو به او درجهی افتخاری علوم در ارتباطات اجتماعی و سازمانی را اهدا نمود. روزنامه لندن ایندیپندنت در مورد کاداره میگوید: او را با گوگول، کافکا و اورول مقایسه میکنند. صدای اسماعیل کاداره، همزمان که بکر و جهانی است، ریشههایی عمیق نیز در خاک خود دارد.