آن نفسی که باخودی، وان نفسی که بیخودی
بسیاری از نویسندگان به سراغ موضوع عشق رفتهاند، چه به شکل رمان و داستان کوتاه یا در قالب جستار و مقاله. اما کم هستند نویسندگانی که در دو دوره متفاوت زندگی خودشان را در معرض این آزمون قرار داده باشند، از عشق نوشتن. آلن دوباتن یکبار در سالهای آغاز جوانی و بار دیگر در پختگی میانسالی سراغ عشق رفته تا ببیند آنچه به اسم عشق شناخته و میشناسد چیست و چطور به زندگیاش ادامه میدهد.
بسیاری از نویسندگان به سراغ موضوع عشق رفتهاند، چه به شکل رمان و داستان کوتاه یا در قالب جستار و مقاله. اما کم هستند نویسندگانی که در دو دوره متفاوت زندگی خودشان را در معرض این آزمون قرار داده باشند، از عشق نوشتن. آلن دوباتن یکبار در سالهای آغاز جوانی و بار دیگر در پختگی میانسالی سراغ عشق رفته تا ببیند آنچه به اسم عشق شناخته و میشناسد چیست و چطور به زندگیاش ادامه میدهد.
شفیعی کدکنی عقیده دارد که در شعر سنتی فارسی معشوق موجودی است که سادیسم دارد و عاشق به بیماری مازوخیسم دچار است. کمابیش این رگهها را در کل ماجرای عشق با غلظت کمتر یا بیشتری میشود پیدا کرد.
#آلن-دوباتن هم عقیده دارد عشق با رویای داشتن معشوق آغاز میشود و در مراحل مختلف آن از جنون عشق تا لذت شهید شدن و از می اندوه مست شدن وجود دارد. البته دوباتن حرفش را در قالب یک رساله در باب عشق بیان نمیکند بلکه مثل همیشه با هوشمندی و ظرافت آن را در نوشتاری مابین روایت و شرح حال و رساله میگوید و اسمش را میگذارد جستارهایی در باب عشق.
آلن دوباتن فیلسوف و نویسنده اروپایی است که کتابهای زیادی با نگاه فلسفی ولی با زبان ساده نوشته است اما زمانی که این کتاب جستارهایی در باب عشق را نوشته تنها ۲۳ سال داشته و مثل یک انسانشناس کنجکاو با دقت همه مراحل و سرنوشت عاشق شدنش را زیرذرهبین قرار داده.
او بدون اینکه ما را از لذت خواندن لحظههای عاشقانه، یگانگی و البته خشم و بیزاری محروم کند، هر لحظه به واکاوی احساس و رفتارش پرداخته تا درک کند که واقعاً چه اتفاقی درونش در حال شکل گرفتن است و تمام تلاشش را کرده تا صادقانه به این پرسش جواب بدهد که در ماجرای عاشق شدن چه بودم و چه شدم، و معشوق چه هست و چه میبینم.
دوباتن میکوشد که با ماجرای عشق نه با خشکی یک دانشمند برخورد کند که آن را حاصل ترشح چند هورمون و برانگیختگی سیستم جنسی میداند و نه با تغزل شاعرانهای که همه چیز را در مهی ماورایی و فرازمینی میپیچاند.
درنهایت آلن دوباتن به دنبال راهحلهای آسان روانشناسانه برای ماجراهای عاشقانه نیست بلکه از گذر همهی لحظههای بسیار پرشور و به شدت تلخ و آزاردهندهی عاشقی به آنچه درونش بازمانده نگاه میکند و میبیند که عشق نوعی فروتنی به او آموخته است. و همچنین میداند که باز هم عاشق خواهد شد.
۲۳ سال بعد دوباتن دوباره کتابی دربارهی عشق مینویسد. سیر عشق ماجرای مردجوانی است به اسم ربیع که اینبار در قالبی بیشتر شبیه به رمان، ماجرای عشق و زندگی مشترک او در پنج فصل روایت میشود. ماجرای مهم در کتاب متأخر آلن دوباتن این است که عشق پرشور (که در فصل اول کتاب با نام رمانتیسم با آن آشنا میشویم) به ازدواج منتهی میشود و چهارفصل بعدی روایت بلاها و مسائلی است که زندگی مشترک بر سر عشق میآورد.
اینجا نیز دوباتن قصد ندارد با عصبانیت بگوید که ازدواج سم مهلک هر رابطه عاشقانهای است یا فرمولهایی برای دوام و بقای زندگی مشترک ارائه دهد بلکه با قرار دادن شخصیت اصلی داستان در برابر واقعیترین مسائل زندگی همچون وجود فرزندان، مشکلات مالی و شغلی و بیوفایی و خیانت میکوشد ببیند چه چیزهایی درونش کشف میکند و عشق که روزی در شور یگانگی و پیدا کردن یک آشنا (گویی خود نهانیمان) معنا پیدا میکند چطور در سالهای بعد برای حس کردنش انگار ناچاریم چنگ بیندازیم تا بتوانی قدری از خودمان را -متفاوت و یگانه- نگه داریم.
در سیر عشق نیز دوباتن مثل کتاب قبلیاش لحظه به لحظه در حال واکاوی احساس و نگاه شخصیت اصلی ماجراست گرچه در کتاب اول مسائل و مشکلات در حد ماجراهای دوران جوانی است که البته برای خودشان مهم و واقعی است اما طبیعی است که آنقدرها ریشه در واقعیت زندگی روزمره و زمینی ندارند ولی در کتاب دوم بعد از رمانتیسم عاشقانه و آغاز زندگی در زیر یک سقف، دم به دم با مسائلی روبهرو هستیم که هرروزه هزاران زن و شوهر در زندگی مشترک تجربه میکنند از حساب و کتابهای مالی تا تربیت فرزندان و رابطه جنسی تکراری.
انگار خود ۲۳ساله آلن دوباتن که در کتاب اول دربارهی آمادگی برای عرضه کردن عشقی گفته بود که همانند عشق میان پدر و مادر و فرزندان باشد، حالا یقهی دوباتن ۴۶ ساله را گرفته است تا با پوزخندی بر لب آن عشق را نشانش بدهد.
آن دوباتن با شجاعت ربیع را درگیر همهی مسائل میکند اما در پایان ربیع با همهی فراز و فرودها هنوز درون زندگی مشترکش قرار دارد و همچنان به دنبال درسهای تازه است. گرچه نمیداند آینده چه میشود اما امیدوار به شگردی است که کمابیش برای کل زندگی هم صادق است، اینکه به جای آغازهای تازه یادبگیریم همان زندگی را با چشمانی کمتر دلزده و خوگرفته بازنگری کنیم.
دوباتن در هردو کتاب به تفکر اصلی زندگیاش وفادار بوده، اینکه باید احساسات را واکاوی کرد تا به درک بهتر و عمیقتری از آنها رسید. اما شاید نکتهی مهم دیگری هم در کنار هم قرار دادن این دو کتاب به چشممان بیاید، اینکه دوباتن کتاب اول را از زاویهی دید اول شخص و از زبان خودش نوشته و کتاب دوم را از زاویهی دید سوم شخص و از زبان ناظر بیرونی. ماجرای عشق چه بسا یافتن معنا برای من، خود و دیگری باشد.
آن نفسی که باخودی، وان نفسی که بیخودی