کارخانه تولید نویسنده نداریم!
از احساسات و تجربیات شخصی نوشتن یکی از اولین گامهای نوشتن برای کودکان و نوجوانان است که اگر به آن بها داده شود و افراد در مسیر درستی قرار بگیرند، شاید تا بزرگسالی هم ادامه پیدا کند. کلاسهای انشای مدارس و کلاسهای داستاننویسی مسیرهایی است که معمولاً جهت رشد کودک و نوجوان را در این زمینه مشخص میکند. محمدرضا شمس (نویسنده)، مینا حدادیان (پژوهشگر و کتابدار) و آتوسا صالحی (نویسنده و مترجم) در گفتوگو با وینش به اهمیت برگزاری این کلاسها اشاره کردند؛ اما نحوهی برگزاری این کلاسها و خروجیای که انتظار میرود، کیفیت و تاثیری که روی کودک و نوجوان میگذارند، محل بحث شد که در ادامه میخوانید.
از احساسات و تجربیات شخصی نوشتن یکی از اولین گامهای نوشتن برای کودکان و نوجوانان است که اگر به آن بها داده شود و افراد در مسیر درستی قرار بگیرند، شاید تا بزرگسالی هم ادامه پیدا کند. کلاسهای انشای مدارس و کلاسهای داستاننویسی مسیرهایی است که معمولاً جهت رشد کودک و نوجوان را در این زمینه مشخص میکند. محمدرضا شمس (نویسنده)، مینا حدادیان (پژوهشگر و کتابدار) و آتوسا صالحی (نویسنده و مترجم) در گفتوگو با وینش به اهمیت برگزاری این کلاسها اشاره کردند؛ اما نحوهی برگزاری این کلاسها و خروجیای که انتظار میرود، کیفیت و تاثیری که روی کودک و نوجوان میگذارند، محل بحث شد که در ادامه میخوانید.
محمدرضا شمس به طور کلی با برگزاری این کلاسها موافق است، اما به قول خودش: «برگزاری این کلاسها یک ولی بزرگ دارد، این که چه کسی تدریس میکند، چقدر با ادبیات کودک و نوجوان آشنایی دارد؟ چقدر مخاطب خودش را میشناسد؟ این خیلی مهم است. استادی که این درسها را میدهد باید تسلط کافی داشته باشد و دنیای کودک و نوجوان را بشناسد. حالا نوجوان چون سنش بالاتر از کودک است راحتتر میشود با او ارتباط برقرار کرد. ولی عناصر داستان را به کودک معرفی کردن خیلی سخت است. یک کار کارشناسی میخواهد و کسی که در این زمینه تبحر دارد و مخاطب را میشناسد، باید آن را انجام دهد.»
این نویسندهی باتجربهی کتابهای کودک و نوجوان میگوید این کلاسها باید از طریق بازی و کارهای نمایشی پیش برود. باید نوشتن و اینکه چرا و چهجوری باید نوشت را پله پله آموزش داد. «لزومی ندارد بچهای که شروع میکند داستان را کامل بنویسد یا حتماً از تمام عناصر داستان به درستی استفاده کند، نه این بیشتر یک بازی است خیلی وقتها من خودم وقتی با بچههای کوچک کار میکردم بیشتر نمایش کار میکردیم.» شمس در کیفیت این کلاسها علاقهی کودک و نوجوان را هم دخیل میداند. او معتقد است اگر رفتن به کلاسهای نویسندگی از سر علاقه نباشد و فقط حاصل اجبار خانواده باشد، باعث میشود کودک یا نوجوان در مسیر اشتباه قرار بگیرد و در آخر تبدیل به یک سیاهی لشکر میشود.
پرورش تخیل در کودک و نوجوان
شمس یکی از مهمترین ویژگیهای این کلاسها را پرورش تخیل در کودک و نوجوان میداند. «تخیل جزء لاینفک زندگی آنهاست. در این کلاسها باید روی این قضیه کار شود، چون یکی از مهمترین ابزارهای نویسندگی هم خیالپردازی است. او میتواند یک جان دیگری بسازد که منطبق با جهان بیرونیاش باشد یا منطبق بر جهانی که خودش میسازد. مهم این است که پرورش تخیل صورت بگیرد. این کمبودی است که در جامعهی ما وجود دارد. وقتی بچهها وارد مدرسه میشوند کرکرهی تخیلشان را پایین میکشند. در صورتی که تخیل خیلی مهم است. البته این پرورش تخیل هم باید با بازی و کار گروهی همراه شود. در کل مباحثی که در این کلاسها مطرح میشود، باید به صورت غیر مستقیم باشد.»
کارخانهی نویسندگی
شمس در بین صحبتهایش درباره پرورش تخیل به نکتهای اشاره میکند که تکلیف کلاسهای نویسندگی و داستاننویسی را مشخص میکند. «ما کارخانهی نویسندگی نداریم! اینکه یک عده کلاس ثبت نام کنند و از کلاسها نویسنده بیرون بیاید، اتفاق نمیافتد. ما باید روی پرورش مهارت نوشتن و تخیل کار کنیم تا بچهها اولاً یاد بگیرند بنویسند و بعد اینکه چطور بنویسند مهم میشود. این چطور نوشتن حتی در انشانویسی در مدارس هم به بهشان کمک میکند. ما بناست در این کلاسها یک سری از مهارتهای بچهها را پرورش دهیم و آنها را آماده کنیم که اگر به نوشتن علاقمند هستند شروع کنند به نوشتن. کسی که قرار است نویسنده شود باید مراحلش را طی کند. من میگویم این مراحل دو طرفه است. بچههایی که در این کار میآیند باید سختی بکشند و نویسنده یا استادی که قرار است این دروس را درس دهد باید در این کار خودش حرفهای باشد و بتواند با این بچهها کار کند. حداقلش این است که مهارتهایشان پرورش پیدا کند یعنی مهارتهای نوشتن، خواندن و مهارت خوب دیدن و تخیل و خیلی از چیزهای دیگر که تا بهحال به آن توجه نمیکردند.»
کتابخوانی به جای داستاننویسی
مینا حدادیان کارشناس کتابخانهی مرجع کانون پرورش فکری کودک و نوجوان نظرش را دربارهی آموزش داستاننویسی با یک تجربه از کانون، زمانی که مربی ادبی کانون بوده، شروع میکند. «کانون یک مربی فرهنگی دارد، یک مربی ادبی و یک مربی هنری. مربی ادبی تا سن نوجوانی یعنی تا 12_13 سالگی هیچ آموزش مستقیمی در زمینهی گونهی ادبی خاصی نمیدهد. بلکه کارش این است که اول حواس بچهها را تقویت کند، کاری کند که بچهها در واقع به جهان پیرامونشان توجه بیشتری داشته باشند و به جزییات دقت کنند و برای پرورش حواس هم یک کارهای بسیار جالبی میشود مثلاً: چه صداهایی در روز میشنوید؟ چه صداهایی در شب میشنوید؟ یا دربارهی محل زندگی و کوچهشان، خیابانشان. تمرینهایی بود که خیلی جالب بود و مثلاً در نهایتش خاطره نویسی بود و بعد موضوعات برانگیزندهای به بچهها داده میشد که دربارهاش فکر کنند، حرف بزنند یا بنویسند و من فوق العاده این روش را قبول داشتم. اصلاً نیامده بودند داستان یا شعر بنویسند. در ضمن اینکه حواسشان تقویت میشد، دقیقتر به جزییات توجه میکردند و احساسات و عواطف خودشان را مینوشتند؛ یعنی چیزی که بسیار مهم است برای نوشتن. و بعد در کانون پرورش فکری از نوجوانی به بعد کارگاه شعر و داستان بود.»
حدادیان این تجربه را برای روند درست یادگیری کودک و نوجوان به نوشتن میگوید و از طرفی با آوردن مثال دیگری دیدگاه جایگزینی را مطرح میکند. او معتقد است به جای پر و بال دادن به کلاسهای داستاننویسی باید به سمت کتاب و کتابخوانی رفت. «حدود 4 سال پیش خانم بئاته شفر به دعوت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان از آلمان آمدند ایران. من هیچ وقت سخنرانی ایشان را یادم نمیرود! فکر میکنم در سایت نویسک هم باشد. خانم شفر گفت: این مدتی که در ایران بودم متوجه یک نکتهای شدم، این که ما در آلمان تلاش میکنیم بچهها را به کتاب خواندن علاقهمند کنیم؛ ولی در ایران شما تلاش میکنید بچهها را به داستان نوشتن علاقهمند کنید. یعنی آنقدر که کلاسهای داستاننویسی هست در واقع کارهای مربوط به کتاب خوانی نیست.» این پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان از این مثال به نظریهی یادگیری مشارکتی پل میزند که تاکیدش بر روی خوب حرف زدن و خوب گوش دادن کودکان است و اینها را پایه اول سواد میداند. «ما باید با واسطهی کتاب این مهارتها را در کودک و نوجوان تقویت کنیم.»
حدادیان طرفدار گروههای کتابخوانی است و کارگاههای نوشتن را فضایی برای شبیه کردن تفکرات بچهها به هم میداند. «میدانید چطوری؟ طرف میآید یک فرمول میدهد مثلاً شخصیت پردازی، یا حالا خیلی خلاق باشد مستقیم بحث تئوری نمیکند، یک سری تکلیفهای غیرمستقیم به بچهها میدهد. بعد میبینید بچهها، ده نفر که توی کارگاه هستند، مثل هم فکر میکنند و تفاوتهای فردی و تجربههاشان نادیده گرفته میشود.» در واقع حدادیان کتاب خواندن و توجه به کتاب و گفتوگو دربارهی آن را بسیار مهم میداند و روند نوشتن را اینطور تبیین میکند: «کتاب خواندن و گفتوگو کردن و تجربه کردن و امکان تجربه کردن و خاطره نوشتن در سنین پایین برای اینکه بچهها احساس خودشان را بروز دهند، بسیار مناسب است و بالاتر که میآیند کتابهای سنین خودشان را بخوانند و اگر مایهای از نوشتن داشته باشند هدایت شوند.»
آسیب مربیهای سودجو به کودکان و نوجوانان
حدادیان علاوه بر نکاتی که دربارهی کارگاهها و نحوهی اجرایشان عنوان کرد، به استادی که میخواهد این کارگاهها را هم برگزار کند، توجه میکند. «کسی که با بچهها کار میکند باید روحیهی تسهیلگری داشته باشد که موانع را بردارد. تلاش کند که امکان تجربه را فراهم کند؛ چه تجربهی عملی چه تجربهی ذهنی. تجربهای که نمیشود عملی شود میتواند بر اساس نظریهی جان دیویی نظریهی بسط تجربه ذهنی، آن تجربه در ذهن اتفاق بیفتد و فرد وارد و کارکشته میتواند این عرصهها را فراهم کند.»
حدادیان هم مانند شمس معتقد است هدف از کارگاههای نوشتن، تولید نویسنده نیست! چه برسد به اینکه این کارگاهها به چاپ کتاب شرکتکنندگانشان ختم شود. او مقصر این روند را هم والدین ناآگاه میداند. «بچهها باید یاد بگیرند که چاپ کتاب و انتشار کتاب یک کار بسیار جدی است و باید حاصل یک اندیشه و زحمت باشد و اگر در این عصر دانشآموز سالاری این هم اضافه شود به داستانها و رقابتهای دیگر، به بچهها خیلی لطمه میزند. شما فکر کنید یک بچهای که کتابش در 10،12 سالگی چاپ شود چه افقی را پیشرو دارد؟ آدمهای مهم چقدر رنج میکشیدند، تجربه میکردند، مطالعه میکردند تا یک کتابی چاپ کنند مثلاً وقتی که به پختگی رسیدند. این همه حجم تولید آثار ضعیف و بیمایه داریم حالا نمیگویم آثار بچهها بیمایه است ولی بچهها باید یاد بگیرند که برای هر کاری باید خیلی جستوجو کنند، به یک پختگی برسند، زحمت بکشند و چاپ کتاب در کودکی خیلی آسیب میزند.»
این نویسنده برای تشویق نویسندههای کودک و نوجوان انتشار کار بچهها در نشریهی دیواریهای مدارس یا نشریاتی که مخصوص بچههاست، پیشنهاد میدهد. «این کار موجب تشویق بچهها میشود یا مثلاً کار گروهی که بچهها انجام میدهند یک جایی دیده شود و مطمئناً این یکی از بدترین ضربههاست. این که فکر کنند یک داستانی نوشتند و باید چاپ شود. این ضربه را گاهی اوقات مربیها به بچهها میزنند که البته بیشتر روحیهی بیزینسی دارند و سودجویانه فکر میکنند.»
تعریف کلاس داستاننویسی چیست؟
آتوسا صالحی نویسنده و مترجم کتابهای کودک و نوجوان در پاسخ به این سوال که آیا با برگزاری کلاسهای داستاننویسی برای کودک و نوجوان موافق است یا نه، سوالی را مطرح میکند که تعریف از کلاس داستاننویسی چیست؟
او میگوید: «اگر تعریف ما کلاس همراه با برنامهی مطالعاتی هدفمند و تجربهی نوشتن برای بچهها به شیوهی خلاق باشد و تجربههای اجتماعی آنها را زیاد کند، نه تنها این کلاسها برای بچهها سرگرمکننده و جذاب است که حتی میتواند افراد خانواده را هم بهم نزدیک کند و مهارتهای فردی و اجتماعی کودک و نوجوان را گسترش دهد. چنین کلاسهایی میتواند در برنامهی درسی بچهها هم قرار بگیرد و از خیلی از برنامههای درسی که الان بچهها در مدارس دارند، مفیدتر است.
صالحی با توجه به تجربهی خودش در برگزاری کلاسها به این نتیجه رسیده است که آموزش غیر مستقیم نوشتن در رشد و پرورش مهارتهای فردی و اجتماعی کودک و نوجوان بسیار اثر دارد. «این کلاسها باید بستری برای تجربههای زیستی و اجتماعی گوناگون بچهها فراهم کند که بر اساس آن مباحث نوشتن را هم تمرین کنند. این کلاسها به رشد مهارتهای نوشتن و خواندن و صحبت کردن و نقد کردن کمک میکند و درک مطلب بچهها را بالا میبرد و هدفش این نیست که از بچهها نویسنده بسازد.» او هم مانند محمدرضا شمس و مینا حدادیان با کلاسهایی که به بچهها وعدهی نویسنده شدن میدهد، مخالف است. «اینجور کلاسها به بچهها اعتماد بهنفس کاذب میدهند و کلاسهایی که در انتها میخواهند داستانها و کتابهای بچهها را چاپ کنند اصولاً با هدف کلاسهایی که من تجربه میکنم مغایرت دارد.»
صالحی وجود این کلاسها را مکمل آموزشی میداند که کمتر در مدارس به آن توجه میشود. «بچهها با بهترینهای ادبیات کودک و نوجوان ایران و جهان در این کلاسها آشنا میشوند و میتوانند آثار مختلفی را در ژانرهای فانتزی، حماسی و واقعگرا بخوانند و ببینند ویژگیهای این نوع داستانها چیست. در پایان دوره بچهها به شناخت کلی از ادبیات ایران و جهان میرسند و بهشان کمک میکند شناخت دقیقتری از ژانرهای مختلف و ابعاد گوناگون ادبیات کودک و نوجوان پیدا کنند و معمولاً این اتفاق باید در مدارس بیفتد اما در مدارس ما چنین امکانی وجود ندارد.»
کلاسهای نوشتن پایهی سواد نوجوانان
این نویسنده و مترجم کتابهای کودک و نوجوان اثرات این کلاسها را محدود به مهارتهای خواندن و نوشتن و داستاننویسی بچهها نمیداند، بلکه رشدی را که در طول کلاسها برای بچهها اتفاق میافتد حائز اهمیت میداند. «مسئلهای که من را در کلاسهایی که با بچههای نوجوان داشتم شگفتزده میکند، رشدی است که در طول کلاسها اتفاق میافتد. این البته فقط در مهارتهای خواندن و نوشتن و داستاننویسی بچهها خلاصه نمیشود. مثلاً در تجربهی نوشتن خودمان، دفتر خاطراتی داریم که موضوعاتی مثل رویای من یا خوابی که دیدم یا آخرین قهری که با دوستانم کردم یا خانواده من و… دارد. بچهها با نوشتن این موضوعات ترسهایشان را میشناسند و میبینند که در گذشته چه تجربههای تلخ و شیرینی داشتند و باعث میشود این تجربهها را با خودشان مرور بکنند و با ویژگیهای دورهی سنی خودشان آشنا میشوند. حتی در تجربهی نقد کردن آثار همدیگر اعتماد بهنفس و عزت نفسشان بیشتر میشود و در تجربههایی که برای نوشتن دارند مثلاً باید به موزه یا به بازار بروند، مهارتهای اجتماعی آنها بیشتر میشود. در کل به نظرم با توجه به تعریف جدید یونسکو که ایجاد تغییر است، این کلاسها باعث افزایش سواد نوجوان نیز میشود.»