سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

کتاب‌هایی که قرار است خانواده‌ی کلویی هوپر را کنار هم نگه دارد

کتاب‌هایی که قرار است خانواده‌ی کلویی هوپر را کنار هم نگه دارد

 

ما داستان می‌گوییم تا زندگی کنیم! اما گاهی هم باید داستان مرگ را تعریف کرد. مقاله‌ای که در ادامه می‌خوانید، به قلم کلویی هوپر نوشته شده است. او که خود یکی از نویسندگان مطرح ادبیات کودک به شمار می‌رود، تلاش کرده است تا از تجربه‌ی بیماری شریک زندگیش به عنوان پلی برای گفتگو با کودکانش در مورد غم، اندوه و از دست دادن بهره بگیرد.

(مترجم)

ما داستان می‌گوییم تا زندگی کنیم! اما گاهی هم باید داستان مرگ را تعریف کرد. مقاله‌ای که در ادامه می‌خوانید، به قلم کلویی هوپر نوشته شده است. او که خود یکی از نویسندگان مطرح ادبیات کودک به شمار می‌رود، تلاش کرده است تا از تجربه‌ی بیماری شریک زندگیش به عنوان پلی برای گفتگو با کودکانش در مورد غم، اندوه و از دست دادن بهره بگیرد.

 

 

مجموعه‌ای از بهترین و درخشان‌ترین کتاب‌های کودک را بر روی زمین ریختم. صفحات آن‌ها، کارناوالی با حضور حیوانات و انسان‌ها بودند. موجوداتی که می‌رقصیدند، آواز می‌خواندند و زندگی می‌کردند. سی. اس. لوئیس معتقد است که داستان بهترین فرم هنری برای انتقال مفاهیم به کودکان است. اما هیچ‌کدام از آن داستان‌ها به درد من نمی‌خوردند و نمی‌توانستند مفهوم مورد نظرم را به کودکانم انتقال دهند. من (کلویی هوپر) قرار بود به پسران شش و سه ساله‌ام بگویم که پدرشان به تازگی به سرطان تهاجمی خون مبتلا شده است.

شبی در موتور جستجوی گوگل کلمات «کتاب کودک» و «مرگ» را تایپ کردم. نتیجه‌ی جستجو من را به وحشت انداخت! واقعاً گرایشی به انتقال چنین مفاهیمی به کودکانم نداشتم. اما بالاخره، چند کتابی را به سبد خریدم اضافه کردم. از خودم پرسیدم کدام کتاب قرار است به پل ارتباطی من و کودکانم تبدیل شود؟ کدام نویسنده مسئولیت این مکالمه‌ی سنگین را بر دوش خواهد گرفت؟

خیلی زود، بسته‌ها به دستم رسیدند و من پنهانی، آن‌ها را به اتاق مطالعه بردم. به نظر می‌رسید که کتاب‌ها آنچنان هم منسجم نیستند. آن‌ها درهم و برهم بودند و پر از ناهنجاری و حس شرم. یکی از داستان‌ها در مورد پروانه‌هایی بود که می‌میرند. با این حال، در گوشه و کنار کتاب، تصاویری هنری از نویسنده به چشم می‌خورد. سریع آن‌ها را جمع و از مقابل چشم پنهان کردم.

راستش من با شریک زندگی‌ام در مورد این ماجرا حرف نزده بودم. ما منتظر رسیدن نوبت بعدی آنکولوژی بودیم، و هر دو تصمیم گرفته بودیم که هیچ اشاره‌ای به آینده نکنیم. زندگی روزمره ما به روال سابق جریان داشت. یکی از بچه‌ها به مدرسه می‌رفت و دیگری هم به مهدکودک. من و او هم پشت میزهایمان می‌نشستیم. اما من نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. این بار عبارات «کتاب کودک» و «سرطان» را سرچ کردم. عناوینی که در نتیجه‌ی این جستجو مقابل چشمانم ردیف شدند، متنوع‌تر و خاص‌تر بودند. مثلاً: «وقتی مامان ماستکتومی کرد»، «خانواده‌ی ما هم سرطان دارد»، «موی مامان کجاست؟» و… در نهایت، کتابی با عنوان «کسی که دوستش دارم بیمار است» را برای پسر کوچکترمان خریدم.

یکی دیگر از کتاب‌هایی که خریدم، «رشته‌ی نامرئی» نام داشت. داستان آن در مورد مادری بود که به فرزندانش توضیح می‌دهد رشته‌ی نامرئی، به طور دائم، آن‌ها را به کسانی که دوستشان دارند، متصل نگه می‌دارد.

در جایی از آن کتاب خواندم: «جرمی پرسید: آیا رشته‌ی من می‌تواند تا بهشت و به عمو برایان هم برسد؟» ناگهان دچار یک واکنش آلرژیک شدم! از خودم پرسیدم که آیا می‌توانم این کار را با بچه‌هایم بکنم؟

من نمی‌خواستم بچه‌ها را با قصه‌هایی ساده ترغیب به پذیرش کنم. یا اینکه قرار نبود به آن‌ها بقبولانم که دیگر به غم و اندوه ناشی از فقدان کسی فکر نکنند. بلکه به دنبال پیدا کردن کتابی بودم که نه خیلی سخت و خشن باشد، نه خیلی لطیف و ملایم. کتابی برای نگه داشتن ما در همین جایی که هستیم. کتابی که بتواند ما را در کنار همدیگر نگهدارد.

در گیر و دار انتخاب کتاب مناسب بودم که خبر رسید حال شریک زندگی‌ام رو به بهبود است. کلاً از خرید کتاب دست کشیدم.

 

Hooper

 

نزدیک خانه‌ی ما یک کتابفروشی مخصوص به کودکان وجود داشت. صاحب آن کتابفروشی همیشه به آرامی من را به سمت انتخاب بهترین کتاب‌ها راهنمایی می‌کرد. چه کسی باور می‌کند که یک کتاب کودک در مورد مرگ هم می‌تواند آموزنده و آرامش بخش باشد؟ اما آن کتاب‌فروش توانست من را به این نتیجه برساند.

بنابراین، می‌خواهم به بزرگسالان پیشنهاد ‌کنم هرچه سریع‌تر این موضوع را با کودکانشان در میان بگذارند. صادقانه بگویم! لطفاً منتظر نباشید که شرایط و فوریت‌ها شما را وادار به سخن گفتن در مورد موضوعی به این مهمی بکنند.

حالا پسرانم هفت و ده ساله هستند. روزی از آن‌ها خواستم مجموعه‌ای از کتاب‌های مصور در مورد غم، اندوه و از دست دادن را به من معرفی کنند. پسر بزرگترم به من نگاه کرد و گفت: درست است که گاهی احساساتِ درونِ آدمی، آزار دهنده می‌شود اما اگر بتوانی آن‌ها را در قالب کلمات بیان کنی، رها می‌شوی. هر چند ممکن است که این رها شدن، سخت باشد.  

این لیست، کتاب‌هایی را شامل می‌شود که موضوع غم و اندوه را برای کودکان قابل هضم می‌کند. و مهم‌تر از همه اینکه با همفکری من و پسرانم تدوین شده است:

 

آغازگر لیست کلویی هوپر: گریه کن قلب من، اما نشکن گلن رینگتود و شارلوت پاردی

داستان این کتاب در شبی می‌گذرد که مادربزرگی قرار است بمیرد. یک چهره‌ی سیاه‌پوش به خانه‌ی کودکان می‌رود. بچه‌ها سعی می‌کنند حواس او را پرت کنند اما در نهایت، مهمان ناخوانده، شروع به قصه‌گویی خواهد کرد. این کتاب تلاش می‌کند به کودکان بیاموزد که غم و اندوه هم وزنه‌ای برای درک شادی و لذت هستند.

 

درخت حافظه بریتا تکنتروپ

داستان این کتاب در یک جنگل می‌گذرد. حیوانات جنگل در تلاشند تا برای دوست محبوب خود، روباه، یک مراسم یادبود برگزار کنند. آن‌ها خاطرات خود از روباه را با همدیگر به اشتراک گذاشتند و این خاطرات، رفته رفته به درختی زیبا و پرشاخ‌وبرگ تبدیل می‌شوند. درختی که با غم و اندوه ایجاد شده است اما در نهایت، حیوانات توانستند زیر سایه‌اش بنشینند و غم‌هایشان را سبک کنند.

 

آغاز و پایان زندگی برایان ملونی و رابرت اینگپن

این کتاب از نظر من و پسرانم فوق‌العاده بود. باقی کتاب‌ها، داستان‌هایی درباره‌ی مرگ هستند اما این یکی، مفهوم مرگ را برای کودکان تشریح می‌کرد.

 

پسر و گوریل جکی آزاوا کرامر و سیندی دربی

وقتی یک پسربچه، مادرش را از دست می‌دهد، گوریلی تلاش می‌کند که از او محافظت کند. در حقیقت، ایده این بود که غم و اندوه پنهان در پشت ماجرای مرگ مادر به موجودی خیالی تبدیل شود و از پسرک محافظت کند.

 

بعدش چی می‌شه؟ – شینسوکه یوشیتاکه

این کتاب عجیب و غریب، هم در لیست مورد علاقه‌های من بود، هم در لیست بهترین کتاب‌های هر دو پسرم. ماجرا، بعد از مرگ یک پدربزرگ آغاز می‌شود. نوه‌اش دفترچه‌ای را پیدا می‌کند که حاوی ایده‌های اغلب خنده‌دار در مورد زندگی پس از مرگ است.

 

دهمین چیز خوب در مورد بارنی جودیت ویورست و اریک بلگواد

این اثر کلاسیک متعلق به سال 1971، در مورد خانواده‌ای است که برای گربه‌شان یک مراسم تدفین برگزار می‌کنند. آن‌ها از کودکشان می‌خواهند که ده ویژگی خوب گربه را به یاد بیاورد. دهمین مورد این است که گربه، زمین را بارور می‌کند.  

 

 

 

 

  این مقاله را ۷ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *