دربارهی «جای خالی سلوچ»
سال گذشته گروهی از اهالی ادبیات و خوانندگان وینش، ده داستان فارسی برگزیده صدسال اخیر را در پویش «صدسال شمسی، ده داستان فارسی» انتخاب کردند. میخواهیم پروندههایی برای برخی از این داستانها منتشر و فرصت بیشتری برای نقد و بررسی شش کتاب اول این نظرخواهی فراهم کنیم. در اولین پرونده از این سری پروندهها به کتاب «جای خالی سلوچ» نوشته محمود دولتآبادی پرداختهایم. این پروندهها با پنج کتاب دیگر برگزیدهی پویش در ماههای آینده ادامه پیدا خواهند کرد.
سال گذشته گروهی از اهالی ادبیات و خوانندگان وینش، ده داستان فارسی برگزیده صدسال اخیر را در پویش «صدسال شمسی، ده داستان فارسی» انتخاب کردند. میخواهیم پروندههایی برای برخی از این داستانها منتشر و فرصت بیشتری برای نقد و بررسی شش کتاب اول این نظرخواهی فراهم کنیم. در اولین پرونده از این سری پروندهها به کتاب «جای خالی سلوچ» نوشته محمود دولتآبادی پرداختهایم. این پروندهها با پنج کتاب دیگر برگزیدهی پویش در ماههای آینده ادامه پیدا خواهند کرد.
«جای خالی سلوچ» اولین بار سال 1358 منتشر شد. محمود دولتآبادی طی سه سالی که در زندان ساواک بود طرح این داستان را ریخت و پس از آزادی از زندان طی ۷۰ روز آن را نوشت. کتابی کمی بیش از چهارصد صفحه که در روستایی به نام زمینج در خراسان میگذرد.
این اثر دربارهی زنی است به نام مرگان که یک روز صبح مَردش را از دست میدهد. سلوچ شوهرش ناپدید شده است و مرگان که شخصیت محوری داستان است سعی میکند در نبود سلوچ، امور خانه و سه فرزندش عباس، ابراو و هاجر را اداره کند. آنها در یک روستای بیابانی و مهجور زندگی میکنند و به معنای واقعی کلمه محتاج یک لقمه نان خشک هستند.
روبرت صافاریان در نقدی مفصل به این رمان پرداخته است. این منتقد معتقد است «به نظر من در سراسر رمان تناقضی وجود دارد بین دو باور: یکی این باور که زندگی مدرن آمده تا همه چیز را نابود کند و دیگری باوری عمیقتر و آن اینکه مشکل آدمها و بدی آنها یک امری وجودی است یا دست کم امری ریشهدار ناشی از فقر و سنت. این دو ناهمخواناند اما این ناهمخوانی در سراسر تفکر روشنفکر دورانی ریشه دارد که دولتآبادی این کتاب را نوشته است.»
نقدی که اینطور آغاز شده است: «چقدر بدند اهالی روستای زمینج، ساکنان رمان جای خالی سلوچ. همهشان. از دم. آدمهای بدی که اما باهاشان همدلی میکنیم. دلمان برایشان میسوزد و نگرانشان میشویم. و این موفقیت بزرگ محمود دولتآبادی است. خلق روستا و شرایطی که در آن بدی و خبث طینت آدمها امری عادی و طبیعی و همگانی و به همین سبب انسانی است. البته بعید است نیت آگاهانهی دولتآبادی به هنگام نوشتن جای خالی سلوچ این بوده باشد، اما این اتفاقی است که افتاده است.» و به رئالیستی بودن یا نبودن کتاب، بازتاب روح روشنفکری دوران پیش از انقلاب در این رمان، احساسات جنسی، توصیف لحظههای مرگ و زندگی و پایانبندی آن میپردازد.
زمینج: تجسم ذهن روشنفکر پیشاانقلاب
اما خود دولتآبادی درباره این رمانش که در کنار کلیدر مشهورترین کارهای او هستند که همگی در آخرین سالهای پیش از انقلاب طرحریزی شدهاند و در اولین سالهای پس از انقلاب منتشر شدهاند چه چیزهایی گفته است؟ از کتاب «ما نیز مردمی هستیم» که گفتوگوی مفصل امیرحسن چهلتن و فریدون فریاد با محمود دولتآبادی است، بخشهایی را که به رمان «جای خالی سلوچ» مربوط میشوند جدا کردهایم. دولتآبادی در بخشی از این گفتوگو موقعیت جای خالی سلوچ در بین آثار دیگرش را اینطور توصیف میکند: «جای خالی سلوچ در نیمه کلیدر نوشته شده و در عین حال به نظر میرسد که جای خالی سلوچ پلی است بین کلیدر و کارهای قبلی»
درباره جای خالی سلوچ، از زبان محمود دولت آبادی
اما این بار پرونده ما فقط متنی نیست. بلکه گفتوگوهایی تصویری داریم با بعضی اهالی ادبیات که در نظرخواهی پویش ما «جای خالی سلوچ» را به عنوان یکی از ده انتخاب خود در صد سال داستاننویسی ایران ذکر کرده بودند. جمال میرصادقی نویسنده کهنهکار ما، فرهاد توحیدی فیلمنامهنویس و علیرضا اکبری نویسنده و روزنامهنگار حوزه ادبی در سه ویدئو درباره دلایل خود برای انتخاب «جای خالی سلوچ» گفتهاند. این سه ویدئوی بیستویک، نوزده و دوازده دقیقهای را میتوانید از اینجا (و همچنین از صفحه آپارات وینش) ببینید:
وینش ویدیو