سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اینجا ما همه دیوانه‌ایم!

اینجا ما همه دیوانه‌ایم!


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

پینچن به‌صورت اخص در سه رمان اولش که اعلان قرعه‌ی ۴۹ (۱۹۶۵) از آنهاست، حرف حسابش این است که در چنین دنیایی وجود پارانویا کاملاً توجیه‌پذیر است و چه بسا که پارانویای جنون‌آمیز تنها راه فرار از جنون باشد. پس باید، حتماً و لازم است که وضعیت پارانوئید را بپذیریم، چون تنها راه درک دنیای غریب حاضر همین است و تلاش برای دستیابی به هر وضعیت دیگری که ربطی به دنیای ما ندارد نابودمان می‌کند.

اعلان قرعه‌ی 49

نویسنده: تامس پینچن

مترجم: طهورا آیتی

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۲

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۲۲۸

پینچن به‌صورت اخص در سه رمان اولش که اعلان قرعه‌ی ۴۹ (۱۹۶۵) از آنهاست، حرف حسابش این است که در چنین دنیایی وجود پارانویا کاملاً توجیه‌پذیر است و چه بسا که پارانویای جنون‌آمیز تنها راه فرار از جنون باشد. پس باید، حتماً و لازم است که وضعیت پارانوئید را بپذیریم، چون تنها راه درک دنیای غریب حاضر همین است و تلاش برای دستیابی به هر وضعیت دیگری که ربطی به دنیای ما ندارد نابودمان می‌کند.

اعلان قرعه‌ی 49

نویسنده: تامس پینچن

مترجم: طهورا آیتی

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۲

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۲۲۸

 


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

 

شاید همه‌ی این‌ها توهم توست. یا نقشه‌ای که علیه تو کشیده‌اند، بسیار پرهزینه و پیچیده، شامل فقراتی از جمله جعل تمبر و کتاب‌های قدیمی، تحت نظر گرفتن بی‌وقفه‌ی تحرکاتت، کاشتن شیپورهای پستی در جای‌جای سن‌فرنسیسکو، رشوه‌دادن به کتابدارها، اجیرکردن هنرپیشه‌های حرفه‌ای … یا این‌که داری توهم چنین نقشه‌ای را در سر می‌پرورانی، که در این صورت دیوانه‌ای اودیپا، روانی شده‌ای (از متن کتاب)

 

جنگ سرد

تاریخ‌دانان و تاریخ‌نگاران بر سر خیلی چیزها تفاهم ندارند، یک نمونه‌‌اش تاریخ دقیق آغاز و پایان جنگ سرد.

دسته‌ای می‌گویندآغازش ۱۹۴۷ است و پایانش ۱۹۹۱، دسته‌ی دیگر اصرار دارند جنگ سرد پیش از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شده‌بوده و اساساً بی‌پایان است و این قلم جایی خوانده که دسته‌ی سومی گفته‌اند این‌ها همه کذب است و قبل از این‌که رولان بارت نویسنده را بکشد مورخ را کشته و به هر صورت چنین اطلاعاتی درنهایت خرده‌روایت‌هایی ناچیز بیش نیستند و خواننده باید عاقل باشد (البته نگفته‌اند در عصر حاضر تعریف عقل و عاقل و معقول چیست و چه‌طور می‌شود عاقل بود).

 

پارانویا

تدقیق تاریخ جنگ سرد تنها مشکل موجود نیست. مسأله‌ی بزرگتر، پارانویاست. معضلی به قدمت زندگی بشر بر خاک که دامن‌گیر اقشار مختلف می‌شده اما سهم شاهان و اربابان از آن بیشتر بوده و البته در بعضی دوره‌ها نمود پررنگ‌تری پیدا می‌کرده و در بعضی دوره‌ها کم‌رنگ می‌شده.

پارانویا را می‌توان به‌شکل عنصر مسلط (اصطلاح معروفی که فرمالیست‌ها باب کردند) دید و فهمید، عنصری که همیشه بوده و هست و خواهدبود اما در بعضی ژانرها یا دوره‌ها مسلط می‌شود و رواج پیدا می‌کند. یکی از دوره‌های تسلط پارانویا دوران جنگ سرد است.

چنان‌چه روایت دسته‌ی اول را درباره‌ی جنگ سرد بپذیریم (۱۹۹۱-۱۹۴۷) می‌توانیم گام بعدی را محکم‌تر برداریم. در نیمه‌ی دوم قرن بیستم پارانویا نه صرفاً بیماری، که پدیده‌ای اجتماعی است. پارانویا از رأس تا کف هرم و کل جامعه را درگیر می‌کند و در ادبیات و سینما و عرصه‌های دیگر هم تسلط خود را به رخ می‌کشد (سینما که حسابی از خجالت انواع و اقسام پارانویا درآمده، راننده‌تاکسی، گاو خشمگین، دکتر استرنج‌لاو و …).

 

تامس پینچن

تامس پینچن هم اینجای داستان وارد قضیه می‌شود. دوران غریب بعد از جنگ جهانی دوم و پس‌لرزه‌های هولوکاست را تجربه کرده و بلدِ جامعه‌ی اسیر جنگ سرد و حال‌وروز مردمش است.

از آن پست‌مدرن‌هایی است که با سر در وضعیت پست‌مدرن شیرجه رفته‌اند، نه از آنهایی که روی مرز قدم برمی‌دارند. حاضر نیست حرفش را سرراست بزند، برعکس تعهد داده هزارتوهایی پیچیده و وحشتناک بیافریند که خودش هم از آنها سالم و عاقل جان به در نبرد، چه برسد به خواننده.

البته حفظ سلامت روان در جهان داستانی پینچن اهمیتی ندارد و اساساً ممکن هم نیست، شخصیت‌ها نمود شکل‌های مختلف روان‌پریشی هستند (مثلاً شخصیتی هست که گمان می‌کند توپ والیبال است)، نمونه‌اش پارانویا که جزئی از فرهنگ و زبان مردمی شده‌است. پینچن وقتی از توطئه می‌گوید نه علتش را شرح می‌دهد و نه شفاف‌سازی می‌کند و نه ماجرا را به ثمر می‌رساند، و گاهی چنان گنگ و دشوار می‌نویسد که خواننده بعد از خواندن کارهایش شاید به این زودی‌ها به روال عادی خود برنگردد.

 

اما با وجود تمام این‌ها دلیل نمی‌شود حرف حسابش را نفهمیم. ما در قرن بیستم  در دنیایی زندگی می‌کنیم که واقعیت از داستان داستانی‌تر و باورنکردنی‌تر شده‌است. پینچن به‌صورت اخص در سه رمان اولش که اعلان قرعه‌ی ۴۹ (۱۹۶۵) از آنهاست، حرف حسابش این است که در چنین دنیایی وجود پارانویا کاملاً توجیه‌پذیر است و چه بسا که پارانویای جنون‌آمیز تنها راه فرار از جنون باشد.

پس باید، حتماً و لازم است که وضعیت پارانوئید را بپذیریم، چون تنها راه درک دنیای غریب حاضر همین است و تلاش برای دستیابی به هر وضعیت دیگری که ربطی به دنیای ما ندارد نابودمان می‌کند. قهرمان‌های پینچن در طول سفر داستانی‌شان به دنبال معنا این نکته را درمی‌یابند و خواننده هم فرصت کافی دارد تا تصمیم بگیرد می‌خواهد در چنین فضایی همچنان دن‌کیشوت‌وار به‌دنبال معنا و حقیقت برود یا به قهرمان پینچن بپیوندد و وضعیت موجود و هزارتوی راه‌های بدیل را بپذیرد.

 

اعلان قرعه‌ی ۴۹

ما و اودیپا ماس، قهرمان رمان اعلان قرعه‌ی ۴۹ ، قرار است در کنار هم مکاشفات فراوانی داشته‌باشیم. اودیپا ماس در ابتدای داستان می‌فهمد پیرس اینوراریتی (از غول‌های املاک و مستقلات کالیفرنیا و محبوب سابقش) او را مأمور اجرای مفاد وصیت‌نامه‌ی خود کرده‌است (جمع‌آوری بدهی‌ها، تهیه سیاهه اموال، ارزیابی ارزش کل دارایی و …). البته پیرس اینوراریتی فقط در کار املاک و مستقلات نبوده، و سروکله‌اش خیلی جاها پیدا می‌شود.

انگار مالک همه‌چیز است، کسب‌وکاری در کالیفرنیا نیست که او صاحبش نباشد یا  در آن سهم قلمبه نداشته‌باشد، یک نمونه‌اش فروش استخوان آدمیزاد و زغال استخوان، که البته در تاریخ بی‌ سابقه نیست. اودیپا در جلسه‌ای که در خصوص وصیت‌نامه با متزگر، وکیل عجیب‌وغریب پیرس دارد اولین نشانه‌های پارانویا را بروز می‌دهد: اودیپا ناگهان به سرش زد که همه‌ی اینها بخشی از یک نقشه است، نقشه‌ای پیچیده برای اغفال.

سوای فعالیت‌های تجاری قانونی و غیرقانونی پیرس حتی در سیستمی مخفی به‌نام تریسترو هم ردپایش را جاگذاشته، و همین سیستم تریستو است که اودیپا را در خود غرق می‌کند. رساندن نامه حق انحصاری حکومت است اما سیستم تریستو می‌خواهد انحصار سیستم پستی ایالات متحده را بشکند.

 

پس از آشنایی نامیمون با تریستو زندگی اودیپا با رشته‌ای از پیشامدهای عجیب‌وغریب و سناریوهای باورنکردنی پیوند می‌خورد و تلاش او برای حل معمای توطئه‌ی سیستم پستی بلیت یکسره به دوزخ دیوانگی است: کنجکاوی افسارگسیخته، عطش بی‌پایان به یافتن ارتباط میان رویدادها و چیزهای مختلف، و پرسشی که رهایش نمی‌کند: آیا همه‌ی اطرافیانش بخشی از توطئه‌اند (توطئه‌ای که بسیاری از ابعاد و جرئیاتش گنگ باقی می‌ماند) و یا ذهن خود اوست که بازی‌اش می‌دهد؟

اودیپا در انتهای سفر به این نتیجه می‌رسد که میراث پیرس اینوراریتی در واقع آمریکا است، آمریکای بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکای دوران جنگ سرد. اما از طرف دیگر اودیپا به‌قطع چیزی نمی‌داند، جز این‌که همه‌چیز مبتنی بر امکان و احتمال است: شاید تریستو وجود داشته‌باشد، که در آن صورت تمامی باورها و اساس‌وپایه‌ی زندگی اودیپا به هم می‌ریزد، شاید هم وجود نداشته‌باشد، که یعنی کل ماجرا شوخی مسخره و کثیفی بوده، و یا این‌که همه‌چیز ساخته‌وپرداخته‌ی ذهن جنون‌زده‌ی اوست.

در هر صورت تنها راه نجات، پناه بردن به پارانویاست و دست‌کشیدن از پویش دون‌کیشوت‌وار به دنبال معنا یا حقیقت یا ثبات که در دنیای دیوانه‌ی دیوانه قرن بیستم نادستیاب است.

 

روایت‌های تودرتو،  شخصیت‌های عجیب‌وغریب، استفاده‌ی ماهرانه‌ی پینچن از تاریخ و وضعیت اجتماعی و سیاسی آمریکای جنگ سرد و ارجاع‌ها و نشانه‌ها و فضاسازی جادویی گویی همه درکارند تا اعلان قرعه‌ی ۴۹  تبدیل به راهنمای تمام‌وکمال پارانویا شود، راهنمایی که از توجیه‌پذیر بودن پارانویا در دنیایی می‌گوید که در آن همه، چه ما و چه دیگری، دیوانه‌اند و حقیقت یا یافت نمی‌شود و یا اصلاً وجود ندارد.

مؤخره‌ی کتاب جستاری برگرفته از مجموعه جستارهای جدید در باب اعلان قرعه‌ی ۴۹ است و خواندنش هم پیش و هم پس از خوانش رمان به‌دفعات توصیه می‌شود. مؤخره در عین روشنگری گویی ادای دینی به پینچن و زبان خاص و دشوار او هم هست، و خواننده بهتر است با تمرکز کافی پیش برود و خیال نکند قرار است پاسخ تمام پرسش‌هایش را بگیرد.

و ختم کلام، در اعلان قرعه‌ی ۴۹ ترجمه نجاتمان نخواهد داد و حتی در بخش‌هایی با احتیاط و وفاداری بیش‌ازحد به متن یا انتخاب نه‌چندان دقیق واژه‌ها ما را بیشتر در تاریکی فرو می‌برد اما خواندن رمانی از پینچن به فارسی بی‌تردید فرصتی است که پست‌مدرن‌خوان‌ها سخت می‌توانند ردش کنند.

 

اینجا ما همه دیوانه‌ایم!

  این مقاله را ۲۰ نفر پسندیده اند

یک دیدگاه در “اینجا ما همه دیوانه‌ایم!

  1. ایم می گوید:

    سلام در کل بنظر شما ترجمه خوبیه از این اثر و کار درستی بوده مترجم سراغ این کتاب رفته؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *