پروندهای درباره نئولیبرالیسم
این روزها وقتی اقتصادی جهان، سیاستهای بانک جهانی، تولید برندهای غربی در کشورهای شرق دور مثل چین و اندونزی و حتی تحولات اقتصادی-سیاسی ایران پیش میآید، کلمهی نئولیبرالیسم بسیار شنیده میشود. حقیقتا نئولیبرالیسم چیست؟
این روزها وقتی اقتصادی جهان، سیاستهای بانک جهانی، تولید برندهای غربی در کشورهای شرق دور مثل چین و اندونزی و حتی تحولات اقتصادی-سیاسی ایران پیش میآید، کلمهی نئولیبرالیسم بسیار شنیده میشود. حقیقتا نئولیبرالیسم چیست؟
هدف این پرونده فراهم آورن مجموعهی جامعی دربارهی مفهوم نئولیبرالیسم نیست ــ واژهای که بسامد کاربردش در بحثهای اقتصادی و سیاسی روز رو به فزونی است. مقصود صرفا معرفی تعدادی از مهمترین کتابهایی است که برای آشنایی با این مفهوم میتوان به سراغشان رفت. در میان این کتابها، تاریخ مختصر نئولیبرالیسم دیوید هاروی جایگاه ویژهای دارد، هم به سبب اهمیت خود کتاب و هم به این دلیل که یکی از اولین کتابهای جدی دربارهی نئولیبرالیسم است که به فارسی ترجمه شده است. روزبه آقاجری دربارهی این کتاب برایمان نوشته است. در مورد باقی کتابها به ارائهی فهرست کوتاهی اکتفا کردهایم. ترجمهی مقالهای از زبان انگلیسی دربارهی ویژگیهای عمومی «ادبیات انتقادی» دربارهی نئولیبرالیسم پرونده را تکمیل میکند.
۵ منبع فارسی دربارهی نئولیبرالیسم
تاریخ مختصر نئولیبرالیسم
نئولیبرالیسم؛ احیاگر قدرت طبقاتی
آیا ما در عصر نئولیبرالیسم زندگی میکنیم؟
آیا ما در «عصر نئولیبرالیسم» زندگی میکنیم؟
یک دیدگاه در “پروندهای درباره نئولیبرالیسم”
?نقد رویکرد نخبهسالارِ رشدگرای مشارکتستیز
✍ علی دینی ترکمانی
(استادیار موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی)
? متن مکتوب نقدی است که در پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس با دبیری دکتر محسن رنانی، در نقد دیدگاههای دکتر مسعود نیلی در بارهی توسعه، در میزگردی با حضور نیلی، دکتر بایزید مردوخی و دکتر علیاصغر سعیدی، بیان شد.
مسعود نیلی یکی از افراد شناخته شده در حوزه اقتصاد متعارف رشدگراست. وی، اعتقادی به جایگاه علمی رشتهی مطالعات توسعه ندارد. آن را ملغمهای از مباحث بی در و پیکر میداند. بنابراین، بر رشد اقتصادی تاکید می کند. همینطور، در توصیههای سیاستی برای نظام تصمیمسازی، معتقد است که روشنفکران به دلیل کلیگویی نباید جایی در این جا داشته باشند. از نظر وی، بوروکرات ها، دانشگاهیان و سیاست مداران سه راس مثلث تصمیمسازی را تشکیل میدهند.
در این مقاله، به بهانهی نیلی و این باورهای وی، سعی کردم، خطاهای مهم ناشی از نگاه محدود جریان متعارف اقتصادی را آشکار کنم. خطاهایی چون برداشت نادرست از بی در و پیکر بودن مطالعات توسعه در سویی و گرفتار شدن خود در برداشتهای بی در و پیکر از اندیشه های نظریهپردازانی چون راولز و سن، در سوی دیگر.
توسعه به تعبیر یکی از پیشگامان آن، آمارتیا سن، “به مثابهی آزادی” است. در این نگاه، نمیتوان توسعه را با پیوند اقتصادی به رشد اقتصادی تقلیل داد. برعکس، توسعه، کلیت واحدی از اجزای مرتبط به هم اقتصاد و سیاست و فرهنگ است که در یک رابطهی دیالکتیکی بر هم تاثیر میگذارند و با گشایشی در حوزهای، گشایشی را در حوزهای دیگر رقم میزنند. از این منظر، توسعه مفهومی کلگراست. نمیتوان آن را به اقتصاد فروکاست؛ چرا که در واقعیت اجتماعی، اقتصادرا نمیتوان از سیاست و فرهنگ جدا کرد.
دموکراتیزه کرن ساخت قدرت و مشارکت اجتماعی عامل اصلی استفادهی بهینه از منابع کمیاب و حداکثرسازی رشد و در عین حال تقویت قابلیتهای آحاد افراد جامعه است؛ از منظر رشدگرا، ساز و کار بازار رقابتی و نظام قیمتهای نسبی و نخبگان علاقهمند به نظریه بازار رقابتی، عامل اصلی هستند. در اولی، بر آزادی و قدرت دموکراتیک در کنار انگیزشهای اقتصادی، تاکید میشود و در دومی فرض بر این گذاشته میشود که بازی با قیمتها برای درمان چالش های اقتصادی، آن هم بدستان عقلکلهای رشدگرا، کفایت میکند. همین تفکر است که میلتون فریدمن را به همکاری با پینوشه میکشاند و فون هایک را به حمایت از پینوشه وا میدارد و موسکا و پارهتو را نیز در صف هواداران و سینهچاکان موسولینی قرار میدهد
منطق فکری یکسان، پیامدهای مشابه خلق میکند.
هورا کشیدن برای “نخبهها” در بالا و زدن ریشههای روشنفکران و گروههای اجتماعی در پایین؛ تیز کردن منطق سرکوبگر مبتنی بر تقلیلگرایی نخبه سالار رشدگرا در سویی، و کبادهی آزادیخواهی و نفی توتالیتارسیم را بر سینه کشیدن و جا را برای دگراندیشان تنگکردن در سوی دیگر.
@economistfarsi
?کانال اکونومیست فارسی