
پروندهای درباره نئولیبرالیسم
این روزها وقتی اقتصادی جهان، سیاستهای بانک جهانی، تولید برندهای غربی در کشورهای شرق دور مثل چین و اندونزی و حتی تحولات اقتصادی-سیاسی ایران پیش میآید، کلمهی نئولیبرالیسم بسیار شنیده میشود. حقیقتا نئولیبرالیسم چیست؟

این روزها وقتی اقتصادی جهان، سیاستهای بانک جهانی، تولید برندهای غربی در کشورهای شرق دور مثل چین و اندونزی و حتی تحولات اقتصادی-سیاسی ایران پیش میآید، کلمهی نئولیبرالیسم بسیار شنیده میشود. حقیقتا نئولیبرالیسم چیست؟

این روزها وقتی صحبت وضعیت اقتصادی جهان، سیاستهای بانک جهانی، تولید کالاهای مصرفی برندهای غربی در کشورهای شرق دور مثل چین و اندونزی و حتی تحولات اقتصادی-سیاسی ایران پیش میآید، چه بسیار کلمهی «نئولیبرالیسم» شنیده میشود. گفته میشود «نئولیبرالیسم» نظام اقتصادی و سیاسی مسلط جهان و مسئول بیشتر مصائب جهان کنونی، از جمله شکاف افزایندهی بین داراها و ندارهاست. چگونه میتوانیم دانش خود را دربارهی «نئولیبرالیسم» افزایش دهیم؟

به زعم سعد-فیلهو و جانستون، نویسندگان کتاب نئولیبرالیسم: خوانش انتقادی، «ما در عصر نئولیبرالیسم زندگی میکنیم». آنها و سایر نویسندگان این کتاب بر این باور رایج اما نه لزوماً دقیق پای میفشارند که به سبب به کار بستن ایدئولوژیای که به عنوان «نئولیبرالیسم» تعریفش میکنند، قدرت و ثروت به نحو روزافزونی در دستان شرکتهای بزرگ فراملیتی و گروههای نخبه متمرکز شده است. در نوشتهی پشت جلد کتاب، ناشر پا را فراتر میگذارد و «نئولیبرالیسم» را به عنوان «ایدئولوژی مسلطی که دنیای امروز ما را شکل میدهد» توصیف میکند. اما با وجود اهمیتِ به گفتهی آنها فراگیر این مفهوم، سعد-فیلهو و جانستون «تعریف تئوریک محض نئولیبرالیسم را ناممکن مییابند.» (مقدمهی کتاب)

اگر از کسی بپرسید که یک کتاب دربارهی نئولیبرالیسم معرفی کند، بدون شک کتاب تاریخ مختصر نئولیبرالیسم دیوید هاروی متفکر مارکسیست را معرفی میکند. این کتاب آنقدر کلاسیک شده است که نیازی به معرفی نداشته باشد. این نوشته یک بازخوانی از این کتاب کلاسیک در پرتو مسائل امروز جامعه ایران است، با هدف پاسخگویی به سه پرسش: آیا در یک ساخت استبدادی دولتگرا میتوانیم با نئولیبرالیسم مواجه باشیم؟ مقابله با نئولیبرالیسم چه شکی یافته است و اینکه ارتباط آن با لیبرالیسم چیست.

سهگانهی اکو از پیدا کردن یک سازدهنی شروع میشود. این سازدهنی بین سه شخصیت اصلی داستان در چرخش است. اول فردریش آن را پیدا میکند و بعد به مایک و آیوی میرسد و در نهایت مخاطب با هر سهی اینها در یک صحنه بدون آنکه هیچکدامشان از پیوند دهندهشان خبر داشته باشند روبهرو میشود.
Thanks for clicking. That felt good.
Close