پرشی به سوی آزادی
جنگی که نجاتم داد
نویسنده: کیمبرلی بروبیکر بردلی
مترجم: مرضیه ورشوساز
رده بندی سنی کتاب: 7+
ناشر: نشر پرتقال
تعداد صفحات: ۳۲۰
شابک: ۹۷۸۶۰۰۸۱۱۱۶۸۹
این مقاله را ۶ نفر پسندیده اند
کتاب «جنگی که نجاتم داد» اثر کیمبرلی بروبیکر بردلی داستانی تکاندهنده و در عین حال امیدوارکننده است. رمانی که با زبانی ساده و روان، مخاطب کودک و نوجوان را جذب میکند. همچنین روایت شخصیتمحور و پرداخت روانشناختی آن خواندنش را برای بزرگسالان هم جذاب میکند. این کتاب روایت زندگی آدا، دختر نوجوانی است که با پای چنبری به دنیا آمده و به دلیل شرم و بیمهری مادر، سالها در خانه زندانی بوده است. تنها دریچهی او به جهان بیرون، پنجرهای کوچک رو به خیابان است؛ جایی که هر روز آدمها را از دور نگاه میکند. او با همان پای چنبری، کارهای روزمره خانه را انجام میدهد. غذا میپزد، ظرف میشوید و از جیمی برادر کوچکاش مراقبت میکند. اشتهای هیتلر در ویرانگری، دامان انگلستان را هم گرفته است. دولت بریتانیا تصمیم میگیرد کودکان لندن را به مناطق امن منتقل کند. ماجرا اما برای آدا و برادرش کمی پیچیدهتر است. مادر، سرپرست خانواده است و برای رفع امورات زندگی، روزها به کارگری مشغول است. در نبود او آدا فرصتی پیدا میکند تا همراه برادرش جیمی از خانه بگریزد و به قطاری میپیوندد که سرنوشت تازهای برایشان رقم میزند. آنها به روستایی آرام منتقل میشوند و تحت سرپرستی زنی به نام سوزان قرار میگیرند؛ زنی که در ابتدا سرد و بیاحساس به نظر میرسد اما به تدریج به تکیهگاه عاطفی مهمی در زندگی آدا بدل میشود. در کنار او، آدا قدمبهقدم یاد میگیرد اعتماد کند، امید داشته باشد و دنیایی بزرگتر از دیوارهای خانهی تنگ و تاریک مادرش را بشناسد. خشونت مادر باعث شکلگیری احساس شرم و بیارزشی در آدا شده است. اما شجاعت و اشتیاق آدا برای یادگیری به او نیرویی داده تا در مواجهه با اذیت و آزارهای مادرش، تابآوری بالایی از خود نشان دهد. او میخواهد بیشتر بداند، خواندن و نوشتن یاد بگیرد، دنیای بیرون را بشناسد و با دیگران معاشرت کند. به همین خاطر ریسک میکند و از منطقه امناش بیرون میآید. جنگی که نجاتم داد در بستر رویدادهای واقعی جنگ جهانگیر جهانی دوم رخ میدهد. در این دوره، بریتانیا با بمبارانهای هوایی، کمبود غذا و مقررات جنگی مانند خاموشی شهرها و فضای ترس و اضطراب عمومی روبروست. بردلی با روایت اولشخص از زاویهی دید آدا، مخاطب را با تجربههای درونی آدا مثل ترسها، شرمها، زخمهای روحی او همراه میکند. جنگ به عنوان پسزمینهای تاریخی در داستان حضور دارد اما کانون روایت، تحول شخصیتهاست نه خود جنگ. بردلی در این اثر موفق میشود میان تلخی جنگ و لحظات شیرین دوستی و مهرورزی تعادل برقرار کند. یکی از تلخترین لحظات داستان زمانی است که آدا میفهمد مادرش میتوانسته پای او را درمان کند، اما نخواسته است. این کشف برایش شوک بزرگی است، اما همزمان انگیزهای میشود تا ثابت کند ارزشمند است و میتواند زندگی تازهای بسازد. در مسیر انتقال کودکان از لندن به روستا، آدا از پنجره قطار دختر جوانی را میبیند که با اسبی زیبا از روی دیوار بلندی میپرد. در واقع با این تصویر در همان ابتدای داستان، مسیر روبروی آدا به شکلی نمادین نشان داده میشود. پرش اسب از روی دیوار استعارهای روشن از عبور از موانع و حصارها است. در طول داستان، آدا در جهت رشد درونی حرکت میکند و به تدریج از پیلهی ناامنی بیرون بیاید. سوارکاری به او کمک میکند تا بر ترسهایش غلبه کند. دختری که همیشه بدن خود را ناقص میدانست، حالا بر اسبی قویتر از خودش مسلط میشود و این تجربه به او نشان میدهد که توانمندیهایش فراتر از آن چیزی است که مادرش القا کرده بود. جنگی که نجاتم داد، دربارهی دختر کوچکی است در میانهی جنگی بزرگ؛ اما جنگ اصلی نه بیرون، که درون او جریان دارد. بین ترسها، شرمها، زخمهای روحی و آن میل خاموش اما سرکش دیده شدن و دوست داشته شدن. رمان لایههای روانشناختی عمیقی دارد. نویسنده نشان میدهد که خشونت و طرد والدین چگونه احساس بیارزشی و بیاعتمادی را در کودک میپروراند و در مقابل، محبت و حمایت چطور میتواند بذر اعتماد به نفس و امید را در او بکارد. آدا در آغاز حتی نسبت به مهربانیهای سوزان بیاعتماد است، چرا که تجربهی زیستهاش به او آموخته که محبت همیشه همراه با تحقیر و آسیب است. اما کمکم درمییابد خانوادهی واقعی لزوماً همان جایی نیست که در آن به دنیا آمده، بلکه میتواند جایی باشد که امنیت دارد و فرصت رشد و بالندگی برایش فراهم است. آدا که همواره از سمت مادرش طرد و تحقیر میشده و ترسهای گذشته را با خود حمل میکند. حتی در رویارویی با عشق و پذیرش سوزان همچنان بیاعتماد و محتاط است. او در ابتدا در برابر تماس فیزیکی مقاومت میکند، تا زمانی که در یکی از گفتوگوهای شبانه، سوزان به او اجازه میدهد کنار خودش و جیمی در تخت بخوابد. روابط امن برای آدا تازه و ناشناختهاند و رشد آنها بهتدریج اتفاق میافتد. او عادت دارد هنگام مواجهه با آزار و اذیت، ذهنش را بهطور غریزی به جای دیگری ببرد و خود را در تخیلات پنهان کند؛ برای مثال وقتی سوزان پای ناقصاش را میبندد، آدا از نظر ذهنی به جایی دیگر پناه میبرد. اما رفتهرفته با تماس فیزیکی احساس راحتی بیشتری پیدا میکند. آدا در ابتدای ورود به زندگی جدیدش دروغ میگوید در واقع چیزهایی را مخفی نگه میدارد چون میترسد حقیقت وجودیاش پذیرفته نشود. پنهانکاری آدا تلاشی ناخودآگاه برای محافظت از خود در برابر تجربهی دوبارهی تحقیر است. او که کودکی آسیبدیده و منزوی است، کمکم از طریق تجربههای جدید (سوارکاری، آموزش خواندن و نوشتن و تعامل با دیگران) تغییر میکند و تبدیل به دختری میشود که یاد میگیرد اعتماد کند و با دیگران ارتباط برقرار کند. پذیرش دیگری، خودارزشمندی و مقابله با شرم از مضامین مهمی است که نویسنده به آن پرداخته است. همچنین توجه به معلولیت، طرد اجتماعی و توانایی درونی برای غلبه بر پیشداوریها و ترسها از جمله موضوعاتی است که کمتر در ادبیات کودک و نوجوان با این دقت دیده شدهاند. کتاب به خواننده میآموزد که تغییر و بهبود ممکن است، اگرچه مسیر دشوار باشد. کیمبرلی بروبیکر بردلی نویسنده آمریکایی، خالق رمان جنگی که نجاتم داد متولد ژوئن 1966 در فورت وین ایالت ایندیانا است. این رمان مدال نیوبری را در سال 2016 دریافت کرده است. کتاب روایتی است دربارهی شجاعت، امید و تغییر. همچنین دنبالهی آن با عنوان «جنگی که بالاخره نجاتم داد» نیز منتشر شده است؛ داستانی که روایت ادامهی مسیر آدا برای درمان و بازتعریف معنای زندگیاش است. پرشی به سوی آزادی
پیشنهاد مطالعه: زخم جنگ








