مرور چیست؟
تا وقتی کتابها و خوانندهها هستند، نوشتن دربارهی کتابها هم ادامه دارد. کتابها یک بار متولد میشوند اما بارها و بارها برایشان جشن تولد گرفته میشود. هربار که یک مرورنویس برای کتابی جشن تولد میگیرد، گویی با نگاهی تازه به آن موجودِ خلقشده مینگرد و دوباره آن را میآفریند.
تا وقتی کتابها و خوانندهها هستند، نوشتن دربارهی کتابها هم ادامه دارد. کتابها یک بار متولد میشوند اما بارها و بارها برایشان جشن تولد گرفته میشود. هربار که یک مرورنویس برای کتابی جشن تولد میگیرد، گویی با نگاهی تازه به آن موجودِ خلقشده مینگرد و دوباره آن را میآفریند.
مرور چیست؟
مرور یا review به متن معرفی کتاب گفته میشود. این معرفی شامل توضیحی دربارهی کتاب، موضوع و محتوایش، سال چاپ، زبان مبدأ، نویسندهی کتاب، فصلهای کتاب و در صورت برندهشدن در مسابقه یا بردن جایزه، ذکر این نکاتِ مهم است. مرورنویس مخاطب را به خواندن یا تهیهی کتاب ترغیب میکند، تفاوت یا شباهت آن کتاب را با کتابهای دیگر نشان میدهد، خواننده را از سردرگمی نجات میدهد و درنهایت، به چرخهی نشر و فروش کتاب کمک میکند. خوب میدانید که هرروز کتاب جدیدی چاپ و منتشر میشود، اینْ وظیفهی مرورنویس است که به خواننده کمک کند از میان این همه کتاب، کتاب مورد نظرش را پیدا کند.
مرورنویس در درجهی اول میخواهد این اطلاعات مهم را با خواننده به اشتراک بگذارد؛ چون دانستن آنها را برای او لازم میداند و معتقد است خواننده حق دارد پیش از خواندن یک کتاب، دربارهی چندوچون آن اطلاع کسب کند و با آگاهی، به سراغ خواندن آن برود.
انواع نوشتهها دربارهی کتاب
نوشتههای مختلفی دربارهی کتاب نوشته میشوند که از این قرار هستند: چکیده، خلاصه، گزارمان، معرفی، مرور، نقد، پشت جلد.
چکیده (Abstract)
چکیده را حتما در ابتدای مقالات علمی و پژوهشی دیدهاید. چکیده درواقع ماحصل و نتیجهی متن را نشان میدهد و هدف نویسنده از نوشتن کتابش را مطرح میکند.
خلاصه (Summary)
خلاصه که بیشتر برای رمانها به کار میرود، همانطور که از نامش پیداست، خلاصهی یک کتاب است. فرق خلاصه با اصل کتاب این است که کسی مجددا آن را مینویسد و سعی میکند اغلب اتفاقات مهم کتاب را قید کند و تنها حواشی را حذف کند. در خلاصه، حتما پایان کتاب مطرح میشود. برای اغلب رمانهای کلاسیک دنیا خلاصه مینویسند و خلاصهنویسان نیز باید از هنر سرشاری برخورداری باشند. خلاصهها طرفداران زیادی دارند.
گزارمان (Annotation)
گزارمان کوتاهترین معرفی کتاب است. گزارمان باید موجز و شامل مهمترین قسمت معرفی آن کتاب باشد. گزارمان بین ۲۵ تا ۵۰ کلمه است و هنگام سرچ در گوگل به چشم میآید. گزارماننویسی نوعی هنر است.
مرور یا ریویو
مرور نوعی معرفی کتاب به صورت مفصل و دارای قالب خاص است. تفاوت معرفی و مرور در این است که مرور قالب و حجم بهخصوص دارد و متن را به صورت کلی تحلیل و بررسی میکند. در مرور نباید به هیچ وجه پایان کتاب لو داده شود. همچنین مرورنویس سلیقهی شخصی خود را در نوشتهاش وارد نمیکند. مرور درواقع نوشتهای عمیقتر و جدیتر از معرفی، طولانیتر و مفصلتر از گزارمان، عادیتر و همهخوانتر از نقد و دارای اطلاعاتی بیشتر از خلاصه و پشت جلد است. مرور نوشتهای است که در آن وارد ساحت نظریهها و رویکردها نمیشوید اما میتوانید دربارهی کلیت کتاب و ساختار آن نظر بدهید. دنیای امروز، دنیای مرورهاست.
نقد (Criticism)
نقد جدیترین نوشته دربارهی کتاب است. در نقد دست روی نقطهای خاص میگذارید و با رویکرد ویژه و چارچوب نظری مشخص آن نقطه را بررسی میکنید. نقد نمیتواند بدون رویکرد خاص باشد. مخاطب نقد متخصص است و اثر را از قبل خوانده اما مخاطب مرور ابتدا مرور را میخواند و بعد سراغ کتاب میرود. مرور هم برای متخصصان است و هم برای غیرمتخصصان. درواقع مرور خوب نشان میدهد که با چه کتابی طرف هستید و کتاب برای چه مخاطبی است.
همچنین مرور نشان میدهد که نویسنده در رسیدن به هدفش موفق بوده یا نه و کتاب را از دید انتقادی نیز مینگرد؛ اما منتقدْ کتاب را از جنبهی رویکردی خود، مثلا جامعهشناسی، میبیند و تحلیل میکند. با این توصیف، متوجه میشوید که بسیاری از مطالبی که در ایران با نام نقد کتاب منتشر میشوند در حقیقت مرور (ریویو) هستند و نه نقد.
پشت جلد (Back Cover)
پشت جلد همان نوشتهای است که پشت کتابها میبینید. اهمیت متن پشت جلد اغلب نادیده گرفته میشود. پشت جلد باید دربارهی محتوای کتاب باشد و به خریدار کمک کند که از خریدش مطمئن شود. در پشت جلد باید حتما نوع و سن مخاطب قید شود.
معرفی (Introduction)
اگر در حد یک جمله دربارهی یک کتاب به کسی بگویید و ترغیبش کنید که آن را بخواند یا ده صفحه متن بنویسید و در آن دربارهی اثری بنویسید، شما کتابی را «معرفی» کردهاید. درواقع معرفی همان کاری است که همهی ما انجام میدهیم. قالب خاصی ندارد و به قصد آشنایی طرف مقابلمان با اثر مدنظر انجام میگیرد. تمامی نوشتههایی که دربارهشان گفتیم، نوعی معرفی هستند که هرکدام قالب مخصوص به خودشان را دارند.
چه شد که مرورنویس شدم؟
نخستین باری که از کتابی خاص برای بقیه حرف زدم و سعی کردم آنها را به خواندن کتاب مدنظر ترغیب کنم، دانشجوی کارشناسی ادبیات فارسی بودم. سر کلاس ادبیات جهان، برای همکلاسیها و استادم مطلبی را که دربارهی ناتور دشتِ سالینجر نوشته بودم خواندم. آنجا که برق چشمان دوستان و همکلاسیهایم را دیدم، فهمیدم که چقدر از کتابها گفتن لذتبخش و هیجانانگیز است. معرفی یک کتاب، شریککردن دیگران، بیچشمداشت و با گشادهرویی، در لذتی بزرگ است که خود پیش از آن تجربه کردهاید.
تنها عشق به آن کتاب و نویسندهاش و البته عشق به کسی که کتاب را به او معرفی میکنید، باعث میشود چونان واسطه، دست دو محبوب را به دست هم برسانید و عقدشان کنید. اینجاست که وقتی کتاب محبوبتان را به شخصی نامرئی معرفی میکنید، به کسی که نمیشناسیدش، پیش از آنکه آن فرد را بشناسید به او علاقه میورزید: «ای کسی که تو را نمیشناسم، من این کتاب را به تو معرفی میکنم. بدان و آگاه باش که تو دوست خوب منی. میدانم این کتاب را خواهی خواند و دوست من خواهی شو. چون هر دو به این کتاب مهر میورزیم.»
بعد از دوران کارشناسی و رسیدن به مرحلهی کارشناسی ارشد، نوشتن برایم جدیتر شد. بعد از فارغالتحصیلی، شروع به نوشتن در روزنامه و مجله (صفحات فرهنگ و هنر و کتاب) و سایتهایی چون وینش کردم. دربارهی کتابها مینوشتم. اغلب هم کتابهایی را انتخاب میکردم که به حوزهی علایق من نزدیکتر بودند. در کنار نویسندگی، ویرایش هم میکردم.
تا اینکه در سال ۱۴۰۰ در مجموعهی «طاقچه» در جایگاه مرورنویس مشغول به کار شدم. کاری را که پیش از آن انجام میدادم، در طاقچه بهصورت تخصصیتر و جدیتر ادامه دادم. اینجا بود که با عنوان مرور و مرورنویسی آشنا شدم. کارکردن در این زمینه موجب شد به وسعت مرورنویسی (ریویو نوشتن) پی ببرم و ظرافتهایش را درک کنم. مهارت ویراستاری هم در مرورنویسی به یاریام شتافت و باعث شد با دقت و تمرکزی که ویراستار دارد، به کتابها نگاه کنم و گزیدهی مد نظرم را بیرون بکشم.
تا وقتی کتابها و خوانندهها هستند، نوشتن دربارهی کتابها هم ادامه دارد. کتابها یک بار متولد میشوند اما بارها و بارها برایشان جشن تولد گرفته میشود. هربار که یک مرورنویس برای کتابی جشن تولد میگیرد، گویی با نگاهی تازه به آن موجودِ خلقشده مینگرد و دوباره آن را میآفریند. اگر نویسندهْ مادر کتاب و ویراستارْ مامای کتاب باشد (کمک میکند تا کتاب به دنیا بیاید)، مرورنویس هم مشابه خالهی کتاب است که آن را بیشتر از هر موجودی در دنیا دوست دارد.