متنهایی که میاندیشند
فقط روزهایی که مینویسم مجموعهی پنج «جُستار روایی» از آرتورکریستال است که با سبک و لحنی متفاوت پیرامون ادبیات، نویسندگان ادبی و خواندن کتاب در روزگار معاصر نوشته شده است. آرتور کریستال در هرکدام از جستارهایش اگرچه هدف واحدی را تعقیب میکند اما با آوردن شاهد مثالهای متعدد، سوالات جدیدی را هم طرح میکند و در کنار نظر خود، نظرات دیگری را هم میآورد و متنی دموکراتیک پدید میآورد. متنی دموکراتیک که به خواننده اجازه میدهد در پایان کار همراه با اطلاعاتی که نویسنده در اختیارش قرار داده، نظری متفاوت با نظر نویسنده داشته باشد.
فقط روزهایی که مینویسم (پنج جُستار روایی دربارهی نوشتن و خواندن)
نویسنده: آرتور کریستال
مترجم: احسان لطفی
ناشر: اطراف
نوبت چاپ: ۶
سال چاپ: ۱۳۹۶
تعداد صفحات: ۱۲۰
فقط روزهایی که مینویسم مجموعهی پنج «جُستار روایی» از آرتورکریستال است که با سبک و لحنی متفاوت پیرامون ادبیات، نویسندگان ادبی و خواندن کتاب در روزگار معاصر نوشته شده است. آرتور کریستال در هرکدام از جستارهایش اگرچه هدف واحدی را تعقیب میکند اما با آوردن شاهد مثالهای متعدد، سوالات جدیدی را هم طرح میکند و در کنار نظر خود، نظرات دیگری را هم میآورد و متنی دموکراتیک پدید میآورد. متنی دموکراتیک که به خواننده اجازه میدهد در پایان کار همراه با اطلاعاتی که نویسنده در اختیارش قرار داده، نظری متفاوت با نظر نویسنده داشته باشد.
فقط روزهایی که مینویسم (پنج جُستار روایی دربارهی نوشتن و خواندن)
نویسنده: آرتور کریستال
مترجم: احسان لطفی
ناشر: اطراف
نوبت چاپ: ۶
سال چاپ: ۱۳۹۶
تعداد صفحات: ۱۲۰
شاید نوشتن دربارهی کتاب نویسندهای که خود صدها نقد و تحلیل بر کتابهای دیگران نوشته است، اگر کاری دشوار نباشد، بدون شک بسیار وسواس برانگیز است. آن هم نویسندهای که خود متخصص «جُستار»نویسی است و در سال ۲۰۱۰ برندهی جایزهی بهترین جستارنویس آمریکا شده. طبق کتاب فقط روزهایی که مینویسم -که در واقع اولین و تنها کتاب ترجمهشدهی آرتور کریستال به فارسی است-، نه محل تولد و نه سال تولد این نویسنده مشخص نیست. فقط روزهایی که مینویسم مجموعهی پنج «جُستار روایی» از آرتورکریستال است که با سبک و لحنی متفاوت پیرامون ادبیات، نویسندگان ادبی و خواندن کتاب در روزگار معاصر نوشته شده است. زبان و لحن بهکار رفته در مجموعهی این پنج نوشته از صمیمیت حیرتبرانگیزی برخوردارند، بطوری که خواننده ضمن آشنایی با میزانِ قابلِ توجهی از دیدگاه و دریافت نویسندگان، به هیچ عنوان با متنی ثقیل و غامض که معمولاً در کتابهای نقد با آن روبروییم مواجه نیست. چنین صمیمتی از سبک بهکار رفتهی آرتورکریستال یعنی نوشتار «جُستار روایی» ناشی میشود. «جُستار روایی متنی غیر داستانی دربارهی مفهوم یا رخدادی واقعی است که فقط به یک موضوع مشخص میپردازد، هدفش طرح دیدگاه شخصی و توجیه موضعگیری نویسنده است و با چاشنی طنزی ظریف، ساختار ظاهراً نامنظم و گاه به لحنی شبیه زبان شفاهی، داستان یا ساختار داستانی را به خدمت خود میگیرد و روایت نویسنده از موضوع را ارائه میدهد.»
جُستارهای کریستال، آمیخته به لحنی طنزآلود با هدفگیریهای مشخص مفهومیست. طوری که یک موضوع و سوال را طرح میریزد و لایههای مختلف آن را برای خواننده باز میکند. به تجربههای خود و دیگران در این مورد اشاره میکند و انبوهی از نویسندهها و کتابها را برای بیان قصد خود به خدمت میگیرد. یکی دیگر از شگردهای کریستال اشاره به زندگی و افکار نویسندگان بزرگ ادبی است که احتمال کمی دارد با آنها آشنا باشیم. از عادتهای گاه خارج از در عرفشان میگوید تا زندگی عجیبوغریب آنها.
در جستار «سخنگوی تنبلها» با اشاره به تجربیات شخصی خود از مواردی میگوید که میتواند سد راه رسیدن به اهدافمان شود. در پرتو همین بحث یه واکاوی مفهوم موفقیت میپردازد و سعی دارد با فهماندن این نکته: که اگر خود را در مسیری مشخص قرار دهیم، به احتمال بسیار بتوان درآن موفق شویم به این نتیجه میرسد: «موفق نبودن امری آسان نیست».
کریستال در یکی از جستارهای خود با عنوان «لذتهای گناهآلود» به اختلاف نظرها بین «داستان ادبی» و «داستان ژانر» میپردازد. شروع این نوشته چنان گیرا است که- حداقل در هنگام خواندن آن-بطور کل اختلافات نظری و فلسفی بین این دو مفهوم را فراموش میکنیم و همراه با نویسنده در لایههای بیشتر محسوس،- و البته تا حدودی پنهان- آن سیر میکنیم. قصدم از بکارگیری ترکیب (تا حدودی پنهان) به آن دلیل است که وی در این نوشته- همچون نوشتههای دیگرش- به نقل قولها و رویدادهای ادبی اشاره میکند که احتمال آن میرود به ندرت خوانندگان با آنها روبرو شوند. زیرا خواننده جدای از محتوای کتاب، اگر به دنبال زندگی نویسنده در کتب یا منابع اینترنتی برود، عموماً با زندگینامههای تکراری و یا نقد فنی ادبی روبرو میشود، اما گویی کریستال به خوبی بر کسالتبار بودن اینگونه نوشتهها آگاهی دارد و هرگز نمیخواهد تکرار مکررات کند. از این رو سعی دارد با نگاهی تیز بخشی از لایههای پنهان و کمتر دیده شدهی نویسندههای بزرگ را به بهانهی تحلیل موضوعی مشخص بیان کند.
باوری عمومی بین نویسندگان درجه یک وجود دارد که: هر نویسندهی طراز اولی حتماً کتابخوان قهاری هم هست. تجربهی چنین خواننده بودنی برای کریستال این امکان را فراهم میکند، وقتی قصد دارد به ولادیمیر ناباکوف روس و رمان لولیتا اشاره کند، تحلیلهای فنی کار را به حالت تعلیق در آورد و اشاره کند: اگرچه ناباکوف نویسندهای بزرگی است، اما این بدان معنا نیست که بهترین مفسر رمان خودش هم باشد. او برای بیان این منظور به شکل کلی، بجای تنظیم مدلی نظری و پرداختی تئوریک با استفاده از شگرد داستانگویی به مصاحبهی تصویری ناباکوف درمورد لولیتا اشاره میکند و با روایت حالات ناباکوف، بحث اصلی خود، که حرف زدن نویسندگان در برابر نوشتارشان است، جستار «وقتی نویسنده حرف میزند» را پیمیگیرد.
یکی از بخشهای لذتپخش کتاب میتواند جستار «زندگی و نویسندگی» باشد. کریستال در این نوشته نیز میکوشد با اشارههای فراوان از نسبت نویسندگان با نوشتههایشان بگوید. وی نوشتن را چون سبکِ زندگی میداند و برآن است که عملِ نویسندگی، شکل و شیوهی زندگی را دستخوش تغییر میکند، حرفهای است که شیوهی زندگی آدمها را دگرگون میکند و نمیتوان بین حرفهی آنها -نویسندگی- و سبک زندگیشان تفاوتی قائل شد. کریستال اشاره میکند: «ادبیات خودِ محض است که به هیات چاپ درآمده» و در صفحات بعدی میگوید: «زندگی نویسندگی عنوان مناسبی است، دو کلمه خبر از یک همزیستی میدهند در حالی که همزمان مرز بین زندگی و نویسندگی را مبهم و تار میکند». او بر آن است که نویسندگی بیشتر از یک حرفه است و چنان در زندگی نویسنده دخالت میکند که نمیتوان یکی را «حرفه» و دیگری را «زندگی» نامید.
نویسنده در جستار «دیگر کتاب نمیخوانم»، به وضعیت ادبیات معاصر میپردازد. آن را هم از جنبهی «خواننده بودن» بررسی میکند و هم از لحاظ «تولید ادبی». با مقایسهی کلی بین آثار طراز اول جهان و نوشتههای امروزی، به این نتیجه میرسد که «رمانها و اشعار معاصر، معمولی هستند، نه به خاطر موضوع و درونمایهشان (که ممکن است خیلی هم بدیع و شورانگیز باشند) بلکه چون انتظارات ما از ادبیات بسیار معمولی است». کریستال در این جستار معتقد است که میانمایگی و درافتادن با دغدغههای سطحی ادبیاتی را بوجود آورده که نمیتواند خوانندهای را که با ادبیات بزرگتر آشناست ارضا کند. «بعد از آشنایی با بهترین اثر، آشنایی با اثر خوب محلی از اعراب ندارد.» کریستال نقدهایی را هم متوجه کلاسهای «نگارش خلاق» میکند که به قول وی «این روزها میخواهند به زور ما را به فیض برسانند». برای خوانندهی قهار همیشه مقایسه بین آثار خوانده شده و اثر جدید وجود دارد.
اگرچه سبک جُستار روایی، هدفی مشخصی را دنبال میکند و قصد دارد یک موضوع را در مرکز بررسی خود قرار دهد، اما اشارههای فراوان کریستال به کتابها و نویسندگان خودبهخود متن را از ظاهری یک دست خارج کرده و همزمان چند سوال جدید-که احتمالاً قصد نویسنده نباشد- را مطرح میکند. این مورد شاید از ذات جُستار نویسی حاصل شود که در صورت نبود بحثی نظری برای بیان نویسنده، وی ناچار است از منابع و تجربههای متعددی برای توجیه قصد خود استفاده کند. گویی اشاره به شاهدهای متعدد درستی یک موضوع را بیشتر اثبات میکند. از طرفی دیگر، کریستال در هیچ جای از نوشتههایش قصد ندارد که جواب سوالها را به شکل متقن بیان کند. به عبارتی همیشه به خوانندگان فرصت میدهد که از منظری متفاوت -و با اتکا بر دانش خود- جوابهای دیگری را برای سوال مورد نظر پیدا کنند، وی تنها با ارائه تجربههای متضاد، الگوهای متعددی را به خواننده معرفی میکند و در لابهلای آنها با بیانی -نه الزاماً متقن- نظر خود را نیز بیان میکند. از این رو متن همیشه پویا باقی میماند و انگار خودِ متنها میاندیشند.
بنابراین در هنگام خواندن این جستارها با متنی دموکراتیک –که شاید منشا آن داستان و ساختار داستانی جٌستار روایی باشد- برخورد داریم: متن دموکراتیک به خواننده اجازه میدهد در پایان کار همراه با اطلاعاتی که نویسنده در اختیارش قرار داده، نظری متفاوت به نسبت نظر نویسنده داشته باشد. اگر چه جٌستارهای روایی کریستال به نسبت از ساختاری نامنظم تبعیت میکنند اما حول محوری مشخص، که همانا عنوان اصلی نوشته است میچرخند، ولی به جای بیان صرف یک دیدگاه -دیدگاه نویسنده- به بیان دیدگاههای متعدد میپردازد و به طوری که گفته شد در لابهلای آنها دیدگاه خود را نیز مطرح میکند.
برای ترجمهی فارسی کتابِ «فقط روزهایی که مینویسم» سعی شده از همان لحن صمیمی و آمیخته با طنز کریستال پیروی شود. میتوان گفت مترجم تا درصدبالایی در این کار موفق بوده و صمیمت متن را به خوبی از انگلیسی به فارسی انتقال داده است. اشارههای مکرر کریستال به نویسندهها و متن رمانهایشان نیز توسط پینوشتهای مترجم جبران شده و در آخر هر جٌستار توضیحاتی در موردشان آمده است.
یک دیدگاه در “متنهایی که میاندیشند”
خیلی متن جذابی بود. حتما کتابش رو میخونم. سایتتون عالی ست 😊