صداهای متفاوت از میان چند داستان
داستانهای آپارتمانی بیش از یک دهه، شیوهی غالب در داستاننویسی ایران بود. حالا چند سالی است که نشانههای پررنگ عبور از این مرحله دیده میشود. مجموعههایی به سبک و سیاق «اتللوی تابستانی» را میتوان نشانهی محکمی بر پایان آن دوران دانست. چاپ چنین مجموعه ای در آخرین سال دهه نود این اطمینان را می دهد که حبس ادبیات در خانه و تکرار یک روایت با سرپوش و تعبیر اشتباه از درونگری انسان مدرن تمام شده و دوباره ادبیات ایران، جهان را با تمام گستردگیاش در آغوش میگیرد.
داستانهای آپارتمانی بیش از یک دهه، شیوهی غالب در داستاننویسی ایران بود. حالا چند سالی است که نشانههای پررنگ عبور از این مرحله دیده میشود. مجموعههایی به سبک و سیاق «اتللوی تابستانی» را میتوان نشانهی محکمی بر پایان آن دوران دانست. چاپ چنین مجموعه ای در آخرین سال دهه نود این اطمینان را می دهد که حبس ادبیات در خانه و تکرار یک روایت با سرپوش و تعبیر اشتباه از درونگری انسان مدرن تمام شده و دوباره ادبیات ایران، جهان را با تمام گستردگیاش در آغوش میگیرد.
داستاننویسی در ایران فراز و نشیب خاص خود را دارد و سپهر ادبی ایران جریانهای متفاوتی را در طول سالیان گذشته به خود دیده است. از آخرین تحولات و جریانهای غالب میتوان به «داستانهای آپارتمانی» اشاره کرد، هرچند که این اصطلاح مخصوص ادبیات فارسی است و مابهازای جهانی ندارد اما بیش از یک دهه، شیوهی غالب در داستاننویسی ایران بود. حالا چند سالی است که نشانههای پررنگ عبور از این مرحله دیده میشود. مجموعههایی به سبک و سیاق «اتللوی تابستانی» را میتوان نشانهی محکمی بر پایان آن دوران دانست.
«اتللوی تابستانی» را نسیبه فضلاللهی با 5 داستان کوتاهش به چاپ رسانده و نام مجموعه نیز از اولین داستان انتخاب شده است؛ همین داستان هم قویترین اثر مجموعه است؛ «سیبل چرخان»، «عروسی شاهانه»، «غرقاب»، «یونس جنگل حرا» دیگر داستانهای مجموعه هستند که هر کدام به سیاق خاص خود نوشته شدهاند. تقریبا هیچ دو داستانی در این مجموعه به هم شباهت ندارد، چه در پرداخت شخصیت و در چه فضای کلی اثر.
«اتللوی تابستانی» یا همان داستان اول، کشمکشی جذاب و پیرنگ قوی دارد، طنزی ظریف و از همه مهمتر زبان متفاوت راوی داستان که به شیوهی گزارشهای کارآگاهان روایت میکند و نثر و زبانش دوران قدیم را به یاد میآورد، داستان نیز در زمانی مربوط به دوران پهلوی اتفاق میافتد. ژانر داستان بهعلاوهی شیوهی روایت آن باعث میشود که اثر، خواننده را ناامید نکند.
فضلاللهی شخصیتهای متفاوتی هم ساخته است، در همین داستان اول شخصیت فرعیای وجود دارد که پیشه و فرجام و شباهت نامش کنایهای به صادق هدایت است. نویسنده از این پیشداوری که در ذهن خوانندهاش ایجاد کرده، بهره گرفته تا گرهای پنهان در داستان بیافکند و کنجکاوی خواننده را بیشتر کرده و او را به دنبال داستانش بکشاند. داستان پرکشمکش و پویاست، در فضایی پرتحرک.
همین توجه و بهرهگیری از تمام عناصر داستانی در دیگر آثار مجموعه هم وجود دارد، اما هر کدام با شخصیتهایی از جنسیتهای مختلف در دورانهایی کاملاً متفاوت، مانند داستان «عروسی شاهانه».
هر چند این تفاوتها از یک جهت دلیلمندی همجواری داستانها را در یک مجموعه زیر سوال میبرد اما در عرف امروزی داستاننویسی ایران، چندان به این موضوع توجه نمیشود و نمیتوان از این جهت به فضلاللهی خرده گرفت، اما از جهت دیگر این تفاوتها سلیقههای متفاوت خوانندگان را پوشش میدهد، از «اتللوی تابستانی» که داستانی شبه کارآگاهی است تا «سیبل چرخان» که زندگی و غم و کینهی پیرزنی را روایت میکند تا «غرقاب» که در فضایی روستایی اتفاق میافتد و «یونس جنگل حرا» که داستانی با نگاه به اثرات هشت سال جنگ ایران و عراق است؛ برای هر سلیقهای در این مجموعه داستانی هست.
نقاط قوتی که برای داستان اول یعنی «اتللوی تابستانی» گفته شد، کمابیش در دیگر داستانها هم حفظ میشود. توجه به شخصیت پردازی در تمام داستانها دقیق و خلاقانه است و شخصیتها که شاید کشمکشهای تکراری دارند مانند داستان « غرقاب» یا «سیبل چرخان» در مواجهه با مسئله و خط سیر داستانها به ابداعی تازه میرسند.
استفاده از فضاهای کمتر استفاده شده، را میتوان با تحصیلات فضلاللهی در رشتهی ادبیات نمایشی مرتبط دانست که مشخص است نویسنده از دانش خود بهخوبی بهره گرفته است، داستان آخر مجموعه به نام «یونس جنگل حرا» را میتوان از نمونههای مثال خوب برای این موضوع دانست.
همانطور که گفته شد داستانهای مجموعه «اتللوی تابستانی» پر از حادثه و حرکت هستند، حتی داستان «سبیل چرخان» که در یک ماشین و بیشتر با دیالوگها میان سه نفر پیش میرود، با دیالوگهای پویایش، پرحرکت است. این مسئله تقویتکنندهی شواهد عبور از دوران داستانهای آپارتمانی و شخصیتهای تخت و پیرنگهای تکراری است که میتواند نقطه قوت مجموعه در نظر گرفته شود و از جهاتی در این مجموعه گاه به نقطه ضعف هم تبدیل میشود.
داستانها اغلب حادثه پشت حادثه دارند و شخصیتها مدام در تبوتاب عمل و کشمکشهای متفاوت هستند که گاه حتی با خط اصلی روایت و حادثهی اصلی همخوانی ندارد، این همه حادثه، بنابر تعریف و استانداری که برای داستان کوتاه داریم، زیاد و نامناسب است و حتی اگر این قول را بپذیریم که باید و نباید و قالبی استانداردسازی شده در هنر و ادبیات وجود ندارد، بازخورد خواننده میتواند ملاک خوبی برای تشخیص باشد که آیا این همه حادثه و ماجرا در داستان جا میافتد یا نه؟
در بعضی داستانهای مجموعه مانند «غرقاب» یا «عروسی شاهانه» چنین اتفاقی افتاده و حوادث، خط اصلی روایت را پشتیبانی نمیکنند.
هر چند که هر دو در محیطی متفاوت و با ایدهای نو نوشته شدهاند اما داستانهای شلوغی از آب درآمدهاند، آنچه که نویسنده را واداشته به این تعدد حوادث شاید راویهای پرگوی اوست؛ در بیشتر داستانهای مجموعه راویها به پرگویی میافتند و این خطر میرود که ریتم اثر را کند کرده و خواننده به ملال کشیده شود و اینجاست که فضل اللهی گرهای جدید میافکند و کشمکشی تازه ایجاد میکند. این ترفند برای رمان میتواند بسیار جذاب باشد ولی برای داستان کوتاه آشفتگی روایت ایجاد میکند که فضل اللهی در بعضی داستانها مانند «اتللوی تابستانی» به خوبی توانسته آن را مدیریت کند و در برخی داستانها موفق نبوده است.
در تمام داستانهای این مجموعه با نویسندهای طرف هستیم که زبان و لحن را خوب میشناسند، آدمها و شخصیتهای داستانیاش را بهدرستی بهکار گرفته و از هم مهمتر اینکه داستانگوی خوبی است. چاپ چنین مجموعه ای در آخرین سال دهه نود این اطمینان را می دهد که حبس ادبیات در خانه و تکرار یک روایت با سرپوش و تعبیر اشتباه از درونگری انسان مدرن تمام شده و دوباره ادبیات ایران، جهان را با تمام گستردگیاش در آغوش میگیرد.