در اهمیت کار سلیمان حییم
کاری که حییم کرد فوق طاقت یک انسان است. معلوم است که این کار را با تمام دلبستگی، شور و زندگیاش انجام داده است. هیچ فرهنگنویسی نیست که در کار نوشتن فرهنگ، نگاهی یا نیمنگاهی به حییم نکرده باشد. در میان آدمهایی به سن و سال من هیچکس نیست که به دوره لیسانس رسیده باشد و از فرهنگهای حییم استفاده نکرده باشد. محمدرضا باطنی در مراسم بزرگداشت سلیمان حییم توسط فصلنامهی بخارا در دی ماه ۱۳۹۳
کاری که حییم کرد فوق طاقت یک انسان است. معلوم است که این کار را با تمام دلبستگی، شور و زندگیاش انجام داده است. هیچ فرهنگنویسی نیست که در کار نوشتن فرهنگ، نگاهی یا نیمنگاهی به حییم نکرده باشد. در میان آدمهایی به سن و سال من هیچکس نیست که به دوره لیسانس رسیده باشد و از فرهنگهای حییم استفاده نکرده باشد. محمدرضا باطنی در مراسم بزرگداشت سلیمان حییم توسط فصلنامهی بخارا در دی ماه ۱۳۹۳
براستی کمتر ایرانی باسوادی است که کارش به فرهنگ لغت انگلیسی به فارسی یا فارسی به انگلیسی حییم نیافتاده باشد. خواه به چاپهای قدیمیتر «کتابفروشی یهودا بروخیم و پسران» و خواه چاپهای جدیدتر آن توسط انتشارات «فرهنگ معاصر». البته باطنی که یکی از صریحترین روشنفکران ایرانی است، بعد از بیان اهمیت کار سلیمان حییم با چنین جملاتی، به ناکارآمدی فرهنگهای حییم برای کاربر امروزی نیز اشاره میکند:
فرهنگی که ۵۰ سال پیش نوشته شده امروز کارآمد نیست. کلماتی مانند روغن چراغ و سفیداب و ملکی و آرخالق و این جور کلمات دیگر در زبان ما استفاده نمیشوند.
کلماتی مثل خودپرداز، عابر بانک، کارت نقدی، کارت اعتباری آمده، کفش پاشنه تخم مرغی آمده و بسیاری چیزهای دیگر. و ما نباید دلخوش کنیم که فرهنگ ۵۰ سال پیش حییم را داریم. آن فرهنگ بسیار ارزشمند است ولی یک چیز عتیقه است. خوشبختانه فرهنگ معاصر یکی از کارهای بسیار مفیدی که کرد این بود که دست زد به روزآمد کردن فرهنگهای حییم. تا آن جایی که حافظه من یاری میکند تمام فرهنگهای حییم روزآمد شدهاند.
لغاتی که بوی کهنگی میداد، برداشته شد و به جای آنها چیزهایی گذاشته شده که به درد مراجعهکننده میخورد، یعنی میتواند از آنها استفاده کند.
در این داوری البته به نظر من اندکی زیادهروی وجود دارد. فرهنگهای دوزبانهی حییم امروز هم همچنان کارآمدند. زبانآموز یا مترجمی که از این فرهنگها استفاده میکند در آنها دنبال «عابربانک» و «کفش پاشنهتخممرغی» نمیگردد و به راحتی معادلهایی مانند «آرخالق» را که امروز دیگر متداول نیستند کنار میگذرد.
اما در یافتن معادلهای مناسب برای برخی لغات پرکاربرد، همچنان از این فرهنگ استفاده میکند. واقعیت اینکه کهنه شدن فرهنگهای لغت امری عادی هستند و برای همهی فرهنگها اتفاق میافتند، چون زبان امری است متحول و نو میشود و فرهنگها که فهرست واژگان زباناند نیاز به حذف و اضافه پیدا میکنند. مهم این است که از نظر اسلوب کار فرهنگ دوزبانهی انگلیسی-فارسی حییم از فرهنگهایی که امروز نوشته میشوند چیزی کم ندارد.
اهمیت کار حییم بخصوص از آن جهت است که او اولین کسی بود که این پُل را بین دو زبان انگلیسی و فارسی زده است. اولین تدوینکنندهی فرهنگ لغت دوزبانه بیشتر معادلها را برای نخستین بار برمیگزیند و با گزینش و پیشنهاد خود گویندگان بعدی زبان و مترجمان را مقید میکند به بهکارگیری آن معادل و از این راه تاثیر شگرفی بر بار معنایی واژگان زبان فارسی میگذارد. این موضوع با توجه به اینکه زبان انگلیسی هر روز بیش از پیش به زبان میانجی فارسیزبانان برای ارتباط با فرهنگ جهان بدل میشود، اهمیت باز هم بیشتری کسب میکند.
مثلاً کلمهی anxiety انگلیسی را در نظر بگیرید. انتخاب کلمهی اضطراب به عنوان معادل آن در فرهنگ حییم، باعث میشود نسلهای بعد همه با دیدن این کلمه در متن انگلیسی فوری اضطراب را به جای آن انتخاب کنند و به مرور زبان «اضطراب» و anxiety معادل دقیق هم میشوند.
بار معناییشان عیناً مثل هم میشود. در حالی که پیش از ثبت اضطراب در برابر anxiety این برابری معنایی نسبی بوده است. معنیاش این است که سلیمان حییم به عنوان اولین تدوینکنندهی فرهنگ لغت انگلیسی فارسی نقش بسیار مهمی در شکلگیری بار معنایی واژگان زبان فارسی و پیدایش معادلهای انگلیسی واژگان فارسی بازی کرده است. در این زمینه اشتباهات او نیز ممکن است پایدار مانده و توسط مترجمان و فرهنگنویسان بعدی تکرار شده باشند.
برای نمونه آوردن بازو در برابر arm به نظر من اشتباه است. arm در زبان انگلیسی به معنی دست است از بیخ شانه تا نوک انگشتان (توضیحی که در فرهنگ حییم هم آمده است).
بنابراین معادل یک کلمهای آن دست است. اما مشکل این است که در انگلیسی کلمهی hand را هم داریم که به معنی پنجهی دست است (از مچ تا نوک انگشتان). حییم به گمانم با توجه به این تفکیک، «بازو» را هم در برابر arm آورده است که در فارسی اساساً به معنای قسمتی از دست است از آرنج تا شانه. به هر رو این اشتباه تا امروز تکرار شده است و در بیشتر فرهنگها در برابر arm بازو را هم میآورند.
دشواری کار نگارش فرهنگ دوزبانه اما این است که همهی واژههای یک زبان معادل دقیق تکواژهای در زبان دیگر ندارند. در این مواقع فرهنگنویسان معنی تکلغت زبان مبدا را با دو یا چند کلمه در زبان مقصد توضیح میدهند.
و گاهی با توضیحات مفصلتر سعی میکنند معنی دقیق لغت زبان مبدا را روشن کنند. این توضیحات برای فهم معنی واژهی زبان مبدا مفید و لازمند، اما به هر رو معادلی به دست نمیدهند شبیه اضطراب در برابر anxiety . معادل تکواژهای ــ اگر پیدا شود ــ با توجه به متنی که این واژه در آن به کار رفته فرق میکند و بیشتر اوقات این کار مترجم است که آن معادل درست را با توجه به معنای متن پیدا کند.
حییم به عنوان اولین تدوینکنندهی جدی واژهنامهی انگلیسی فارسی بسیاری جاها به توضیح روی آورده است و اکثر جاها کوشیده است معادلهای مناسب در برابر واژگان امروزی بگذارد. فرهنگ نویسان بعد همه از این اولین معادلهای استفاده کردهاند و خود با توجه به دانششان و با لحاظ کردن تحول زبان، معادلهای جدیدی افزودهاند و معادلهای ناکارآ یا قدیمی شده را حذف کردهاند. به این ترتیب فرهنگ لغت حییم متن پایهای شده که فرهنگهای انگلیسی فارسی بعدی آن را بسط داده و روی آن کار کردهاند.
سلیمان حییم خود به دشواری یافتن معادلهای فارسی برای واژگان انگلیسی کاملاً آگاهی داشته است و در مقدمهی که سال ۱۳۳۵ فرهنگش این موضوع را چنین توضیح میدهد:
… زبان انگلیسی لغاتی دارد که ما اصلاً لزومی برای آنها در زبان خودمان قائل نیستیم و هر کدام از آنها را با چند کلمه به فارسی تعبیر میکنیم مانند swelter (از گرما بیحال شدن یا خیس عرق شدن) و swat (با چیزی پهن زدن و کشتن) و squelch (صدای بیرون کشیدن چیزی از گل) و drawl (کشیده حرف زدن) و weal (جای ضربهی شلاق و چوب) و whack (محکم با صدا کتک زدن) و صدها لغت دیگر.
او همچنین به برخورد متفاوت انگلیسیها به مجموعه واژگان محاورهای و عامیانه در مقایسه با برخورد ایرانیها اشاره میکند:
… انگلیسها برای آنچه در ما در زبان خودمان عامیانه و غیرادبی میدانیم و حتی شاید فرهنگنویسهای ما از درج آنها عار داشته باشند لغات و اصطلاحاتی دارند که در شمار زبان صحیح و کتابی آنها است. از آن جمله است «جغجغ – تلغتلغ – پچپچ – شلپشلپ – هاف کردن (سگ) و فیف کردن (گربه)» و صدها از این گونه الفاظ ــ البته لغات slang یعنی عامیانه و غیرادبی و لغات colloquial یعنی محاورهای نیز در فرهنگهای ایشان هست که ما هم در فارسی از این گونه لغات داریم. ….
اینها مسائل البته در سطح بنیادیتری قرار دارند نسبت به مساله تحول زبان و کهنه شدن برخی واژگان معادل و پیدایش واژههای نو که محمدرضا باطنی در نقل قول بالا به آن اشاره میکند.
اینها مسائل بنیادینی هستند که در راه معادلسازی واژگان دو زبان قرار دارند و امروز هم به اندازهی زمان حییم وجود دارند. با تماس بیشتر گویندگان دو زبان و با تدوین فرهنگهای لغت دوزبانه، واژگان زبان مقصد بار معناییشان را بر واژگان زبان مبدا تطبیق میدهند و برابریهای دقیقتری به وجود میآید. تدوینکنندگان فرهنگهای دوزبانه ــ در اینجا سلیمان حییم ــ کارشان فقط پیدا کردن معادلهای موجود نیست.
آنها با هر معادلی که برگزیدهاند نقشی در تحول بار معنایی این معادل و در شکلگیری زبان فارسی امروز، بازی کردهاند.
اما هنوز هم ما در زبان فارسی معادل برای همهی واژههای انگلیسی نداریم و گمانم نمیتوانیم داشته باشیم. این به دلیل تفاوتهای فرهنگ و شرایط زیست است. هر مترجم ادبی میداند که زبان فارسی از نظر واژگانی که بیانگر اصوات خاص برای توصیف صداها و نورها و شیوههای حرف زدن و راه رفتن و … ضعیف است.
دلیل این امر میتواند این باشد که ادبیات فارسی اساساً شعر بوده و ادبیات داستانی رئالیستی در آن جایی نداشته و نیاز نبوده است که مثلاً برای هر جور راه رفتنی یا هر صدایی در طبیعت کلمهای داشته باشیم، برعکس انگلیسیها که برای انواع راه رفتن واژههای گوناگون دارند:
Trudge / stride / scurry / stagger / hop / tread
و همین طور برای انواع صداها. در این موارد مترجمان واژههایی وضع میکنند یا از زبان محاورهای وام میگیرند و ابتکارات آنها وارد فرهنگهای جدید میشود.
برای درک ماهیت کاری که سلیمان حییم کرده است باید به چند نکته هم اشاره کنم:
میدانیم که سلیمان حییم از یهودیان ایران بوده است. او یک فرهنگ فارسی-عبری هم دارد که در زمان حیاتش منتشر نشد. این فرهنگ در سالهای اخیر منتشر شد و در همان شب بزرگداشت او در شبهای بخارا از آن رونمایی شد.
به گمانم دوزبانه بودن او نقشی در درک او از ظرایف برابری دو زبان داشته و اتفاقی نیست که کارش به عنوان کار نخست در این حوزه از دقت و ظرافت بسیار بالایی برخوردار است. انسان دوزبانه دنیا را از دید یک زبان نمیبیند و به خوبی آگاه هست که همیشه در یک زبان معادل دقیقی برای واژهی زبانهای دیگر وجود ندارد.
دیگر اینکه فرهنگهای دوزبانه همچنان ضروری و مفیدند. زمانی که ما انگلیسی را در کلاسهای زبان «انجمن ایران و آمریکا» میآموختیم روشی رایج بود بر اساس تکرار. معلمها مطلقاً فارسی صحبت نمیکردند، معادل فارسی کلمات انگلیسی را نمیگفتند و استفاده از فرهنگ لغت دوزبانه ممنوع بود. ایده این بود که زبانآموز مثل کودک با شنیدن مکرر و تکرار به تدریج از درون خود زبان، معنی لغات آن را بفهمد.
امروزه این شیوهی افراطی منسوخ شده و این واقعبینی به دست آمده که فرد بالغ به هر رو مثل کودک زبان دوم را نمیآموزد و استفاده از فرهنگ دوزبانه آموزش زبان دوم را بسیار تسهیل و تسریع میکند. لذا کار تدوین فرهنگهای دوزبانه همچنان رونق داشته و دارد و «دیکشنری حییم» به عنوان متن پایه همچنان اهمیت خود را حفظ کرده است.
دیگر اینکه یادمان نرود مشکل تلفظ انگلیسی را. زمانی که حییم فرهنگش را تدوین میکرده است، تماس ما با زبانهای دیگر اساساً تماس از طریق کتاب بوده است و به ندرت از طریق شنیدن و این امر ثبت تلفظ واژگان را بسیار سخت میکرده است.
البته الفبای فونتیک وجود داشته که در فرهنگ حییم به دقت تمام به کار رفته است، اما باز خواندن یک کلمه به کمک این الفبا دشوار بوده است، بخصوص که در زبان انگلیسی بین شکل نوشتاری واژهها و تلفظ آنها فاصله زیاد است و اصولاً تلفظ زبان انگلیسی بسیار بیقاعده است. خود حییم در مقدمهای که بالاتر به آن اشاره میکردیم مینویسد:
تلفظ زبان انگلیسی دچار یک رشته بیقاعدگیها و اشکالاتی است که مولف باید اذعان کند که بعد از صرف نیمهای از عمر خود برای تالیف چهار فرهنگ انگلیسی به فارسی همواره نکات تازهای در تلفظ کشف میکند و بیشتر دچار وسواس میگردد. مبحث تلفظ در زبان انگلیسی به قدری پیچیده و حساس و نیازمند دقت است که در میان فرهنگنویسان انگلیسی نیز نسبت به آنها شقاق و اختلاف موجود است.
یکی تلفظ فلان کلمه را مثلاً X و دیگری Y میداند ولی سومی (شاید برای رعایت سلامت و احتیاط) هردو را تجویز میکند و تازه موضوع accent یا تکیه صدا پیش آمده …
امروز با رواج ماهواره و کتابهای صوتی و منابع صوتی در اینترنت تماس زبانآموز با شکل شنیداری زبانی که میآموزد بسیار طبیعی و راحت شده و کمتر به کار شاقی که از این نظر پیش روی نخستین تدوینکنندگان فرهنگها بوده است توجه میکنیم.
فرهنگ-لغت