این مرد ملانقطی تو آشپزخانه چکار میکنه؟
ملانقطی در آشپزخانه
نویسنده: جولین بارنز
مترجم: حسین گازر
ناشر: دم
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۳
تعداد صفحات: ۱۲۶
شابک: ۹۷۸۶۲۲۹۰۵۲۱۹۸
این مقاله را ۳ نفر پسندیده اند
جولین بارنز نویسنده انگلیسی زاده 1946 استاد جزییات نکته سنجانه و شوخیهای عالمانه و ادیبانه است. نماینده نسلی که قرار بود بعد جنگ جهانی دوم اقدام به زندگی کند و دنیای مدرن را بسازد. با چشمان دقیق به دنیا و زندگی مینگرد و با ابزارهای ادبی و طنازی خاطرات و روایتها را میگوید. یک انگلیسی واقعی مسلط بر زبانی که قرار است هستیاش را تعریف کند… در کتاب ملانقطی در آشپزخانه با چهره مهربان بارنز روبرو هستیم، مردی خوشسلیقه، خوشذات و مملو از زندگی؛ با عشق برای دوستان و عزیزانش آشپزی میکند این کار را عاشقانه، اخلاقی و پر از نشانههای هنجارین انسان بودن میداند و معتقد است خیلی از لایههای زندگی در آشپزی قابل بیان هستند. اولین نکتهای که در این مسیر گوشزد میکند این است که «چیزی به مهمی آشپزی (این اهمیت مثل روز روشن است و نیاز به دلیل و برهان ندارد) چرا اینقدر دیر به بچهها آموزش داده میشود.» خلاصه اگر ما انسانیم بدیهی است باید از اولین آموزشهایی که دریافت میکنیم آشپزی باشد و تعجب میکند چرا در خانه شان فقط مادر است که آشپزی میداند و اقدام به این جادو از دسترس پدر و پدربزرگش خارج است. بعد به تدریج در حین آشپزی سراغ فلسفه و بایدها و نبایدها و جامعه و روانشناسی و … میرود. آیا شما هم آدمهایی را دیدهاید که حتی یک قدم خارج از چارچوب بر نمیدارند و هرگز هیچ کلیشهای را نمیشکنند؟ هرگز با کت شلوار، کفش ورزشی نمیپوشند و در مهمانی با صدای بلند نمیخندند؟ آیا اینها آدمهای بهتری هستند؟ کسی که کتابهای بیشتر، قدیمیتر، دقیقتر و با جزییات بیشتری دارد، آیا آدم (آشپز) موفقتری است؟ همین داشتن این کتابها کافی است یا مهارت را باید کسب کرد؟ و چگونه میتوان این مهارت را کسب کرد؟ لازم است از جز به کل رسید یا از کل به جز و این دو منظر چه چیزی به ادراک ما از جهان میافزایند؟ آیا چیزی که میدانیم یک درست مطلق است یا لازم است گاهی به آن شک کنیم؟ آیا شکست یکی از پایههای همیشگی زندگی است یا چیزی است که همیشه از آن میگریزیم؟ و اگر خدای نکرده اتفاق افتاد چه باید کرد؟ هنوز امکان زندگی وجود دارد؟ و یا اینکه بعضی وقت ها شکست خوردن هم خودش لطف خودش را دارد؟ و از همه مهم تر شادی در چیست و ما کسانی را که دوست میداریم چگونه شاد میکنیم؟ و آیا مسئول شاد کردن همه هستیم؟ خب این پرسش ها چه ربطی به آشپزی پیدا میکند؟ پاسخ ارتباط پرسشها و آشپزی در کتاب ملا نقطی در آشپزخانه نهفته است. خوب است آن را بخوانید و ببینید که یک مرد انگلیسی که همسرش را بسیار دوست میداشت و برایش آشپزی میکرد فلسفه روزمره زندگی را چگونه در آشپزی دخیل کرده است یا شاید هم برعکس در زمان کیفی مهم زندگی خود یعنی آشپزی به جزییات دیگر زندگی مثل فلسفه نیز اندیشیده است. در اینجا آشپزی به مثابه نوعی «رمان تفکر» بدل شده است و ما به تدریج وارد فضای ذهن فلسفی بارنز میشویم که امر روزمره را به امری شایان تفکر و شناخت تبدیل میکند؛ یادآوری میکند اگر چیزی آنقدر تکرار شد و آنقدر در اطراف ما پر تعداد قابل مشاهده بود الزاما بی اهمیت یا مبتذل نیست و اگر ما آنرا بدون فکر کردن و به صورت عادتی ثانویه انجام میدهیم، این ما هستم که زندگی خود را با نزیستن به هدر میدهیم. چون بارنز فکر میکند زندگی زیسته میشود اما واقعا بخشی از زندگی است که میتوان ادعا کرد زیسته شده است؟ به قول بارنز و از کتاب درک یک پایان: «این چیزی نیست که من واقعاً دیدم، اما چیزی که درنهایت به خاطر میآوری، همیشه آن چیزی نیست که شاهدش بودهای.» یا بخشی از کتاب ملانقطی در آشپزخانه: «همیشه همین بوده است. شما یک قرص نان انتخاب میکنی، در استفاده از کره حد و مرزی نداری، آشپزخانه را به هرج و مرج میکشانی، سعی میکنی ضایعات ته قابلمه را دور نریزی، به دوستان و خانوادهات غذا میدهی. دور میز مینشینی و در عمل اجتماعی اشتراک غذا با دیگران مشارکت داری، کنراد درباره تمامی حفره ها و عیب ها درست میگفت. این یک عمل اخلاقی است. مسئلهای مرتبط با عقلانیت. اجازه دهید حرف آخر را کنراد بزند. “تاثیر خودمانی آشپزی وظیفه شناسانه باعث افزایش آرامش ذهن، توفیق اندیشه و دیدگاه سخاوتمندانه ما در مورد شکستهای همسایهمان میشود که تنها شکل نبوغ آمیز خوشبینی است. این ها عناوین احترام و تکریم ما هستند.» با این همه جزییات و بازیهای زبانی و بهکار بردن مفهوم یا اصطلاحی در فضای نامانوس و همیشگی آن همین طور صنایع ادبی احتمالا ترجمه کتاب باید امری دشوار برای حسین گازر بوده باشد و مترجم نیاز به مجهز بودن به چندین مهارت بوده است تا با سر سلامت از کار ترجمه کتاب خارج شود. البته کوشش فراوان داشته اما توفیقش صد در صد نیست. خوشبختانه میتوان گفت ترجمه قابل قبول است و شاید با یاری دوستان آن چند جمله دشوار فهم هم در چاپهای دیگر اصلاح خواهد شد. کتاب دارای جلدی خوب و کاغذ بالکی است که خواندن آن را لذت بخش میکند. و در آخر کتاب احساس خوبی از اینکه آقای آشپز را بیشتر شناختید در شما ایجاد میکند. و این پرسش را یاد ما میآورند چند نفر از آقایان ایرانی برای همسرانشان آشپزی میکنند؟ این مرد ملانقطی تو آشپزخانه چکار میکنه؟
بارنز








