داستان اولین طرح جلد گتسبی بزرگ
این مقاله را ۱۰ نفر پسندیده اند
طرح جلد خیرهکنندهی فرانسیس کوگات به نام «چشمهای آسمانی» که برای نسخهی 1925 «گتسبی بزرگ» به او سپرده شده بود، احتمالا یکی از نمادینترین تصاویر در تاریخ تصویرسازی ادبی است. چشمانی افسونگر که با گواش نقاشی شدهاند، از پسزمینهی آبی تیره به بیرون نگاه میکنند و به طور دلهرهآوری بالای لبهای سرخ و نمای درخشندهی شهر تاب میخورند. هر کدام از چشمها بدن برهنهی معلقی را منعکس میکنند؛ تصویری که به نوعی در آن زمان زننده بود و شاید به ماهیت نثر به ظاهر زنندهی اسکات فیتزجرالد اشاره داشت. وقتی که در سال 1924 این کار به کوگات، با نام اصلی فرانسیسکو کورادال کوگات، سپرده شد تقریبا فرد گمنامی بود. فیتزجرالد متنش را دیرتر از موعد آماده کرد و کوگات پیش از تکمیل رمان، کار را تمام کرده بود؛ کاری که برای آن فقط 100 دلار دستمزد گرفت. این موضوع منجر به یک نوع همکاری عجیب و غریب بین تصویرگر و نویسنده شد. فیتزجرالد در سال 1924 در نامهای به ویراستار خود، مکس پرکینز نوشت: «به خاطر مسیح، آن روکشی که برای من نگه داشتی را به کسی نده. من آن را داخل کتاب آوردهام.» دربارهی اینکه منظور فیتزجرالد دقیقا از این حرف چه بود فرضیههای مختلفی وجود دارد. برخی میگویند که کوگات در نظر داشت چشمهای دیزی را در حال نگاه کردن به منظرهی شهری نیویورک در پایین به تصویر بکشد، اما فیتزجرالد ترجیح داد که مستقیما در متن کتاب، آن چشمها را به چشمهای بیلبورد دکتر تی. جی. اکلبرگ تعبیر کند که در داستان تکرار میشد. فیتزجرالد در فصل دوم کتاب نوشت: «چشمان دکتر تی. جی. اکلبرگ آبی و عظیم هستند – قطر مردمک آنها یک متر است. در چهرهای جای ندارند، بلکه در قاب زردرنگ عینکِ غولآسایی که بر بینی مفقودی تکیه دارد.» (ص43 کتاب «گتسبی بزرگ»، ترجمهی کریم امامی) حتما اسکریبنر (ناشر گتسبی) با این فرضیه موافق بود که گفت: «من نویسندهی دیگری نمیشناسم که تا این حد خود را مدیون یک تصویرگر بداند.» بااینکه فیتزجرالد عاشق طرح کوگات بود، همه با او موافق نبودند. ارنست همینگوی نویسنده، در کتاب خاطراتش «یک جشن بیکران» (1964) که پس از مرگش منتشر شد، خاطرهای گفت نقل اینکه فیتزجرالد نسخهای از گتسبی بزرگ را به او داده بود. به نظر همینگوی این جلد «زرق و برقدار» و شبیه یک رمان «علمیتخیلی آبکی» بود. او نوشت: «اسکات به من گفت که از روکش یکه نخورم، که از تابلو اعلاناتی کنار بزرگراه لانگ آیلند است که در داستان اهمیت دارد گرفته شده. گفت که زمانی از روکش خوشش میآمده، ولی حالا دیگر دوستش ندارد.» (ص171 کتاب پاریس، جشن بیکران، ترجمهی فرهاد غبرایی) همینگوی از آن جلد به حدی مورمورش میشد که (نوشت): «روکش را کندم تا کتاب را بخوانم». (ص 172کتاب پاریس، جشن بیکران، ترجمهی فرهاد غبرایی) خوشبختانه بیشتر افراد با همینگوی موافق نیستند و تقریبا همیشه طرح کوگات در فهرست بهترین طرح جلدها قرار دارد. جالب اینجاست که وقتی در سال 2013 پس از انتشار نسخهی بازآفرینیشدهی باز لورمن از داستان گتسبی بزرگ (چه اهانتی!) نسخه جدیدی از این کتاب با طرح جلدی از تصویر فیلم منتشر شد، فروش نسخهی طرح جلد کوگات افزایش یافت. در حال حاضر، نسخهی اصلی نقاشی گواش کوگات از طرف چارلز اسکریبنر سوم به مجموعهی هنرهای تصویری کتابخانهی دانشگاه پرینستون اهدا شده است. اسکریبنر این نسخه را از پسر عمویش، جورج شیفلین، گرفته که او هم آن را در سطل «کاغذپارهها» پیدا کرده بود. عقل کرد و آن را به خانه برد! داستان اولین طرح جلد کتاب گتسبی بزرگ
![]()

متن اصلی مقاله را در اینجا بخوانید.
گتسبی بزرگ
طراحی جلد









2 دیدگاه در “داستان اولین طرح جلد گتسبی بزرگ”
ممنون از لطف و توجه شما.
خیلی جذاب بود ممنون.