سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

وقت گرفتن از «دکترهای اعصاب» خجالت‌آور نیست!

وقت گرفتن از «دکترهای اعصاب» خجالت‌آور نیست!


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

جفری لیبرمن، استاد روانپزشکی دانشگاه کلمبیا در «دکترهای اعصاب» (2015) داستان‌هایی از سفر پر فراز و نشیب علم روانپزشکی در طول تاریخ را روایت می‌کند؛ یعنی شکست‌های پیاپی این علم و در نهایت مقبولیت یافتن در پرتو پیشرفت‌های فناوری، منسجم شدن و پدید آمدن بینش‌های جدید. این کتاب تلاش‌های بسیاری در اعصار را به تصویر می‌کشد که برای درک چیستی و سپس درمان اختلالات روانی انجام گرفته‌اند؛ از روش‌های بیهوده‌ای مثل چرخاندن سرسام‌آور بیمار و پاکسازی روده‌های او گرفته، تا بستری شدن در آسایشگاه‌های خوش آب و هوا با بهترین امکانات.

دکترهای اعصاب؛ داستان‌های ناگفته روانپزشکی

نویسنده: جفری لیبرمن

مترجم: ماندانا فرهادیان

ناشر: نشر نو

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۳۷۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۹۰۲۶۰۱‬‬

جفری لیبرمن، استاد روانپزشکی دانشگاه کلمبیا در «دکترهای اعصاب» (2015) داستان‌هایی از سفر پر فراز و نشیب علم روانپزشکی در طول تاریخ را روایت می‌کند؛ یعنی شکست‌های پیاپی این علم و در نهایت مقبولیت یافتن در پرتو پیشرفت‌های فناوری، منسجم شدن و پدید آمدن بینش‌های جدید. این کتاب تلاش‌های بسیاری در اعصار را به تصویر می‌کشد که برای درک چیستی و سپس درمان اختلالات روانی انجام گرفته‌اند؛ از روش‌های بیهوده‌ای مثل چرخاندن سرسام‌آور بیمار و پاکسازی روده‌های او گرفته، تا بستری شدن در آسایشگاه‌های خوش آب و هوا با بهترین امکانات.

دکترهای اعصاب؛ داستان‌های ناگفته روانپزشکی

نویسنده: جفری لیبرمن

مترجم: ماندانا فرهادیان

ناشر: نشر نو

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۳۷۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۹۰۲۶۰۱‬‬

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

جفری لیبرمن، استاد روانپزشکی دانشگاه کلمبیا در «دکترهای اعصاب» (2015) داستان‌هایی از سفر پر فراز و نشیب علم روانپزشکی در طول تاریخ را روایت می‌کند؛ یعنی شکست‌های پیاپی این علم و در نهایت مقبولیت یافتن در پرتو پیشرفت‌های فناوری، منسجم شدن و پدید آمدن بینش‌های جدید. این کتاب تلاش‌های بسیاری در اعصار را به تصویر می‌کشد که برای درک چیستی و سپس درمان اختلالات روانی انجام گرفته‌اند؛ از روش‌های بیهوده‌ای مثل چرخاندن سرسام‌آور بیمار و پاکسازی روده‌های او گرفته، تا بستری شدن در آسایشگاه‌های خوش آب و هوا با بهترین امکانات.

 

داغ ننگ

جین ایر، دختری یتیم و تنهاست که به عنوان معلم سرخانه به عمارت اشرافی راچستر می‌رود و بعد از مدتی مورد توجه آقای راچستر، ارباب خانه قرار می‌گیرد.

اما جین متوجه می‌شود که آقای راچستر قبلا ازدواج کرده و همسر دیوانه‌اش را در زیر شیروانی خانه پنهان کرده است. همه ما با ماجراهایی مشابه این آشنا هستیم اما به سختی می‌توانیم باور کنیم که چنین اتفاقاتی در قرن بیست و یکم هم پیش می‌آیند؛ آن هم نه لزوماً در کشورهای جهان سوم یا در اقشار محروم و کم سواد جامعه، بلکه حتی در دل شهری مثل نیویورک!

جفری لیبرمن هم وقتی همسر یک کارخانه‌دار مرفه آسیایی را به بهانه بیماری پوستی به او ارجاع می‌دهند نمی‌تواند شگفتی‌اش را پنهان کند: خانواده این زن، که علائم اسکیزوفرنی را از خودش بروز می‌داد، سی سال تمام او را از دید مردم دور نگه داشته بودند تا مبادا در جامعه بی‌آبرو شوند.

 

جفری لیبرمن کیست؟

دکتر جفری لیبرمن (متولد 1948) استاد روانپزشکی در دانشگاه کلمبیا و رئیس پیشین انجمن روانپزشکی آمریکاست و در اختلال اسکیزوفرنی و روان‌پریشی‌های مرتبط به آن تخصص دارد. در واقع، یکی از جذابیت‌های این کتاب این است که لیبرمن بسیاری از تغییرات سرنوشت‌ساز دنیای روانپزشکی را دز زمان خود مشاهده کرده یا با روانپزشکان برجسته و رقم‌زننده این اتفاقات مواجهه‌هایی داشته است. او در این کتاب تلاش می‌کند «وقایع‌نامه‌ای صادقانه از علم روانپزشکی با تمام دغل‌بازان و شارلاتان‌هایش، با درمان‌های تهوع‌آورش و نظریه‌های چرند و مزخفش» ارائه دهد.

 

جفری لیبرمن
دکتر جفری لیبرمن، استاد روانپزشکی در دانشگاه کلمبیا و رئیس پیشین انجمن روانپزشکی آمریکا

 

 

داستان‌های گفته یا ناگفته

لیبرمن داستان پشت داستان و ماجرا پشت ماجرا، تاریخ فشرده و غالباً غم‌انگیز و حسرت‌بار تاریخ روانپزشکی را برایمان روایت می‌کند؛ حسرت‌بار از این جهت که اگر مردمانی بی‌نوا در کشاکش ستیزهای از سر جهل، کورکورانه و بعضاً کوته‌فکرانه‌ی متخصصان عصرشان، به جای شکنجه شدن، مورد بدرفتاری قرار گرفتن و یا فریب داده شدن، تحت درمان‌هایی علمی و دلسوزانه قرار می‌گرفتند، می‌توانستند زندگی کماکان باکیفیت‌تری را تجربه کنند.

لیبرمن در کتاب دکترهای اعصاب در سه بخش خرده‌داستان‌هایش را تعریف می‌کند. بخش اول، «داستان تشخیص‌ها» که بیانگر اتفاقات و دیدگاه‌های پر مجادله در زمینه تشخیص بیماری‌های روانی است (اگر در سالن اصلی دانشکده‌های روانشناسی چرخی بزنید، از پشت در بسیاری از کلاس‌ها این جمله شنیده می‌شود که «تشخیص (درست) نیمی از درمان است»)، بخش دوم، «سرگذشت درمان»، شامل ماجراهای تب‌درمانی، اغما‌درمانی، لوبوتومی، الکتروشوک (ETC)[1] و سرانجام کشف سرنوشت‌ساز داروهای روانپزشکی است.

بخش سوم، «تولد دوباره روانپزشکی» هم با تمرکز بر دوره‌های متاخر، به موضوعات تازه‌تر در روانپزشکی می‌پردازد؛ موضوعاتی مثل شناخت بیشتر مغز، ژنتیک، اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD[2]، چند بعدی شدن و کثرت‌گرایی در [3]DSM و تلاش‌های فرهنگی که برای انگ‌زدایی از بیماری‌های روانی انجام شده است.

کتاب دکترهای اعصاب با ترجمه روان، کاملاً دقیق و علمی‌اش، صفحه به صفحه پر است از دستاوردها و اغلب شکست‌هایی که به شیرینی و سادگی بیان شده‌اند؛ مثلاً جریان جنجال‌آمیز حذف همجنسگرایی از DSM در سال 1973.

 

یک قدم به جلو، سه قدم به عقب

روانپزشکی در طول تاریخ کوتاه (با رویکرد علمی) اما به واقع بلند خود (از منظر تاریخی) همواره در حال پیشرفت، و سپس پسرفت بوده است؛ تا زمانی که سرانجام می‌تواند با کمک پژوهش‌ها، فناوری‌ها و بینش‌های جدید، جان تازه‌ای به خود بگیرد و به داد کسانی برسد که حقیقتاً نیازمند حمایت‌اند.

لیبرمن در این باره می‌نویسد: «از آغاز قرن نوزدهم تا شروع قرن بیست و یکم، هر موج تازه‌ای از مفتشان روانپزشک به سرنخ‌های جدیدی دست یافتند- و به اشتباه دنبال نکته‌های انحرافی گول‌زننده افتادند- و به نتایج کاملا متفاوتی درباره سرشت اساسی بیماری روانی رسیدند، و روانپزشکی را به نوسانی بی‌وقفه بین دو دورنمای ظاهرا متضاد در مورد بیماری روانی کشاندند: باور به این که بیماری روانی تماماً در ذهن است، و باور به این که اساس آن تماماً در مغز است.

باعث تاسف است، اما هیچ تخصص پزشکی دیگری با چنین بی‌ثباتی مفرطی در مفروضات بنیادینش مواجه نبوده است».

ماهیت بیماری روانی هنوز هم از مناقشه‌برانگیزترین بحث‌ها در روانشناسی و روانپزشکی است.

 

شارلاتان‌ها و ناجیان روانپزشکی

یکی از مسیرهای گمراهانه‌ای که روانپزشکی از اولین روزها تا حال حاضر در پیش گرفته است، فراخوان‌های مدعیان دروغین برای درمان‌های معجزه‌آسا بوده است؛ چه از زمان ویلهم رایش (1897-1957) و  درمان‌های اورگونومیکی دروغینش، یا آنتوان مسمر (1734-1815) و مغناطیس حیوانی پر رمز و رازش، تا  امروزه که حتی در یک سرچ ساده اینستاگرام هم می‌توان کسانی را پیدا کرد که با ادعاهای ظاهرا علمی، در حال کلاه‌برداری از خیل افراد ناآگاه هستند.  

یادتان باشد، فریبکاران همیشه مدرک‌شان را جعل نکرده‌اند یا خزعبلات آشکاری تحویل شما نمی‌دهند، بلکه برخی از کسانی که مدارک معتبر روانپزشکی یا روانشناسی دارند هم ممکن است با زیرکی تمام در حال به کار بردن تکنیک‌های بی‌پایه و اساس یا مشکوک، دستکاری ذهنی یا سواستفاده از مراجعان‌شان باشند.

البته در این آَشفته بازار همیشگی، پزشکان و متخصصان دلسوزی هم بوده‌اند که با تلاش‌ها و درایت‌های تیزبینانه‌شان اثری فراموش‌ناشدنی بر روانپزشکی بر جای گذاشته‌اند؛ از جمله فیلیپ پینل (1745-1826)، پزشک فرانسوی که او را پدر علم روانپزشکی می‌دانند. پینل بیمارستان‌های روانی را از زندان‌هایی پر از کثافت، به موسساتی دلپذیر همراه با فعالیت‌های برنامه‌ریزی‌شده تبدیل کرد و آغازکننده جنبشی به نام جنبش آسایشگاه شد که اروپا و سپس ایالات متحده را هم در نوردید.

 

فیلیپ پینل
فیلیپ پینل، روانپزشک فرانسوی که بیمارستان‌های روانی بدنام را به محیطی حقیقتا درمانی و آرامش‌بخش تبدیل کرد.

 

 

سلطه پیروان «تحلیل‌اش کن»

نمی‌توان کتابی در مورد تاریخ روانپزشکی نوشت و حرفی از زیگموند فروید، بنیانگذار روانکاوی به میان نیاورد. در دهه 1940، انجمن روانپزشکی آمریکا [4](APA) ، مطب‌های خصوصی و سپس فرهنگ عامه، به تسخیر روانکاوان درآمده بودند.

«از همه مهم‌تر این‌که، روانکاوی نقشی فعال و معنادار در درمان به روانپزشکان اعطا کرد: روانکاو مانند جادوگری که خبر از غیب می‌دهد، تجربه‌های عاطفی و خصوصی بیمارانش را تفسیر می‌کرد و از هوش و خلاقیتش برای صورت‌بندی تشخیص‌های پر شاخ و برگ کمک می‌گرفت و درمان‌های حساب شده را پیش می‌برد. آن‌ها به جای آن‌که مراقب جنون‌زدگانی بخت‌برگشته باشند، به مشاورین افراد منتفذ، تحصیل‌کرده و متمول تبدیل شدند. آن‌ها دیگر… دکتر اعصاب شده بودند».

 

در این کتاب، همواره به پیروان فروید به عنوان نیرویی مخالف برای ایجاد تغییر در معیارهای تشخیصی DSM یا به عبارت دیگر انجیل روانپزشکی بر می‌خوریم که ماجراهایش مفصل در کتاب آورده شده است.

 

یک قرص آبی کوچولو

امروزه تصور روانپزشکی بدون حی و حاضرترین کمک‌دست‌اش، یعنی داروها، تقریباً غیرممکن است؛ داروهایی که ممکن است خیلی از ما در حال مصرف‌شان باشیم و از عوارض‌شان گله کنیم، در حالی که این عوارض در مقایسه با تبعاتی که نخوردن‌شان، یا اصلاً کشف نشدن‌شان می‌توانست داشته باشد تقریباً ناچیز است. کشف داروهای روانپزشکی در دهه‌های 1950 و 1960، همان درمان با نتایج فوری، مداوم و در دسترسی بود که علم روانپزشکی در طول قرن‌ها به دنبالش می‌گشت. حالا لیتیوم می‌تواند نوسانات خلقی مبتلایان به اختلال دوقطبی را تثبیت کند.

«از تاثیر کلرپرومازین[5] و ایمی‌پرامین[6] در روانپزشکی هرچه بگویم کم گفته‌ام. کمتر از یک دهه پس از به بازار آمدن.. در ایالات متحده، این حرفه به کلی دگرگون شد. اسکیزوفرنی و افسردگی، دو بیماری سرآمد امراض روانی، از رده «کاملاً لاعلاج» به رده «عمدتاً قابل کنترل» جا به جا شدند»

 

به طور کلی، داروهای روانپزشکی به بیماران کمک کردند تا از موسسات روانی بیرون بیایند و در روابط، تحصیل، شغل و به طور کلی در زندگی روزمره‌شان عملکرد قابل قبولی داشته باشند. (این من را یاد مصاحبه‌ای می‌اندازد که سه سال پیش با دکتر سید سعید صدر، روانپزشک شناخته شده، برای روزنامه شهروند انجام داده بودم.

دکتر صدر در جایی از مصاحبه در حالی که کمی معذب بود گفت که با پیداش داروهای روانپزشکی و خلوت شدن بیمارستان‌های روانی، افرادی که به اختلالات روانی مبتلا بودند به میان مردم برگشتند، تشکیل خانواده دادند و به همین ترتیب، بار ژنتیکی اختلالات‌شان را هم به نسل‌های بعد منتقل کردند؛ اما به هر حال، نمی‌شود افراد را به دلیل بیماری از حقوق‌شان محروم کرد).

 

انگ‌زدایی از ملاقات با یک روانپزشک

لیبرمن برخلاف بسیاری از همکارانش، از انعکاس حرفه‌اش در صنعت فرهنگ‌ساز سینما به خوبی آگاهی دارد.

و خیلی خلاصه مرور می‌کند که سینما چطور از نمایش قاتلان روان‌پریشی چون نورمن ییتس(روانی، 1960)، فردی کروگر (کابوس در خیابان الم، 1984) و روانپزشکان و کارکنان حوزه بهداشت روانی که عاری از حس همدلی هستند در فیلم‌هایی چون پرواز بر فراز آشیانه فاخته (1975)، سکوت بره‌ها (1991) و عوارض جانبی (2013)، به نقطه‌ای می‌رسد که استعدادهای منحصر به فرد افراد مبتلا به اختلال روانی و جنبه‌های انسانی این اختلالات را در فیلم‌هایی مانند ذهن زیبا (2001)  و دفترچه امیدبخش (2012) به تصویر می‌کشد.

 

پرستار راچد
پرستار راچد (لوئیز فلچر) در پرواز بر فراز آشیانه فاخته (1975) زنی سرد و مستبد است که در فرهنگ عامه به نمادی از سلطه‌گری بر بیماران روانی تبدیل شده است.

 

 

لیبرمن در انتهای کتابش، که با امید به پایان می‌رسد، می‌نویسد: «امروزه تعداد زیادی از افراد مشهور مایلند علناً درباره تجربه خودشان از بیماری روانی صحبت کنند» و از تلاش‌های‌ افرادی نظیر دنیل استیل، کاترین زتاجونز، پاتریک جوزف کندی در این راه مثال می‌آورد. او نتیجه می‌گیرد:

«روانپزشکی از روزگار به زنجیر کشیدن دیوانگان در سلول‌های سنگی سرد و دوره گرداندن آن‌ها به شکل شگفتی‌هایی عجیب‌وغریب در انظار عمومی راه درازی را پیموده است. حرفه من پس از سفری دشوار و اغلب مایه رسوایی حالا علمی موثر و روشنگر برای تامین سلامت روان شده است، و لحظاتی بسیار رضایت‌بخش را برای روانپزشکان پدید می‌آورد: مشاهده پیروزی‌های بالینی. خیلی اوقات این پیروزی‌ها صرفاً تسکین علائم بیمار نیست، بلکه ایجاد تحولی کامل در زندگی اوست».

 

با وجود آن که خواندن دکترهای اعصاب برای دانشجویان و متخصصان حرفه‌های یاورانه‌ای مثل روانپزشکی، روانشناسی و مشاوره و سایر علاقمندان کتابی بسیار آموزنده است، اما نباید فراموش کنیم که لیبرمن گرچه بر افتضاحات و نقصان‌های اسلاف حرفه‌ایش صحه می‌گذارد، تاریخ روانپزشکی را از نقطه‌نگاه یک خودی روایت می‌کند. درست همان‌طور که روزنامه گاردین هم در مروری که بر این کتاب نوشته آن را به خاطر روایت کاملا آمریکایی و تعصب‌آمیز جفری لیبرمن مورد انتقاد قرار داده و رابطه مالی او با شرکت‌های داروسازی را محل سئوال دانسته است.  

 

 

وقت گرفتن از «دکترهای اعصاب» خجالت‌آور نیست!

[1] Electroconvulsive therapy درمانی روانپزشکی که به روشی الکتریکی در بیماران روانی که نسبت به سایر درمان‌ها مقاوم بوده‌اند تشنج ایجاد می‌کنند.

[2] Post-traumatic stress disorder

اختلالی روانی است که بعد از مواجهه با یک عامل استرس‌زای شدید مثل جنگ، زلزله، تجاوز و … پیش می‌آید و موجب پریشانی فرد می‌شود.

[3] Diagnostic and Statistical Manual of Mental

راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی. اولین نسخه این راهنما در سال 1952 و آخرین نسخه آن در سال 2013 و در پنجمین ویراست منتشر شده است.

[4] American Psychological Association

[5] دارویی ضدروان‌پریشی که عمدتا برای اختلالاتی مثل اسکیزوفرنی استفاده می‌شود.

[6] از جمله داروهای ضدافسردگی سه حلقه‌ای که عمدتا برای درمان افسردگی استفاده می‌شوند.

 

 

 

  این مقاله را ۱۲ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *