یک قوطی سوپ حروف
پدربزرگ اَلی برای روزهای بدشانسی، اصطلاح ژتون چوبی را گذاشته بود. سکههایی کمارزش در مقابل سکههای یک دلاری نقره. مدتها روزهای اَلی نیکرسُن ژتون چوبی بود. او در نوشتن و خواندن مشکل دارد و وقتی میخواهد مطلبی را بخواند، کلمات مانند مورچهها شروع به حرکت کردن میکنند. نوشتن برای او سختترین کار دنیاست و این موضوع باعث شده تا کمکم باورش شود خنگ و کودن است. اما آمدن آقای دانییلز، معلم جدید کلاس ششم، باعث میشود روزهای اَلی هم کمکم یک دلاری نقره شوند.
ماهی بالای درخت
نویسنده: لیندا م. هانت
مترجم: آرزو احمی
ناشر: پیدایش
سال چاپ: ۱۳۹۶تعداد صفحات: ۳۴۸
شابک: ۹۷۸۶۰۰۲۹۶۴۲۸۱
پدربزرگ اَلی برای روزهای بدشانسی، اصطلاح ژتون چوبی را گذاشته بود. سکههایی کمارزش در مقابل سکههای یک دلاری نقره. مدتها روزهای اَلی نیکرسُن ژتون چوبی بود. او در نوشتن و خواندن مشکل دارد و وقتی میخواهد مطلبی را بخواند، کلمات مانند مورچهها شروع به حرکت کردن میکنند. نوشتن برای او سختترین کار دنیاست و این موضوع باعث شده تا کمکم باورش شود خنگ و کودن است. اما آمدن آقای دانییلز، معلم جدید کلاس ششم، باعث میشود روزهای اَلی هم کمکم یک دلاری نقره شوند.
ماهی بالای درخت
نویسنده: لیندا م. هانت
مترجم: آرزو احمی
ناشر: پیدایش
سال چاپ: ۱۳۹۶تعداد صفحات: ۳۴۸
شابک: ۹۷۸۶۰۰۲۹۶۴۲۸۱
همهی ما در زندگی معلمهایی داشتهایم که بیشتر از بقیه معلمها دوستشان داشتهایم، معلمهایی که رفتارشان با ما صمیمانهتر بوده یا روش تدریس جذابتری داشتهاند. معلمی که وارد کلاس اَلی نیکرسُن میشود و زندگی او را تغییر میدهد، آقای دانییلز است.
قبل از آمدن آقای دانییلز، روزهای اَلی بیشتر ژتون چوبی است. این اصطلاحی است که پدربزرگ اَلی برای روزهای سخت و بدشانسی گذاشته است. درمقابل روزهای ژتون چوبی، روزهای یک دلاری نقره است که برای اَلی یک حسرت همیشگی شده. اَلی در خواندن و نوشتن مشکل دارد و بهقول خودش وقتی میخواهد چیزی را بخواند، احساس میکند باید از یک قوطی سوپ حروف که روی هم ریخته شده، سر دربیاورد. وقتی خیلی به خودش فشار بیاورد تا کلمهای را بخواند، چشمانش و سرش درد میگیرد. اَلی با اینکه در نقاشی و ریاضی خوب است، اما فکر میکند کمهوش است که نمیتواند بخواند و بنویسد. او تا قبل از آمدن آقای دانییلز، با مهارت خاصی توانسته این ایرادش را از معلمها قایم کند. مثلاً وقتی به دفتر مدیر مدرسه میرود و مدیر ازش میخواهد تابلوی پشت سرش را بخواند، او برای فرارکردن از خواندن تابلو، میگوید متوجه است که منظور خانم مدیر چیست. اَلی دلش میخواهد نامرئی باشد تا کسی او را نبیند. بچههای کلاس، مخصوصاً شی و جسیکا دائماً او را اذیت میکنند و به او لقب خنگ را دادهاند؛ لقبی که کمکم خود اَلی هم باورش میکند.
بعد از مدتی، آقای دانییلز متوجه میشود اَلی اختلال دیسلکسیا دارد. اختلالی که باعث شده خواندن و نوشتن برای اَلی سخت شود، اما این به آن معنی نیست که او خنگ و کمهوش است، بلکه روش یادگیری او با دیگران متفاوت است. آقای دانییلز مثل بقیه معلمها اَلی را جریمه نمیکند و به او مشق اضافی نمیدهد. او از اَلی میخواهد اگر دوست دارد شطرنج یاد بگیرد، میتوانند بعد از مدرسه چند ساعتی با هم تمرین کنند. اَلی خیلی زود در بازی شطرنج ماهر میشود و این به خاطر حافظه تصویری قویای است که او دارد. آقای دانییلز که حالا میداند چطور باید خواندن و نوشتن را از راهی متفاوت به اَلی یاد بدهد، از او میخواهد با کشیدن شکل واژهها، یا نوشتن آنها با خمیر، آنها را یاد بگیرد. روشی که در یادگیری اَلی خیلی موثر است و کمکم دیگر حروف از جلوی چشمهایش فرار نمیکنند. آقای دانییلز به اَلی میگوید اگر ماهی را براساس عدم تواناییاش در بالارفتن از درخت بسنجیم، آن ماهی تمام عمر فکر میکند کودن و نادان است. پس باید هرکس را با توانایی خاص خودش بشناسیم.
اَلی دختر شجاعی است که با وجود سختی نوشتن، تمام تلاش خودش را میکند. یک روز که اَلی از تلاشهای مداوم خسته میشود، آقای دانییلز روی یک کاغذ کلمه «غیرممکن» را مینویسد و بعد قسمت غیر را از روی کاغذ میبرد. اینگونه او به اَلی نشان میدهد هر کاری شدنی است. اَلی این تکه کاغذ را در جیب شلوارش نگه میدارد تا همیشه حرفهای آقای دانییلز یادش باشد و دست از تلاش کردن نکشد.
بعد از مدتی، روزهای اَلی هم یک دلاری نقره میشود. حالا دیگر او در مدرسه دوستهای خوبی دارد. شی مثل قبل اذیتش نمیکند و از همه مهمتر، به عنوان دانشآموز برتر ماه انتخاب میشود. او حالا قدرت کلمات را میشناسد و دربارهاش میگوید: «من به کلمات فکر میکنم و قدرتی که دارند. اینکه چطور میشود آنها را مثل عصای جادویی به حرکت درآورد؛ بعضی وقتها برای خوبی، همانطور که آقای دانییلز ازشان استفاده میکند. با کلمات کاری میکند که آدمهایی مثل من و اُلیور نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم. بعضی وقتها هم میشود برای بدی ازشان استفاده کرد، برای اذیت و آزار.»
فضای داستان در مدرسه میگذرد و علاوه بر مسئله اختلالات خواندن، به مسائل دیگری که بچهها با آن درگیر هستند نیز پرداخته است. یکی از این مسائل برون رفت از قلدری است. آلبرت، که زرنگترین شاگرد کلاس هم هست، توسط عدهای پسربچه اذیت میشود و هر روز جای کبودی تازهای روی صورت یا دستهایش دیده میشود. آلبرت فکر میکند نباید خشونت را با خشونت جواب بدهد و در مقابل پسرهای زورگو کاری نمیکند، چیزی که اَلی و کیشا را خیلی عصبانی میکند. اما بالاخره یک روز هنگامی که پسرها جلوی آلبرت ظاهر میشوند و شروع به دست انداختنش میکنند، کیشا جلوی آنها میایستد و آنها هم کیشا را به زمین میاندازند. اینجاست که صبر آلبرت تمام میشود و مقابل پسرها میایستد.
خواندن این رمان نوجوان برای دانشآموزانی که با درس و مدرسه مشکل دارند میتواند نویدبخش این باشد که شاید آنها هم مثل اَلی، فقط به روشی متفاوت از دیگران درس را یاد میگیرند و کافی است آن روش را پیدا کنند تا روزهایشان، یک دلاری نقره شود.
لیندا مالالی هانت، در سال ۱۹۶۰ به دنیا آمده و سالها معلم بوده است. او این کتاب را براساس مشکلی که خودش هم مانند اَلی با آن درگیر بود، یعنی دیسلکسیا یا خوانشپریشی نوشته است. یکی دیگر از کتابهای او یکی برای خانوادهی مورفی است که جوایز بسیاری را از آن خود کرده است.
کتاب ماهی بالای درخت جوایز بسیاری مانند جایزه اشنایدر را از آن خود کرده است. به علاوه این کتاب جزو پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز و بهترین کتاب سایت آمازون بوده و به ۱۵ زبان ترجمه شده است. از این کتاب چندین ترجمه در بازار کتاب ایران موجود است:
ماهیها پرواز میکنند، ترجمه پروین علیپور، نشر چشمه.
ماهی روی درخت، ترجمه مرضیه ورشوساز، نشر پرتقال.
ماهی بالای درخت، ترجمه آرزو احمی، نشر پیدایش.